در مناطقی دمکراسی جدید بهتدریج مستحکم خواهد شد. در سایر مناطق اما، با مقاومت حاکمان خودکامهای مواجه میشود که برآنند نگذارند این تندباد طومار حکومتشان را درهم پیچد.
چشم امید طرفداران دمکراسی در جهان عرب به شمال آفریقا دوخته شده است؛ منطقهای که از مراکش در غرب شروع میشود و تا لیبی و مصر در شرق ادامه مییابد. تونس بهخصوص مایه امید و دلگرمی برای اعراب است. مجلس قانونگذاری منتخب این کشور راه را برای برگزاری انتخاباتی آزاد در چارچوب قانون اساسی جدید هموار خواهد کرد.
شرایط تونس تا حد زیادی مایه دلگرمی لیبی است؛ کشوری که تجار و سرمایهگذارانش پس از سقوط دیکتاتوری قذافی به خانه بازگشتهاند و امیدوارانه چشم به تونس دوختهاند و از آن الهام میگیرند. جانشینان قذافی ممکن است سردرگم و بدخلق باشند، گرچه در نهایت مجبورند با یکدیگر کنار بیایند. در لیبی نیز لیبرالهای سکولار در قدرت با اسلامگرایان سهیم و شریک خواهند بود.در شرق لیبی اما، مصر بزرگترین آرمان و دغدغه دمکراسیخواهان در جهان عرب محسوب میشود، هرچند در سال جدید همچنان گرفتار آشفتگی خواهد بود. اسلامگرایان مصر به رهبری اخوانالمسلمین، همانند همتایان تونسی خود، سازمان یافتهترین نیروی سیاسی در این کشور محسوب میشوند و حدود یکچهارم کرسیهای مجلس جدید را تصاحب کردهاند.
درسراسر منطقه، اسلامگراها دستپیش را خواهند داشت، هرچند نخواهند توانست - حداقل ابتدای کار- قدرت کامل و مطلق را به دست آورند. آنان بازی را به شکل محتاطانه و عملگرایانهای پیش خواهند برد و تلاش خواهند کرد درحالیکه اعضای خود را بهتدریج وارد بدنه حکومت میکنند، اکثریت رایدهندگان سکولار را به وحشت نیندازند. آنها سعی میکنند با موضعگیری اخلاقی علیه فساد - مصیبت و بلای دیرینهای که گریبانگیر منطقه است - رایدهندگان شکاک و بدبین را نسبت به حسن نیت خود متقاعد کنند.اقبال عمومی ساکنان جهان عرب نسبت به گروههای تندرویی چون سلفیها، مانند القاعده کاهش خواهد یافت. با این حال گروههای شبهنظامی تندرو جای پای خود را در یمن و سومالی محکم خواهند کرد. سومالی با آنکه اکثر جمعیت آن غیرعرب هستند، یکی از 22 عضو اتحادیه عرب محسوب میشود.سایر ناآرامیهای خشونتبار، اگرچه کمتر مذهبی، کمابیش از عربستان الهام میگیرند. بهنظر میرسد درحالیکه یمن بیش از پیش در ورطه درگیری بین قبایل و مناطق خود فرو میرود، صالح امکان بازیابی و حفظ قدرت خود را نداشته باشد.
مراکش و اردن دو کشور متزلزل جهان عرب هستند که تحت حکومت دو سلسله پادشاهی قرار دارند. سلاطین مراکش و اردن آن قدر درایت داشتهاند تا با درک تمایل و عطش فزاینده مردم برای افزایش اختیاراتشان در نحوه زندگی روزمره خود، بخشی از اختیارات قانونی را به آنان واگذارند. موقعیت پادشاهی مراکش که در مقایسه با همتای اردنی خود ریشه و قدمت تاریخی ضعیفتری دارد، سستتر و لرزانتر مینماید. هردو پادشاه مراکش و اردن فضای سیاسی را در کشورهای خود گسترش خواهند داد؛ کاری که دشوار است و تبعات بالقوه خطرناکی برای آنها خواهد داشت.
بزرگترین شگفتی سال 2012 اما میتواند بروز ناآرامی در شیخنشینهای نفتخیز حوزه خلیجفارس باشد؛ ممالکی که حاکمانشان در سال 2011 موفق شدند اتباع خود را با پولافشانی آرام نگه دارند.حاکمان کشورهای کوچک اما بسیار ثروتمند حاشیه خلیجفارس طی سال جدید مردم خود را کمابیش با کمکهای سخاوتمندانه آرام نگاه خواهند داشت. اما حتی آنان هم از تندباد دمکراسی مصون نخواهند ماند. شمار فزاینده جوانان تحصیلکرده در این کشورها از حاکمان خود خواهند پرسید که چرا دمکراسیخواهان لیبی را به سرنگونی حکومت سرهنگ قذافی ترغیب کردند، حال آنکه خود همان آزادیهای مورد نظر شورشیان لیبی را از مردمشان دریغ میکنند؟