من هم او را نشناختم تا آنکه بهطور اتفاقی زمانی که در صندلی کناری نشسته بودم دانستم که با رئیس سازمان ایرانگردی و جهانگردی کشور از نیمه دوم دهه 60 تا قبل از ادغام این بخش با میراث فرهنگی گفتوگو میکنم. هیچیک از دیگر خبرنگاران نیز همچون من نمیدانستند شخصی در اتوبوس حامل گردشگران نشسته است که پایهگذار مدیریت سازمان گردشگری کشور پس از انقلاب تا سال81 بوده است.
عبدخدایی متولد سال 1326 در مشهد است. سال 52 به جرم اقدام علیه امنیت کشور بهمدت 3سال زندانی شد و آنطور که میگوید در زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری یا موزه عبرت کنونی و زندان اوین زندانی شد. میگوید دلیلش تولید و پخش اعلامیه بود. سال 60، دومین معاون گردشگری کشور شد و پس از آن رایزن فرهنگی ایران در آرژانتین. پساز بازگشت از آرژانتین بار دیگر به سازمان ایرانگردی و جهانگردی رفت و تا زمانی که سازمان میراث فرهنگی و گردشگری ادغام نشده بود مسئولیت گردشگری کشور را برعهده داشت.
- اینطور که دانستم شما از منتقدان جدی ادغام سازمان میراث فرهنگی و گردشگری بودید، چرا؟
سال 81 بود که موضوع ادغام این دو بخش با یکدیگر به مجلس رفته بود و مرکز پژوهشها نیز آنرا رد کرد. نظر ما هم همین بود. ولی خب نظر تعدادی از نمایندگان مجلس و در نهایت خود مجلس بر ادغام استوار شد. آنزمان آقای مرعشی که در مجلس هم بود بهشدت هوادار طرح ادغام بود و این موضوع هم انجام شد و زمانی که ایشان در کسوت رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری حکم مشاور را به من دادند قبول نکردم و دوباره به وزارت ارشاد بازگشتم.
- دلیل اینکه گردشگری در این کشور همواره موضوعی چالشبرانگیز است و هیچگاه نتوانسته جایگاه خود را پیدا کند چیست؟
زمانی که معاون سیاحتی و زیارتی بودم وقتی نخستین بودجه گردشگری کشور را که البته بسیار مختصر بود به مجلس بردیم همین آقای هادی غفاری معروف به من گفت که باز هم میخواهی پالون پوشها را به کشور بیاوری، به او گفتم من و تو با هم به زندان رفتیم تا ردپای استعمار در کشور نباشد و من هم نمیخواهم چنین شود، ولی گردشگر آنچیزی نیست که شما فکر میکنید.
- مگر وضعیت گردشگری پیش از انقلاب چگونه بود که آقای غفاری این حرف را به شما زد؟
پیش از انقلاب عدهای بهعنوان گردشگر به ایران میآمدند و در میان اینها گردشگرانی بودند که کشور به کشور با هزینه بسیار مختصر بین مسیرها سوار خودروها میشدند. گردشگرانی که با این شیوه سفر میکردند از ترکیه جنس میخریدند و در ایران میفروختند یا از ایران به افغانستان جنس میبردند و اینگونه سفر میکردند. منظور آقایان از پالونپوش همین افراد بودند، چون مدام در سفر بودند و نمیتوانستند حمام کنند. البته همان دوره هم نگاه خوبی به این نوع گردشگری در کشورهای دیگر هم وجود نداشت. چون گردشگر براساس تعریفی که وجود دارد باید درآمد اقتصادی یا منفعت مالی برای کشورها داشته باشد و به همین خاطر هم این شیوه از سفر بهتدریج در جهان از بین رفت. نگاهی که آنروزها به موضوع گردشگری وجود داشت این بود که با آمدن گردشگر ممکن است موجب فساد در کشور شود یا موضوع جاسوسی مطرح باشد که این نگاه البته مختص دهه60 است.
- عدهای معتقدند که سنگ بنای گردشگری کشور از همان دوره مسئولیت شما کج گذاشته شد؟
پیش از انقلاب وزارتخانهای به نام وزارت اطلاعات و جهانگردی وجود داشت که سازمان جلب سیاحان نیز زیرمجموعه همین وزارتخانه بود. پس از انقلاب و پیش از تشکیل وزارت ارشاد تعطیل شد. در نتیجه گردشگری کشور از همان ابتدا دچار حادثه شد و تعداد زیادی از افراد و کارشناسان این حوزه پراکنده شدند. روزی هم که من شدم رئیس سازمان جهانگردی و ایرانگردی، این افراد عملا نبودند و تنها یک اداره کل وجود داشت که به کار هتلها و آژانسها رسیدگی میکرد.
