دو مرد شهر شرح دغدغه های یک سارق بانک است که اگرچه بزهکار بوده اما حالا قصد دارد به زندگی سالم برگردد. جینو که پیش از این علیرغم خوش قلبی و ذات خوب گرفتار عده ای اراذل و اوباش شده بود و با آنها همدست، در آخرین دزدی دستگیر و به ده سال زندان محکوم میگردد.
وجود یک مددکار اجتماعی کهنه کار و استخوان خرد کرده به نام ژرمین مسیر زندگی را برای جینو عوض می کند. ژرمین تمام همت خود را مصروف این مهم میکند تا جینو در آستانه نهمین سال زندانش آزاد شود و به هیات دادستانی بقبولاند که جینو شرایط حضور در جامعه را پیدا کرده و همین هشت سال برایش کافی مینماید.
تلاشهای ژرمن جواب میدهد و جینو با تعهد کتبی او آزاد میشود. ابتدا به ساکن در چاپخانهای که ژرمین برایش جور کرده مشغول کار میشود تا بعدا سروسامانی به زندگی مشترکش با سوفی؛ نامزدش بدهد...
اگر انتظار دارید چون به تماشای یک فیلم گنگستری نشستهاید، فیلمی پر از خشونت و صحنههای سرقت و آدم دزدی را شاهد باشید، انتظارتان برآورده نخواهد شد. چرا که دو مرد در شهر اگرچه فیلمی در ژانر گنگستری است اما درونمایه های عاطفی و اجتماعی بسیار موجه و آرمانگرایانه ای هم دارد. و بیشتر فیلمی در باره آزادگی انسان است. جایی که بجز عدالت به کسی سرسپردگی نشان ندهد و هیچ ظلمی را برنتابد. نکته مهم در همین جاست که در اواسط دهه هفتاد که کسب و کار فیلم های فرانسوی در ژانر گنگستری بسیار پر رونق بود و عمدتا نیز یک فرمول ثابت برای ساخت و ساز داشتند ؛ و حالا آثاری قطعا سطحی جلوه می کنند ، دو مرد در شهر در همین ژانر ؛ داستانی متفاوت و درون گرایانه ارائه داد و به فیلمی ماندگار و در حد و اندازه های خودش خوش ساخت تبدیل شد.
با این همه داستان و فیلمنامه یک موضوع سرراست را دنبال میکند. یک آدم شکست خورده حالا که وجهه اجتماعی اش نیز از بین رفته چطور می تواند از فرصت های محدودش استفاده کند و دوباره در اجتماع حضور یابد؟ جینو یک دزد است. 8 سال زندگی در زندان را پشت سرگذاشته و حالا می خواهد به زندگی گذشته پشت پا بزند و از کسی و چیزی انتقام نگیرد. اما این روند برای چه کسی می تواند آسان تمام شود؟ برای همین تعلیق ، و ندانستن اینکه جینو به ناملایمان چگونه پاسخ خواهد داد ، بهترین دلیل برای پیگیری فیلم به حساب می آید.
اگر دنیای همه انسان ها دری به درهای دیگر داشت شاید هیچ کس تنها نمی ماند . اما جینوی فیلم دومرد در شهر ، اصلا دری در زندگی اش ندارد که بخواهد به جایی هم باز شود.او هیچ پشتیبانی به جز ژرمین ندارد ک هیچ یک دوجین دشمن و بدخواه هم بین هم مسلکی ها و هم پیاله ای های سابقش دارد و هم بین بازپرس های اداره پلیس که دلشان پر میزند تا این بدبخت را بزنند ناکار کنند. با این همه اگر کسی امید و عشق را در قلب داشته باشد می تواند به موفقیت امیدوار باشد. جینو با سوفی نامزدش، ازدواج میکند و دیگر تصور میکند که درهای بدبختی برویش بسته خواهند ماند اما دو اتفاق ناخوشایند بازهم زندگی اورا دگرگون می کنند...
خوزه جیووانی در ساخت دو مرد درشهر ؛ احتمالا داستان را به دست قضا و قدر نسپرده اما نوع فیلمبرداریاش نشان میدهد که نه به لوکیشن اهمیت میداده و نه به طراحی صحنه. آنچه او در این فیلم برآن تکیه کرده یکی بازیگر محوری است و دیگری سناریو یی که قصه ای سر راست و دیالوگهای بسیار قابلی دارد.
