درستکار، فارغ التحصیل رشته معارف اسلامی و تبلیغ دانشگاه امام صادق (ع) است. او بعد از سالها کار اجرا و تهیهکنندگی، از تابستان سال 87 وارد اجرای برنامههای حوزه معارف سیما و گاهی صدا شده است. درباره علل موفقیت برنامه اینشبها و وظایف تلویزیون- بهعنوان پرمخاطبترین رسانه کشور- در حوزه معارف، با او گفت وگو کرده ایم.
- در حال حاضر، جامعه ایرانی نیاز دارد چه معارفی و اطلاعاتی را از برنامههای تلویزیونی معارفی کسب کند؟
جامعه ما، یک جامعه دینی است حتی اقلیتهای مذهبی ما هم معناگرا و دیندوست هستند؛ پس مخاطب ایرانی میخواهد بداند که دین، با او چهکار دارد و او باید چه موضع گیریای در برابر دین داشته باشد. آحاد جامعه به یک تعریف عمومی از دین رسیده و دانسته که «دین، مسیر او را برای سعادتمندی، هموار میکند». در این مسیر، آداب و اصول و رفتار و مناسک و مجموعه های از اخلاقیات را باید رعایت کند. برنامه سازی دینی برای مخاطب ایرانی باید تمام این فاکتورها را لحاظ کند؛ احکام را ابلاغ کند، اخلاقیات و بایدها و نبایدها را روشن کند و عقاید و اعتقادات را هم بگوید.
- بخش عمده برنامههای تلویزیونی بهویژه در ایام عزاداری ماه محرم، مداحی و روضههای مختلف است؛ شما در دسته بندیتان، این دست برنامهها را ذکر نکردید!
من یک دسته بندی «حاشیه» و «متن» برای مباحث دینی دارم. معتقدم که دین، یک متن دارد و یک حواشی البته این طبقه بندی، باعث نمیشود بخواهیم به حاشیهها بی اعتنا باشیم. حاشیهها با متن، بی ارتباط نیست و نمیتوان حذف کرد. با اینحال، بسیاری از دغدغههای دوستان متدین ما، دغدغههای حاشیه های است، در حالیکه شاید به متن دین، آنقدر توجه نداشته باشند! بخش زیادی از مسائلی که برنامههای دینی رادیوتلویزیون ما به آنها توجه میکنند، موضوعات حاشیه دین است تا حدی که در بعضی موارد، بهنظر میرسد تعمدی در کار است!
- آیا تفکر غالب در رسانه این است حالا که توده مردم نمیتوانند به معارف عمیق و زلال دست پیدا کنند، بهتر است ارتباط آنها با موضوعات معارفی را از طریق توجه دادن به حاشیهها حفظ کنیم؟
خود مردم، در موارد زیادی این دریافت را دارند که نکند مدیران سیما، هم جامعه را کوته فکر بدانند و هم تحمیق کنند! یعنی دوست دارند که این نابخردی نسبی، ادامه داشته باشد؛ انشاءالله که اینطور نیست. گاهی اوقات در برنامه این شبها مواجه شده ایم با وضعیتی که وقتی میخواهی همه مفاهیم مرتبط با یک موضوع را تبیین کنی و راحت و جامع تا لایههایی بروی که تا به حال بدان پرداخته نشده -به ویژه در رسانه- مقاومت میشود.
- با توجه به تمام شرایطی که گفتید، رئوس مطالبی که جامعه نیاز دارد در یک برنامه معارفی، دنبال کند، چیست؟
برای متدینینی که مسجدبرو هستند، باید گفت آقایان! در مسجدها را باز کنید، همه را راه بدهید! دین پیامبر را به دین خودتان ترجیح دهید، برای آنهایی هم که مسجدی نیستند و چندان از محیط های مذهبی خاص، استقبال نمیکنند، باید مسائل کلان انسانی را مرور کرد، باید با چند پیشمقدمه، آنان را وارد بحثهای خودشناسی کرد. ما، یکبار زندگی میکنیم، عمر، محدود است و برگشت پذیر هم نیست؛ اگر در جوانی و از جوانی، مسیر، مشخص نشود، مسیر، پای کسی صبر نمیکند. بچهها باید در اولین فرصت، بیابند که کیستند، از کجا آمده اند و به کجا میروند. اصلا آمده اند که چکار کنند؟ هدف و رسالتشان چیست؟ اگر در این گام اول، درست پیش بروند، در مسیر درست بیفتند، بزرگترین نیازها و دغدغههای فکریشان، پاسخ داده شده است.
