در ذیل به شش دلیل نادرست برای ازدواج اشاره شده است. موارد ذکر شده را به دقت بخوانید تا آمادگی کامل برای شرکت در یک رابطه سالم را در خود بسنجید.
1 - فشار (سن، خانواده، دوستان و...)
2 - تنهایی و استیصال
3 - بیتوجهی به زندگی خود
4 - اجتناب از بزرگ شدن
5 - احساس گناه
6 - پر کردن خلأهای احساسی و روحی
فشار
- آیا اغلب دوستان شما نامزد داشته و یا متأهل هستند و شما هنوز مجرید؟
- آیا بیش از سی سال سن دارید و هنوز ازدواج نکردهاید؟
- آیا آخرین فرد خانواده هستید که هنوز ازدواج نکرده است؟
- آیا بهتازگی طلاق گرفتهاید؟
اگر به هرکدام از سؤالهای فوق جواب مثبت دادید، احتمالاً راجع به فشار چیزهایی میدانید. فشار تأثیری است که دوستان، خانواده و یا برنامهریزی احساسی خودتان بر شما میگذارند و این پیام را به شما میدهند که «باید با کسی ازدواج کنید، در غیر این صورت حتماً مشکلی دارید.» اگر به دلایل بیرونی و یا درونی احساس اجبار میکنید، ممکن است با کسی ازدواج کنید که در شرایط معمولی، هرگز او را انتخاب نمیکردید.
فشار سنی: این نگرش که «سن شما از حد مشخصی گذشته و هنوز با کسی ازدواج نکردهاید، پس غیرطبیعی هستید را فشار سنی مینامند. این سن ممکن است که از زمینههای خانوادگی شما، سن ازدواج خواهران و یا برادرانتان و یا از ذهنیت خودتان که سن «بلوغ فکری» چه سنی است، نشأت گرفته باشد.
فشار از ناحیه خانواده و دوستان: بعضی از مردم نسبت به عقاید خانواده و دوستان آسیبپذیر بوده و اجازه میدهند که به اجبار روابطی را شروع کرده یا ادامه دهند که آنها را خوشحال نمیکند. اگر خودباوری شما پایین است و یا بیش از حد تحت تأثیر اعضای خانوادهتان هستید، این احتمال وجود دارد که صرفاً به خاطر چیزهایی که دیگران فکر میکنند و نه بر طبق خواسته واقعی خود رابطهای را شروع کنید.
تنهایی و استیصال
همگی ما احساس تنهایی را تجربه کردهایم؛ احساسی که به ما احساس «خاص بودن» را میدهد. برهههایی از زندگی که از لحاظ روحی، احساس تنهایی داشتهایم و مستأصل بودهایم که به کسی مهر بورزیم و این مهم نبوده که «چه کسی؟»؛ هر کسی.
همه ما این موارد را کم و بیش تجربه کردهایم اما متأسفانه چیزی که در ابتدا اقدامی از سر تنهایی و برای نزدیک شدن به انسانی دیگر شروع میشود میتواند به رابطهای پیچیده و دردآور تبدیل شود ولی اگر مطمئن شوید که خوشبختی فقط در گرو یک تصمیم درست است، سعی میکنید انتخابگرانهتر تصمیم بگیرید و انتخابهای خود را صرف این احساس گناه که «زمانه سخت شده» پایین نمیآورید.
عدم توجه به زندگی خود
آیا از روابط به منظور اجتناب از پرداختن به زندگی خود استفاده میکنید؟
جملات زیر را بخوانید و از خود بپرسید که آیا در مورد شما، چه در گذشته و چه در حال صدق میکنند یا خیر؟
- در بخشهای زیادی از زندگی شخصی خودم، عملکرد مطلوبی را ندارم.
- برنامهها، طرحها و رویاهایی دارم که هنوز آنها را دنبال نکردهام.
- وقتی که روی برنامهای کار میکنم، تلفن، نیازهای دیگران، موارد بیاهمیت دیگر و... حواسم را پرت میکنند.