و دست برقضا هر دو برگ برنده ی جیووانی بسیار برایش شانس داشتند. بازیگر محور بودن برای آلن دلون چیز غریبی نبوده اما شخصیت جینو در مرحله ای از فیلم بویژه پس از کشته شدن سوفی همسرش در حادثه رانندگی؛ توسط او عالی از کار درآمده. چرا که او استاد بازی در نقشهای جوان عصیان زدهای است که اگرچه میتوانست به سبب نبوغ و پشتکارش به بهترین زندگی برسد اما خب چه می شود کرد فعلا که او بدبخت از آب درآمده. پس یا باید با این بدبختی اش بسازد و به گونه ای ادامه دهد که یا در یک سرقت مسلحانه دیگر توسط پلیس از پا دربیاید و یا اینکه یک گنگستر دیگری سرش را زیر آب کند.
البته بسته به نوع جامعه ؛ یک راه دیگر هم وجود دارد. اینکه بزنی و دمار از روزگار کسی دربیاوری که مسبب این نوع زندگی بوده است. جینو در دو مرد در شهر ؛ سمبل ژان والژان مدرن است. او یک بار اشتباه کرده و تاوانش را نیز سنگین پرداخت کرده است.و در ادامه اما اگرچه با آزادگی زندگی کرده اما ناملایمات دست از سرش برنداشته اند. مرگ سوفی اگرچه اورا متزلزل کرده اما قرار نیست که او به تعهد ژرمین خیانت کند. دوستان بزهکارش به سراغش می آیند تا او را ترغیب به بازگشت کنند. یکی دو سرقت بزرگ دیگر. بعد کنار بکشد و برود خودش را ناپدید کند. اما با تعهد ژرمین و محبت ها و پدری هایش چه کند؟ دو مرد در شهر نگاهی زیبا به تعهد و آزادگی یک مرد دارد و خوشبختانه این نگاه حال بهم زن و کلیشه ای نیست. قضیه مرشد و مراد و معلم و شاگرد و بنده و خداوندگار نیز در دو مرد در شهر را نیز می توان به همین رابطه تعمیم داد.
و در آخر چند نکته در باره نوع بازیگری ژان گابن و آلن دلون قابل طرح است: تصوری که ابتدا از تیپیکال ژان گابن در فیلمهایش به دست می آید، برای تماشاگری که اورا نمی شناسند ، می تواند یک تیپ عادی و تاحدی کند جلوه کند ، اما لازم نیست از زمان فیلم مدت زیادی بگذرد ، چرا که نوع فیزیک حرکتی او در همان نماد های آغازین بازیگری اش چنان غنی است که تماشاگر ، دربست اورا می پذیرد .
آنهایی که بین پنجاه تا پنجاه و پنج سال سن دارند؛ و فیلمهای آخری ژان گابن را روی پرده سینماها دیدهاند، بازیگریاش را تحسین کردهاند و جوانترها در طی این سی سال به تناوب حداقل سه یا 4 فیلم اورا از تلویزیون تماشا کردهاند ( آثاری مانند عبور از پاریس، دسته سیسیلیها و رای و همین دو مرد درشهر). اما به نظرم فیلم نه چندان مرغوب دسته سیسیلیها برای خیلی از جوانهای قدیم، میتواند نماد خاطراتی از ژان گابن و نوع فیزیک حرکتی او باشد. گابن که متولد 1904 بود در 72 سالگی در گذشت.ژان گابن افتخار همه سینما و بازیگری در حد و اندازه های لارنس اولیویه فقید است. جایزه های فراوانی که او برد و بازی اش در آثار ماندگار سالهای دور ثابت می کنند که او استاد؛ بازیگر است.
اما آلن دلون هنوز که هنوز است محبوب جوان ها و حتی پدربزرگها و مادربزرگهاست. برای فرانسویها او خدای سینما و افتخار سینمای وطنیشان به حساب میآید. این درحالی است که آلن دلون به عنوان یک بازیگر بسیار پرکار نه جایزه سینمایی مهمی گرفت و نه در آثار شاخص تاریخ سینما بازی کرده است. تیپیکال بی نظیر او به همراه نوع نقشهایی که عمدتا مردهای عصیانگر اما خوش قلب را به نمایش میگذاشتند باعث ماندگاری او شدند. آلن دلون به عنوان رئیس پرکار ومقتدر آکادمی فیلم پاریس و همچنین رئیس سابق فستیوال فیلم کن دیگر سالهاست که به مدیریت در سینما میپردازد و کاری به حرفه بازیگری ندارد اما هنوز هم در 81 سالگی؛ اگر در محفلی حضور یابد، جوان اول خواهد بود.