- یکی از موضوعاتی که این شبها توانست به خوبی ورود کند و نتیجههای مثبتی هم بگیرد، بحث فرقههای انحرافی بود. البته باز هم مثل همیشه، به جای پیشگیری، تبی پیش آمد، موجش گریبان عده ای را گرفت و بعد، رسانه به فکر درمان افتاد، آیا نمیشود در برنامههای معارفی تلویزیون، امثال این آفتها را پیش بینی و رصد کرد و قبل از فراگیرشدن موجها، درباره شان برنامه ساخت؟
واکسن این نوع گرایش های پراکنده و مقطعی، آگاهی است. تحقیقات علمی در اینباره نشان داده که این فرقهها، شکافزی هستند؛ یعنی در مواردی که خلأ اطلاعات در جامعه وجود دارد، نفوذ میکنند؛ افرادی که جذب این فرقهها میشوند، غالباً کمسواد و پراحساس هستند. آنها فقط میدانند که چیزی به اسم حقیقت وجود دارد که باید جست اما چقدر میدانند که این حقیقت، به چه درد میخورد، بعد هم با دیدن هر نشانهای که به دیدنش. عادت نداشته باشند، مرید میشوند؛ برای جلوگیری از این کج رویها، باید آگاه سازی کرد و از طرف دیگر، لازم است عالمان را در دسترس جوانان قرار داد. باید فرمهای مختلفی طراحی کرد تا دسترسی بچهها به روحانیان، ممکن و ساده شود. یکی ازخدماتی که برنامه اینشبها کرده، شاید این باشد که -به تعبیر خودمانی- روحانیها را پیاده کرده، آنها، کم و بیش، متوجه شده اند که وقتی از منبر، پایین میآیند و بین مردم، مردم هم به سمت شان میروند یکی از صفتهای پیامبر، «طبیب دوار بطبه» است؛ یعنی طبیبی که دنبال مریض ها میرود. آنوقت است که میتوان انتظار داشت که منزوی نشویم وگرنه اگر چنین باشد که بگوییم هر کس با ما کار دارد، دنبالمان بیاید، تا اگر شد، حرفش را عرض کند، جز به انزوا و حتی انزجار نمی انجامد.
- در مورد منبرها و روحانیان، درست میگویید اما نقش صدا و سیما در جلوگیری از همه گیرشدن این فرقهها چیست؟ فقط نگاه منفعلانه به موج هایی که با سرعت به پیش میروند؟!
الان، صدا و سیما منفعل است. اساساً تفکر مدیران فرهنگی جامعه ما در نهادهای دیگر فرهنگی هم، به طور بنیادین، اغلب چنین بوده که «تا کارد به استخوان نرسیده»، اقدامی نکرده اند. در موارد نادری و آنهم احتمالاً به دلایل سیاسی، زودتر از فراگیرشدن موج، دست به کار شده اند وگرنه عموماً تا زمانی که به بیان خودمانی، «صدایش در نیاید» و مقاممعظمرهبری از خود، هزینه نکنند، اقدامی نمیشود. بنده و شما اگر هزار بار به مدیران فرهنگی مراجعه کنیم که فلان مسئله دارد اتفاق میافتد، توجهی نمیشود. همین رسانهای که گاهی دست من و شما هم به آن میرسد، از یکسو مخاطبش، عموم مردم است اما سوی دیگر، مسئولان هستند و باید آنها باشند. خبرنگارها و فعالان رسانهها، عیون مدیران و حاکمیتند. در کوچکترین و دورترین نقاط کشور حاکمان، باید قدردان آنها باشند و از اطلاعاتی که آنان در اختیارشان میگذارند، بهره حرفهای ببرند. مخابره که حتماً نباید در پوشه سیاه باشد، میتواند عکس روی جلد یک مجله باشد. حالا به قول شما، انفعال رادیوتلویزیون است یا هر چه، من، اسمش را شوخی انگاری میگذارم.
