کتاب از روی یکی از کتابهای قدیمی فرهنگ حییم که تمامی امتیاز آن به انتشارات فرهنگ معاصر تعلق دارد و حداقل با همین قانون 50 سال بعد از مرگ مولف،کسی اجازه ندارد تا 15 سال دیگر هم بدون اجازه ناشر دست به چنین سرقتی بزند،بیاجازه از ناشر منتشر شده است. البته مدیر انتشارات به نگارنده گفت که همانند موارد قبلی سریع به وزارت ارشاد و اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران شکایت برده و دادگاه آن هم تشکیل شده به قطع و یقین رای صادره به نفع ناشر اصلی خواهد بود.
این کتاب تقلبی از چند جهت مثالزدنی است. اول اینکه انتشارات فرهنگ معاصر به دلیل حرفهای بودن در حوزه کتابهای مرجع ، شاید تنها ناشر بخش خصوصی باشد که تمامی فرهنگهای گذشته خود را روزآمد کرده است و این سنت حسنه را همچنان استمرار میبخشد. از جمله همین فرهنگهای حییم که ابتدا حروفچینی آنها را تغییر داد،و سپس به سمتی رفت که تحت همین نام از برخی از بزرگان عرصه فرهنگنویسی دو زبانه،از جمله مرحوم کریم امامی و دکتر محمد رضا باطنی و برخی فرهنگنویسان و زبانشناسان شاغل در واحد پژوهشفرهنگ معاصر مدد گرفت تا این فرهنگها را روزآمد کند و این توفیق را یافت که بسیاری از این فرهنگها را با دانش و لغات امروزین روزآمدسازی نماید.
چاپ متفاوت فرهنگ انگلیسی به فارسی حییم
بر این اساس اصولا کپیناشیانه و سرقت فرهنگی از فرهنگ حییم هم به زیان خریدار است و هم به زیان فرهنگ ایران. به زیان خریدار است چرا که یک جنس بنجل و از رده خارج را میخرد و واطلاعات و حتی املای غلط را میآموزد در حالی که با اعتماد به نام مرحوم سلیمان حییم،که انصافا فرهنگنویسی قابل و با وجدان کاری بود،این کتاب را تعبیه میکند،در حالی که نمیداند که چه کالای بنجل و از رده خارجی را خریداری کرده است. چرا که ناشر سارق در بخشهایی از کتابش به قدری ناشیگری کرده است که باید نام خود را در رکودجهانی گینس به عنوان یکی از ناشیترین و بیسوادترین سارقان فرهنگی به ثبت برساند.ناشری که حتی با ابتداییات کار نشر آشنا نیست و مشخص نیست که مجوز فعالیت را چگونه به دست آورده است.
حتی اگر ناشر همانند برخی از ناشران سارق،کتاب را بیغلط و اشتباه منتشر میکرد آدمی دلش نمیسوخت و میگفت تنها سرقت مادی کرده است و به معنویات یا همان محتوای کتاب کاری نداشته و حذف و اضافهای صورت نداده است،اما مشکل اینجاست که این ناشر همانند دزدی بیچراغ در تاریکی هر چه را دیده گرفته و علاوه بر آن بر همان کالای سرقتی هم اکتفا نکرده و آن را خرابتر کرده و به بازار مکاره برده و فروخته است.
برای نمونه بخشهایی از کتاب این ناشر سارق پیشوندها و پسوندها اشتباهی چاپ شدهاند. به طور مثال اگر معادل فارسی یک لغت انگلیسی در فرهنگ اصلی حییم هست: «بیاختیار» در فرهنگ تقلبی شده است«اختیاربی»،اگر در فرهنگ اصلی هست «بیاعتباری» در فرهنگ تقلبی شده است«اعتباربی»،یا بهرهبرداری شده است«برداری بهره» و الخ که صدها مورد از این گونه خطاهای آشکار املایی در این فرهنگ وجود دارد؟
طبیعی است که این گونه ناشران را باید به دادگاه کشاند و محکومشان کرد و ضمن مجازات آنها را به سراغ پیشههایی فرستاد که در آن اندکی کار کردهاند و نه حرفه نشر.اما نکته مهمتر ماجرا نقش بخش بررسی کتاب و ممیزی وزارت ارشاد و اداره کتاب معاونت فرهنگی است. واقعا وزارت ارشاد که از آوردن خال ابروی دوست در یک کتاب نگران میشود و زمین و زمان را به هم میدوزد ، نباید نسبت به چنین سرقت آشکاری که تن مرحوم حییم را هم در گور میلرزاند، حساس شودو واکنش نشان دهد؟
آیا دستاندرکاران بخش کتاب وزارت ارشاد باید دست روی دست بگذارند تا این گونه سارقان ناشی، فرهنگ و مفاخر و ناشران شناخته شده این مرز و بوم را به سخره بگیرند و 5 هزار نسخه غلطنامه در اختیار مردم قرار دهند؟ تازه کتاب را 50 درصد ارزانتر از ناشر و با تخفیفات بالا به مشتری بخت برگشته و از همهجا بیخبر غالب کنند. طبیعی است یک مشتری که آشنایی با ناشر ندارد و تنها نام مرحوم حییم برایش حجت عقلی خرید کتاب است، وقتی چنین جنس بنجلی را بخرد و بعد از خرید بفهمد که چه کلاه گشادی سرش رفته است، چه عکسالمعلی خواهدداشت؟آیا وزارت ارشاد و دستاندرکاران آن از خود پرسیدهاند که حقوق تضییع شده خوانندگان و خریداران این کتاب چگونه قرار است جبران شود.
پرسش این است،مجازات چنین ناشرانی که هم غیراخلاقی،عمل کردهاند،یعنی بیاجازه ناشر و صاحب اصلی کتاب اثری را منتشر کردهاند،هم قانون را زیرپا گذاشتهاند(قانون حقوق مولف و مصنف)، و مصیبزاتر از هر دوی اینها ،دخل و تصرف در کار مولف صورت داده و حقوق معنوی اثرش را هم ضایعکردهاند و غلطنامهای را به بازار کتاب فرستادهاند،چیست؟آ
یا وزارت ارشاد باید دست روی دست بگذارد تا ناشران دیگری هم وسوسه شوند و سرمایههای معنوی این مرز و بوم را اینگونه به تاراج و یغما ببرند؟ و البته خانوادههای ناآگاه را با چنین کتابهایی سرکیسه کنند؟
نمونه دیگر از این سرقت فرهنگی را ملاحظه کنید تا با عمق فاجعه بیشتر آشنا شوید.آنجا که حتی در چینش ستونها هم اشتباه کردهاند و نتیجه این شده است که خواننده به جای این که به ستون ادامه مطلب برود باید همان کلمات غلط را در ستونی دیگر پیدا کند.