نتیجه تأثیر افکار جاودانه اندیشههاى سیاسى و دینى و نیز عملکرد این تأثیرات در دوران کوتاه عمر مبارکشان در بعد از انقلاب، به صورت عملى بسیار کوتاه، اما درخشان و با ارزش بود.
اثرات عمیق اندیشههاى امام تنها در بعد نظرى و فکرى، مهمور نگردیده بلکه؛ در بعد عملى حتى مؤثرتر هم بوده است و توانسته معادلات موجود در نظام بینالملل را دگرگون ساخته و اعمال و رفتار و روابط موجود این سیستمهاى بینالمللى و مقتضیات حاکم بر نظام بینالملل را به چالش بکشاند.
امام(ره) توانسته جسارت و شهامت انتقاد کردن در برابر قدرتها را به دیگر رهبران جهان و دیگر کشورها انتقال دهد و عملکرد نظام بینالمللى را زیر سؤال برند. سیاست نه شرقى و نه غربى یکى از اصولى است که سیاست خارجى جمهورى اسلامى ایران بر آن تأکید دارد.
در این مقام سعى خواهد شد در تبیین علی شعار نه شرقى نه غربى، به مثابه اصل اساسى حیات انقلاب اسلامى، مطالعاتى انجام پذیرد و حاصل آن در قالب فرضیه «شعار نه شرقى و نه غربى، استراتژى کلان سیاست خارجى جمهورى اسلامى است که موانع و مشکلات و فرصتهاى عدیدهاى را در پیشگاه ملت مسلمان ایران قرار داده است، مورد بازخوانی قرار بگیرد.»
سیاست خارجى از دیدگاه اسلام و اصول و مبانى آن از منظر قرآن در اسلام؛ نوعى از سیاست که در چارچوب یک سیاست جهانى مبتنى بر رسالت جهانى است، تبیین مىگردد. اسلام معتقد است باید یک حکومت واحد جهانى تحت بیرق اسلام بهوجود آید.
باید توجه داشت که این اسلام در جزیرةالعرب بر پیامبر عرضه شد و براى معرفى آن به سایر بلاد، نیاز به زمان و روشهاى مختلف معرفى بود. امروزه نیز اسلام جهانى نشده است لذا کشورهاى اسلامى باید براى اداره کشورشان و اشاعه اسلام از شیوه و سیاستهایى استفاده کنند که از آن به سیاست خارجى اسلامى تعبیر مىشود.
سیاست خارجى اسلامى عبارت است از مجموعه خطمشىها، تدابیر، روشها و انتخاب مواضعى که دولت اسلامى در برخورد با سایر کشورهاى جهانى در چارچوب اهداف کلى اسلام و احکام اسلامى در جهت اشاعه فرهنگ و قانون غنى اسلامى و رسیدگى به امور مسلمین اعمال مىگردد.
در این رابطه در سوره اعراف آیه 158 خطاب به پیامبر قرآن مىفرماید:
قل یا ایها الناس انى رسولالله الیکم جمیعا.
یعنى بگو اى مردم، من پیامآور و فرستاده خدا به سوى همه شما هستم.
در واقع من قانونى آوردم که تعلق به همه مردم دارد، نه فقط به مسلمانها و مردم جزیرةالعرب، قانونى که حقوق همه ملتها، رنگها، نژادها و قومها را یکسان رعایت مىکنند و تنها ملاک برترى ملتها و افراد بر یکدیگر تقواى الهى است. اصول و مبانى چنین سیاست خارجى بر پایه آیات و احکام قرآنى بر چند محور کلى قابل تقسیم است:
1 ـ روابط با اهل کتاب
2 ـ روابط با غیر اهل کتاب
3 ـ شوراى کلى، پیرامون روابط خارجى
4 ـ جنگ و صلح در اسلام
در زمینه روابط مؤمنان با اهل کتاب، مىتوان موارد زیر را از مضامین آیات الهى استخراج کرد:
1 ـ اهل کتاب نیز مانند خود مؤمنان از دو گروه مؤمن و فاسق تشکیل شدهاند. (سوره آل عمران ـ آیه 11)
2 ـ تجویز ایجاد رابطه صحیح و منطقى با اهل کتاب مؤمن و صالح (سوره آل عمران ـ آیه 113 و 114)
در بخش دیگر قرآن در برقرارى ارتباط با دیگر کشورها و در احتراز از اینکه در دوستى با بیگانگان غیرمسلمان افراط کنیم؛ توصیه مىکند که نباید در ابراز عواطف و دوستى و ارتباط با بیگانگان چنان افراط کنند که حتى حاضر شوند آنان را سرپرست امور خود قرار داده و کارهاى خود را به دست آنان بسپارند.