- برویم به سمت طرح برنامه این شبها بهطور خاص. مخاطب شبکه یک، عموم مردم ایران هستند. این طیف وسیع مخاطب، برنامه ساز را مجبور میکند بحثهای معرفتی را ساده و همه فهم برگزار کند. همین سادگی، یکی از برگهای برنده این شبها بوده اما چطور میشود با حضور مهمانهایی مثل آقای فاطمی نیا که منبرشان نیاز به توضیح دارد، بحث همه فهمی را ارائه کرد؟
بحث عرفان در شبکه یک و آقای فاطمی نیا، کاملاً فکرشده است. ما به این نتیجه رسیدیم که برای رسیدن به آن حدی از آگاهی که بتوان مجموعهای از معارف، مثل همین فرقههای انحرافی را مطرح کرد، باید از عرفان شروع کنیم البته نه با گفتن مدام این کلمه شریف، بلکه با کلمههایی مثل خداشناسی یا معرفت که برای مخاطب عام، آشناتر است. همین درستکار و فاطمی نیا اگر بنا بود برای شبکه چهار، همین موضوع را بحث کنند، باید به شکل دیگری حرف میزدند. در اینجا اما سؤالهای ما و جوابهای کارشناسان، برای سطح فکری مخاطب عام، بازتنظیم شده بود. هرجا هم که بحث ناخودآگاه، سنگین میشد، با اینکه ممکن است برای من جذاب باشد، وظیفه من، بهعنوان مجری، این است که بحث را مدیریت کنم و در سطح قابل فهم عموم، نگه دارم.
- دیگر دلایل موفقیت برنامه چه بود؟
جز سادگی و روانی ادبیات بحثها که اشاره کردید، ظهور برنامه در ماهمبارک رمضان که مخاطب، آمادگی بیشتری برای پذیرش این نوع صحبتها را داشت، به دیده شدن آن کمک کرد. علاوه بر این تا موقع تولد برنامه، این لحن و ادبیات در برنامههای مذهبی رسانه، یا اصلاً وجود نداشت و یا بسیار نادر بود. این نوع پرسیدن و پاسخگیری، برای مردم، جدید و جالب بود. انتخاب یک ظاهر بی پیرایه و نیز ساختار متعادل و به دور از هیجانات معمول برنامه سازی و کلیشههای رایج توسط تهیه کننده، باعث شد که برنامه، هم در محتوا و هم در بحث فنی، به دل بنشیند. بازخوردهای غیرمنتظرهای در همان 10-12برنامه اول، همه ما را حیرتز ده کرد. بلافاصله، بعد از سری اول، پیشنهاد ساخت سری دوم به ما داده شد اما تصمیم گرفتیم برای حفظ طراوت خود و آمادگی ذهنی، وارد فضای برنامه سازی پیوسته و مستمر نشویم و گاه به گاه، به خانههای مردم برویم.
- در یکی از مصاحبههایتان از نقش کارگردانی تلویزیونی این شبها گفتهاید، این کارگردانی تلویزیونی چه ویژگی شاخصی داشت؟
کموکیف و ظرافت کار حرفهای علیرضا فرحجود، یکی از دلایل موفقیت برنامه اینشبها بود. او قابهای درست و متناسب با محتوا و حال و هوای برنامه و مباحث را در بهترین زمان ممکن، تحویل مخاطب میداد. کنش و واکنشها را بهسرعت میگرفت و به نیازهای عاطفی بیننده، توجه هوشمندانه میکرد و پاسخ درست میداد؛ مثلاً موقعی که بیننده نیاز داشت مجری را ببینید، مجری، نشان داده میشد یا مثلاً وقتی میخواست بداند مهمان، چه وضعیتی در قبال فلان حرف مجری گرفته، کارگردان، بهسرعت عمل میکرد. من از سال76، -بهاقتضای مسئولیتی در جایی- شبکههای معروف خارجی و صاحبنام را بهصورت حرفهای، رصد میکردم. آنها، ندرتاً تراولینگ و کرین را در استودیو و برنامههای گفتوگومحور داشتند. از نظر من، آقای فرحجود و مانند او، با استفاده از تصویربرداران حرفهای، سبکی را ترویج کردند که بعدها در خیلی از شبکههای دیگر دنیا هم باب شد. تعجبی ندارد که این اتفاق بیفتد؛ خودمان و نیروهای حرفهایمان را دستکم نگیریم.