- در مقایسه با خودم بهمراتب سادهتر میتوانم به دیگران به منظور حل مشکلاتشان انگیزه بدهم.
اگر با برخی از جملات فوق ارتباط برقرار کردید، این احتمال وجود دارد که از روابط به منظور اجتناب از پرداختن به زندگی خودتان استفاده میکنید، ممکن است چیزی که آن را «دلمشغولی» به عشق میپندارید، همان «رویگردانی» وافر شما از خود و مسائلتان باشد.
چرا که اگر مدام مشغول عشق ورزیدن به کسی باشید و تمام وقت تلاش کنید که آنها را خوشحال کنید و نیازهای آنان را برآورده سازید، دیگر وقتی نخواهید داشت که به نیازهای خود بپردازید و یا حتی رویاهایتان را دریابید.
بسیاری از جوانان از این رو به سمت ازدواج گرایش پیدا میکنند که از کمبود شور و شوق و بیهدفی در زندگی خود خسته شدهاند و بهجای آنکه به درون خود نگاه کنند و دلیل این احساس را از درون خود جویا شوند، خود را درگیر روابط عاطفی کرده و آن را هدف قرار میدهند.
چنین روابطی هرگز سرانجامی نخواهد داشت از آن رو که در چنین مواقعی، شما عاشق آن شخص نیستید بلکه شیفته «سرگرمی» و «دلمشغولی» خود به رابطهتان هستید و بعد از مدت کوتاهی، بار دیگر با خودتان تنها خواهید شد.
اجتناب از بزرگ شدن
بسیاری از مردم نه از روی آمادگی جهت قسمت کردن غنای زندگی خود با شخص دیگر، بلکه از این رو رابطهای را آغاز میکنند که میخواهند از آنها حمایت و مواظبت شود. اینگونه افراد سعی میکنند که از بزرگ شدن اجتناب کنند، لذا کسانی را برای خود انتخاب میکنند که نقش «پدر» و «مادر» را برای آنها بازی کنند.
این روابط در جهت آموختن و رشد دو طرف نبوده، بلکه بر مبنای وابستگی میباشد. احتمال اینکه در چنین رابطهای باشید وجود دارد اگر:
- تفاوت سنی زیادی بین شما و همسرتان وجود داشته باشد.
- تفاوت عمدهای بین موفقیتهای شغلی شما و همسرتان وجود داشته باشد.
- تفاوت بزرگی بین سطح تجارب زندگی شما و همسرتان وجود داشته باشد.
- یکی از طرفین برای کمک و نصیحت به دیگری چشم دوخته باشد.
احساس گناه
- آیا فقط به این خاطر که به احساسات کسی لطمه نزنید با او ازدواج کردهاید؟
- آیا فقط به این خاطر که دل کسی را نشکنید، به رابطه با او بیش از آنچه که باید ادامه دادهاید؟
- آیا با کسی رابطه داشتهاید که میدانستید بیش از آنچه شما به او علاقه دارید، او به شما علاقهمند است، اما آنقدر احساس گناه میکردید که نمیتوانستید رابطه را تمام کنید؟
اگر به هرکدام از سؤالات بالا پاسخ مثبت دادید، پس شما نیز به احساس گناه مبتلا هستید. احساس گناه ممکن است انگیزه عجیبی برای شروع یک رابطه و یا ادامه آن به نظر برسد اما همیشه اتفاق میافتد. شما به خود میگویید که این احساس همان عشق است در حالی که چیزی جز همدردی یا در منتهی درجه آن «حس ترحم» نیست.
شما در اینگونه موقعیتهای ازدواج، نه از آن رو که میخواهید بلکه به این خاطر که از آنچه بعد از اتمام رابطه اتفاق خواهد افتاد، میترسید، شما زندانی احساس گناه خود هستید.