3 ـ توصیه برخورد ملایم با عموم اهل کتاب مؤمن و صالح (سوره آل عمران ـ آیه 114 و 113)
4 ـ توجه به اینکه اهل کتاب هرگز از تلاش در راه قبولاندن آراى خود به مسلمانان دستبردار نیستند. (سوره بقره ـ آیه 12)
نتیجه اینکه هرگونه استراتژى سیاست خارجى انقلاب اسلامى در قالب نظام جمهورى اسلامى، باید در چارچوب این اصول تنظیم و هدایت شود. سیاست نه شرقى نه غربى، صدور انقلاب اسلامى فقط مصالح دینى و منافع ملى و ... در جمهورى اسلامى ایران مبتنى بر اصولى است مانند:
1 ـ شناسایى اعتبارى سرزمین جغرافیایى و دولتها تا رسیدن به تشکیل حکومت واحد جهانى
2 ـ اصل دعوت
3 ـ اصل حفظ دارالاسلام (امالقرى)
4 ـ اصل نهى از ولایت کفار (نفى سبیل)
5 ـ اصل جهاد
انقلاب اسلامى و ناملایمات بینالمللى
انقلاب اسلامى ایران پیش از پیروزى و پس از پیروزى، درگیرودار سلسلهاى از مشکلات و موانع اساسى قرار داشته که ریشه اصلى آن سلطه و نفوذ بیگانگان بر پیکره ساخت قدرت سیاسى و تقویت استبداد داخلى بود. یکى از دستاوردهاى مهم انقلاب اسلامى، طرح شعارهایى بود که به نفى سلطه بیگانگان منجر مىشد.
پس از پیروزى انقلاب اسلامى، انزواگرایى جاى خود را به انزواستیزى داد و بر سیاست نه شرقى و نه غربى تأکید شد. البته برداشت نادرستى که برخى از این اصل دارند این است که، با توجه به اینکه بر نظام بینالملل کفر حاکم است و بسیارى از کشورها، بهخصوص کشورهاى پیشرفته صنعتى که میانه خوبى با دین ندارند، بهتر است هیچگونه رابطهاى با آنها نداشته باشیم و مرزهایمان را بر تمام جنبههاى فرهنگى، اقتصادى، سیاسى و اجتماعى آنان ببندیم.
در حالى که حضرت امام با استفاده از اصل دعوت که به عنوان اولین اصل در سیاست خارجى اسلام، مطرح کرده است که با حضورى بسیار فعال و گسترده در تمام زمینهها، با تمامى کشورها، رابطه مسالمتآمیز (نه گرگ و میش) برقرار کنیم (بهجز رژیم صهیونیستى و کشورهایى که مفهوم رابطه متقابل عادلانه را درک نمىکنند) و با تقویت جنبههاى مختلف سیاسى، اجتماعى، فرهنگى و حتى اقتصادى، با استفاده از مبانى اسلامى بتوانیم جامعیت و برتر بودن دین اسلام و قوانین سعادتآفرین آن را به جهانیان بشناسانیم.