در بحث محتوا، فکر میکنم اینشبها، نخستین برنامه دینی بود که مجری در آن، صرفاً تلمذ نمیکرد؛ ساکت نمینشست تا مهمان برای خودش پیش برود. مجری با مهمان، مباحثه میکرد، گرچه مخاطب میدانست هر دو، در نهایت به یک نقطه مشترک میرسند، اما با مجری، همگام میشد. این، نکته خیلی مهمی است. دقیقاً سعی من بر این بود که بتوانم سبک اجرا در اینشبها را متفاوت کنم وگرنه همیشه سؤالهای و جوابهای دینی، یکی بوده و هست. حقیقت که تغییر نمیکند. پیش از برنامه، با صحبتهایی که با مهمان میکنم، دقیقاً لفظ «مباحثه» را به کار میبرم و از آنها میخواهم که بهعنوان شاگرد، اجازه مباحثه داشته باشم و هر جا سؤالی برایم پیش آمد، بپرسم. با این صحبت، میخواهم چند نکته را هم تفهیم کنم؛ اول اینکه با فضای طلبگی، آشنا هستم. این کلمات و اصطلاحات را میشناسم و از بار معنایی آنها اطلاع دارم. دوم اینکه باید آماده باشد که سؤالهای برنامه را جواب دهد. پیش آمده مهمانهایی، دیگر به برنامه نیامده اند یا خود را برای جلسات بعدی، آماده کرده اند و با کتاب و یادداشت، به برنامه آمده اند. شوخی که نداریم - خدای نکرده- قصد مچ گیری و آبروبری کسی را نداریم، اما بیننده متوجه میشود که آیا یک کارشناس و مهمان، خود را برای مواجهه با مردم و حضور در رسانه، آماده کرده است یا نه. راستش را بخواهید، برخورنده است که یک نفر، ناپخته و نسنجیده بیاید وقت مردم را بگیرد ما در مقابل ثانیه به ثانیه آنتن و این رسانه، مسئول هستیم.
- وقتی با این دید پژوهشگر با مهمانان رو به رو میشوید، موضعگیری تان درمقابل مهمانها و موضوعات سفارشی باید خیلی تند باشد؛ درست است؟
در این موارد، با مهمان کاری ندارم و سعی میکنم در برنامه، راحت باشد؛ چرا که خود مهمان هم براساس سفارشی به برنامه آمده است. در اینجا باید با مدیران درگیر شد. اگر لازم شود، تن به سؤالهایی که گفته شده بپرسم، نمیدهم. محورهایی که مشخص میکنند را تا حدی وارد بحث میکنم که انجام وظیفه نسبی کرده باشم، اما در بدنه برنامه، سؤالهای خودم را میپرسم. برای مهمان هم روشن میکنم -و آنها معمولاً این منطق را میپسندند- که سیر مباحث ما از برنامههای قبل، بهنحوی بوده که این موضوع سفارشی را نمیتوانیم بهطورمستقیم پوشش بدهیم و تا جایی به آن نزدیک میشویم که با روند موضوعات برنامه، همخوانی طبیعی داشته و زننده نباشد. اگر در مسیر طبیعی مباحث سبک زندگی دینی، به این موضوع برخورد کنیم، با اطمینان به آنها ورود میکنیم، اما بهصورت تکبرنامه سفارشی و با محورهای سفارشی، در حد امکان، تن نمیدهم و این نوع نگاه مدیران را از بسیاری جهات مضر میدانم.