اگر در گذشته یا حال زندانی احساس گناه بوده یا هستید و فقط به این خاطر که اگر کسی را ترک کنید احساس گناه میکنید به جمله زیر فکر کنید.
وقتی که از روی احساس گناه و نه از روی عشق تصمیم میگیرید که با کسی باشید به او و به خود نیز کمفروشی کردهاید.
پرکردن خلأهای احساسی و روحی
یک ازدواج حقیقتاً سالم، حس قدردانی دو طرف درگیر در رابطه را نسبت به شگفتیها و رازهای خلقت بالا میبرد و درهای رشد و تعالی روحی آنها را میگشاید همچنین به هرکدام از این دو شخص کمک میکند که زخمهای دوران کودکی خود را التیام بخشیده و خودباوری آنها را از طریق احساس «دوست داشته شدن» و «پذیرفته شدن» از طرف شخص مقابل، بالا میبرد.
اما وقتی که زندگی را با مقادیر قابل توجهی خلأ احساسی و روحی شروع میکنید، برای خود و همسرتان درد و رنج به همراه خواهید آورد.
در زیر به دو مشکل اساسی ناشی از خلأ احساسی و روحی اشاره شده است:
1 - شما به منظور پرکردن خلأهای روحی خود و نه به خاطر اینکه فرد مناسبی یافتهاید، به روابط وارد میشوید:
موقعی احساس خلأ روحی میکنید که از درون بهطور مدام احساس خالی بودن دارید. این خالی بودن ممکن است در مراحل معتدلتر به مانند یک نگرانی و یا تنش تجربه شود و در مراحل حادتر به درد، افسردگی و ناامیدی تبدیل گردد. به مانند حیوانی که از گرسنگی رو به مرگ است و هر چیزی را میخورد تا از احساس شدید گرسنگی رهایی یابد.
این امکان نیز وجود دارد که برای رهایی از درد تنهایی خود، به هر رابطهای اعم از سالم یا ناسالم، با محبت و صمیمی و یا خشونتآمیز، ارضاکننده تن دردهید. این روابط ممکن است موقتاً احساس تنهایی شما را تعدیل کند و بودن با آن شخص مدتی احساس رضایت به شما بدهد زیرا دیگر مجبور نخواهید بود تنها باشید.
کاملاً واضح است که یک فرد در چنین شرایطی تا چه حد آسیبپذیر است. در مواقعی که فرد به دلایل نادرست با افراد نامناسب و روابط نامناسب درگیر میشود تنها پس از گذشتن دوران اوج رابطه است که با ماهیت آن فرد روبهرو میشود و چه دردناک است که دریابید نهتنها احساس خلأتان مرتفع نشده است بلکه حضور چنین شخصی، احساس خلأ و تنهاییتان را بیشتر نیز میکند.
2 - انتظار دارید که ازدواج برایتان رابطهای باشد که بتواند خلأ روحیتان را پر کند، در حالی که خودتان باید خودتان را سرشار از عشق و قدرت کنید.
بسیاری از مردم از این موضوع شکایت دارند که شریک زندگیشان به آنها احساس کامل بودن نمیدهد و اینکه رابطه بیش از این، ارزش ادامه دادن را ندارد. اغلب اوقات این شکایت کسی است که خود احساس خالی بودن و عدم کمال میکند.
چنین شخصی توقع دارد که شریک زندگی، خلأهای احساسی و روحیاش را که مدت طولانی و حتی قبل از شروع رابطه و ازدواج با خود حمل میکرده، پر کند ولی شما با این توقع تنها رابطه را خراب خواهید کرد زیرا تنها شمایید که میتوانید این جاهای خالی را پر کنید و خود را نجات دهید.
این معقول است که از همسر خود انتظار داشته باشید تا به تنهایی شما اضافه نکند یا شما را در التیام زخمهایتان حمایت کند و به شما عشق بورزد و به شما بیاموزد که چگونه خود را دوست بدارید اما در نهایت این شما هستید که باید قهرمان خود باشید.
نویسنده: لوئیز موریس