چگونه انقلاب اسلامى مىتوانست هم شعار صدور انقلاب را دنبال کند و هم قطع رابطه با جهان داشته باشد. اسلام با چه وسیلهاى مىتوانست انقلاب را صادر نماید یا اینکه چگونه مىتوان با برقرارى رابطه حتى با کشورهاى غیرمسلمان و لائیک، بهتدریج در میدان عمل، مصلحت اسلام را که جهانى شدن آن است مورد توجه قرار داد تا منافع ملى کشورمان به عنوان امالقرى تأمین شود.
انقلاب اسلامى، با طرح مجدد قرآن و سنت منادى وحدت اسلامى براى ساختن زندگى بشر در جهان اسلام است. بنا بر گفته امام راحل جمهورى اسلامى ایران مایل است بر اساس حفظ وحدت و حمایت از منافع کشورها و ملتهاى اسلامى آنان را در مشکلات یارى نماید و در بروز حوادث تحمیلى، سیاسى، نظامى از ناحیه استکبار جهانى، با قدرت و نفوذ خود، آنها را رفع نموده و در جهت کنترل و نفس سلطه سیاسى شرق و غرب برنامههاى دقیق و قوى ارائه دهد.
حال چگونه این پیام به گوش مسلمانان و جهانیان مىرسید؟ و چه تدبیرى لازم بود اندیشیده شود؟
پاسخ عبارت است از صدور انقلاب، زیرا؛ انقلابى که برپایه مایههاى فکرى ـ فرهنگى نضج گرفته و رشد یافته، به جهت احساس رسالت انقلابى و وظیفه شرعى و انسانى که براى خود مىبیند براى نشر و ترویج اندیشههاى خود اقدام خواهد نمود و این مفهوم، یعنى؛ صدور انقلاب، صدور افکار و اندیشههایى که انقلاب اسلامى بر اساس آنها و براى آنها صورت گرفته است، کسب استقلال و آزادى با تکیه بر اسلام مىباشد بنابراین معاندان، صدور انقلاب را به معناى فتح سرزمینى معرفى کردند و هدف از آن را ـ که دعوت به اسلام بود ـ به صورت وارونه جلوه دادند.
از گفتههاى امام خمینى(ره) در این مورد است که «ما یک ملتى بودیم که تحت فشار ابرقدرتها قرار داشتیم و الآن از تحت فشار آنها بیرون آمدیم و داریم به پیش مىرویم و این اعتلاى ملت است. اعتلا به این نیست که شکم ما سیر باشد، اعتلا به این است که ما مسلمان را و مکتبمان را به پیش ببریم.»
مطالعه دقیق اصول مرتبط با سیاست خارجى، ما را به این مطلب رهنمود مىکند که جهتگیرى قانون اساسى، به سوى برقرارى توسعه و تحکیم روابط با بازیگران بینالملل و بهخصوص با کشورهاى اسلامى و جهان سوم است و هرگز در این سند صحبتى از قطع یا تقلیل ارتباط بهجز مواردى که با اصول دینى تعارض دارد، به میان نیامده است و در اصل یکصد و سى و دوم قانون اساسى تصریح گردیده است روابط صلحآمیز با دولتهاى غیرمحارب؛ نه فقط کشورهاى مسلمان یا همسایه.
طرح شعار نه شرقی نه غربی بابت حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور در برابر اقدامات سلطهگرانه شرق و غرب در مصالح ملی ایران شد.نتیجه چنین اقدامات سلطهگرانه شرق و غرب در مصالح ملى ایران، باعث حفظ استقلال و تمامیت ارضى کشور با طرح شعار نه شرقى، نه غربى در انقلاب اسلامى مىشد. نتیجه چنین رویکردى در عمل، مواردى از این قبیل بوده است:
قطع رابطه با آمریکا، کمک به جنبشهاى رهایىبخش، ارتباط جدىتر و نزدیکتر با جهان اسلام، عدم وابستگى مطلق به هیچیک از قدرتهاى بزرگ، ضدیت با صهیونیسم بینالملل، همدردى و حمایت از مردم فلسطین و ... .
مصلحت در سیاست نه شرقى و نه غربى
جمهورى اسلامى ایران، ثمره انقلاب اسلامى ملت ایران بر پایه تأمین منافع ملى و عزت و سربلندى ایران و مصالح اسلام قرار دارد.
امام خمینى(ره) نیز بر اصولى تأکید داشتند که در درازمدت منافع ملى و مصالح اسلام هر دو را تأمین مىکرد مثلاً خوداتکایى در تمام زمینهها، عدم وابستگى به شرق و غرب، نفى سلطهپذیرى و سلطهگرى، همزیستى مسالمتآمیز و روابط توأم با احترام متقابل، یکى از بزرگترین آموزههاى امام خمینى(ره) به ملت ایران و مسلمانان جهان، درس عزتطلبى است و در نظر داشتن عزت در سیاست خارجى به این معناست که در تصمیمگیریهاى بینالمللى بهگونهاى مصلحتسنجى شود که عزت کشور و اسلام خدشهدار نشده و آن تصمیم منتهى به ذلت مسلمین نگردد.
لذا در نظر داشتن عزت کشور و مسلمانان و رعایت اصل نه شرقى و نه غربى و حفظ استقلال کشور، هیچکدام نباید مجوزى براى غافل شدن از منافع کشور باشد و باید ظرافتهاى خاصى را بهکار برد و برنامهریزى استراتژیک انجام داد و با در نظر گرفتن مصالح اهم و مهم، همه اهداف را تأمین کرد.
مصالح کشور که حفظ و تداوم انقلاب اسلامى را در عرصه جهانى تأمین مىنماید، جز در سایه مصلحت اهم که حفظ شعار نه شرقى، نه غربى و صدور انقلاب مىباشد، میسر نخواهد بود. در راستاى تقویت هرچه بیشتر رابطه تعاملى بین مصالح نظام و حفظ شعار اساسى نفى سلطه هدایت سیاست خارجى جمهورى اسلامى به سوى تقویت اقدامات ذیل پیشنهاد مىگردد:
وحدت مستضعفان جهان بر پایه ائتلاف و اتحاد ملتهاى اسلامى
«اگر وحدت کلمه اسلامى بود و اگر دولتها و ملتهاى اسلام به هم پیوسته بودند معنا نداشت که قریب یک میلیارد جمعیت مسلمین، زیردست قدرتها باشند. اگر این قدرت به قدرت بزرگ الهى منظم شود هیچ قدرتى بر آنها غلبه نخواهد کرد».
امام سلطه بیگانگان را نتیجه تفرقه و جدایى بین مسلمانان و سران کشورهاى اسلامى مىداند.
خنثى کردن توطئه دشمنان
مصلحت جمهورى اسلامى در راستاى تقویت روابط با دیگر کشورها، به مثابه اهداف و اصول آرمانى انقلاب و اسلام است. امام(ره) مىفرماید:
«ابرقدرتها و آمریکا خیال مىکردند که ایران به واسطه انقلابى که کرده است و مىخواهد استقلال و آزادى را که یک مسأله تازه و برخلاف رویه همه حکومتهاست بهدست بیاورد، به ناچار منزوى خواهد شد. وقتى که منزوى شد، زندگى نمىتواند بکند دیدید که نشد و ایران روابطش با خارجىها زیادتر گردید، حالا به این مطلب افتادند که ما چهکار داریم به دولتها اینها همه ظالم هستند و کذا و ما باید با ملتها روابط داشته باشیم که این هم نقشه تازه و مسأله بسیار خطرناک و شیطنت دقیقى است.
ما باید همانگونه که در زمان صدر اسلام پیامبر، سفیر به اطراف مىفرستاد که روابط درست کند، عمل کنیم و نمىتوانیم بنشینیم و بگوییم که با دولتها چه کارى داریم این بر خلاف عقل و شرع است و ما باید با همه روابط داشته باشیم، منتها چند استثنا دارد که الآن هم با آنها رابطه نداریم.»
تأکید بر مصلحت اهم در سیاست خارجى
چارچوب سیاست خارجى جمهورى اسلامى بر اساس حفظ آزادى، استقلال و حفظ مصالح و منافع اسلام و مسلمین است و امام نیز با قاطعیت تمام حفظ مصالح ـ منافع مردم را از وظایف غیرقابل انکار خویش تلقى نمود.
امام(ره) در پاسخ به سؤالى هدف از حکومت را اینگونه تشریح مىنماید:«حکومت آینده هیچ تعهدى جز در برابر ملت و حفظ منافع و مصالح آنها ندارد.»
بنابراین اهم مصلحت در انقلاب اسلامى اولاً: مصلحت اسلام است، بعد مصلحت مردم یا منافع ملى؛ البته باید اذعان داشت که مصلحت اسلامى در واقع مصلحت مردم است چرا که؛ براى سعادت و کامیابى مردم برنامه دارد، صلاح اسلام مصالح و منافع براى سعادت بشر است.
نتیجهگیرى
مسئله صدور انقلاب اسلامى، پس از شعار نه شرقى و نه غربى، پایه اصلى سیاست خارجى حکومت اسلامى ایران به شمار مىآید که توسط امام(ره) ترسیم شده است، این شعار، چنان نفوذى بر کل نظام جمهورى اسلامى دارد که اگر آن از سیستم حکومتى حذف شود، ماهیت انقلاب اسلامى مسیر دیگرى غیر از استراتژى ایدئولوژیک خط امام(ره) مىباشد.
واقعیت این است که شعار نه شرقى و نه غربى بر سیاست خارجى قدرتهاى بزرگى چون آمریکا و شوروى تأثیر گذاشت. مقصود از ایدئولوژى نه شرقى و نه غربى عدم پذیرش سلطه دیگران مىباشد که به منزله شعار اساسى در ایدئولوژى سیاست خارجى جمهورى اسلامى ایران درآمد.
ملت اسلامى ایران در عمل نیز تأیید کرد که سلطه بیگانه را نمىپذیرد و از استقلال خویش سر باز نخواهد زد. باید توجه داشت حفظ استقلال ملى و دینى که اساس برنامههاى سیاست خارجى ایران مىباشد جز در سایه شعار نه شرقى، نه غربى که جنبه سلبى دارد و شعار صدور انقلاب که جنبه ایجابى دارد میسر نخواهد بود. بر این اساس امام مىفرماید:
«من اکنون به ملتهاى شریف و ستمدیده و به ملت عزیز ایران توصیه مىکنم که از این راه مستقیم الهى که نه به شرق ملحد و نه به غرب ستمگر وابسته است، بلکه بصیرتى است که خداوند بر آنها نصیب فرموده است محکم و استوار و متعهد و پایدار و پاینده باشند.»
انقلاب اسلامى ایران براى دوام و بقاى خود باید از شعار نه شرقى و نه غربى تأثیر پذیرد تا موضوعیت خویش را حفظ نماید. باید با تأسى به آن ریشه اعتقادى اصیل اسلامى و مبانى فکرى، نظامى و سیاست اسلامى خود را حفظ کند، چرا که حفظ استقلال ملى و منافع ارضى کشور از هرگونه دخالت بیگانه، خدمت به ایران اسلامى، مستقل در عرصه داخلى و خارجى، نپذیرفتن سلطه بیگانه، استحکام روابط جمهورى اسلامى با دولتهایى که قصد دخالت در امور داخلى ایران را ندارند، استقرار وحدت اسلامى بین کشورهاى اسلامى و گسترش روابط با کشورهاى همسایه اسلامى و دفاع از حقوق مسلمانان جز در سایه این شعار استراتژیک میسر نخواهد بود.
از سویى تقویت عملى و کاربردى شعار صدور انقلاب که بر پایه اصل عدم مداخله در امور داخلى کشورهاست بر تقویت شعار نه شرقى و نه غربى کمک خواهد نمود.