- چرا با ادغام مخالف بودید؟
نمیتوانیم شناسنامه هویت ملی کشور را در اختیار کسی قرار بدهیم. میگفتیم اصل میراث باید دولتی باشد. مثلا موزه ایران باستان را که نمیتوان به شخص سپرد یا مسجد شیخ لطفالله و ارگ بم و عالی قاپو و بیستون را که نمیتوان به بخش خصوصی داد. موضوع گردشگری متفاوت است. دولت نباید هیچ دخالتی در آن داشته باشد. بحث ما از ابتدا این بود که گردشگری باید در اختیار بخش خصوصی باشد و بنابراین این دو مقوله نمیتوانند در یکدیگر ادغام شوند. استدلال آنها این بود که چون گردشگر نیاز دارد آثار تاریخی و باستانی را ببیند باید اینها در یکدیگر ادغام شوند و ادغام هم صورت گرفت. شاید هم میخواستند از بودجه گردشگری برای نگهداری از میراث فرهنگی استفاده کنند.
- بهنظر میرسد یک نگاه سیاسی بر موضوعی تخصصی به نام گردشگری حاکم است.
باید یک عزم ملی در دولت ایجاد شود و دولت و مجموعه حاکمیت احساس کند که گردشگری نیاز اقتصادی و سیاسی کشور است. الان اگر بخواهیم کشور را به دنیا معرفی کنیم و بگوییم کشور امن و با ثبات است هزینههای بیموردی انجام میشود ولی میبینید که جواب نمیدهد. دلیل آن هم این است که گردشگر به کشور نمیآید که از نزدیک این موارد را ببیند. درحالیکه اگر اجازه بدهیم گردشگران به کشور بیایند و زیباییهای کشور و میهمان نوازی ایرانیها را ببینند دیگر نیاز به هزینههای بیهوده برای اثبات این موضوع نیست. بهنظر من این دقیقا خواست دشمنان ایران است که گردشگر به کشور نیاید. اکنون یک میلیارد و 400میلیون مسلمان در دنیا وجود دارند سهم ما از جذب آنها چقدر است؟ حتی از 16 میلیون گردشگر ژاپنی در دنیا نیز هیچ سهمی نداشتیم درصورتی که گردشگر چین و ژاپن بیآزارترین نوع گردشگر در جهان است.
- بهنظر میرسد خواستی برای جذب گردشگران خارجی به کشور نیست، چرا؟
در گردشگری اجتهاد فراوان است. طرف پلیس است، فرماندار است، استاندار است یا جایی مدیریت دارد که شروع به فتوا دادن در موضوع گردشگری میکند درصورتی که نظر مذهبی را باید مرجع تقلید بگوید. بنابراین پیشنهاد میکنم یک شورای ملی توسط مراجع در گردشگری کشور تشکیل شود و به این موضوع رسیدگی کنند. چون آنها باید در امور فقهی تشخیص بدهند نه بنده بهعنوان بخشدار، پلیس یا فرماندار! در غیراینصورت اصلا سرمایهگذاری در گردشگری معنا ندارد.
- برخی از وجود دستهای پنهان سخن میگویند که با حضور گردشگر خارجی در کشور مخالف است.
بهنظر میآید از روز اول این دستهای پنهانی که نمیخواستهاند گردشگر به این کشور بیاید وجود داشته و البته نامرئی هم هست و ممکن است حتی من مدیر را هم اداره کند. این واقعیت متأسفانه وجود دارد. فکر میکنید شبیخون فرهنگی یعنی چه؟ یکی از مصداقهای شبیخون فرهنگی این است که گردشگر به این کشور نیاید و ایران سهمی در جذب گردشگر از بیش از یک میلیارد جمعیت مسلمان جهان، نداشته باشد. چون اگر این تعداد گردشگر به ایران میآمد دیگر فلان کاندیدای نامرد انتخابات آمریکا نمیتوانست بگوید ایرانیها ملت شروری هستند. نیامدن گردشگر به ایران از تلاشهایی است که در راستای انزوای کشور میتوان ارزیابی کرد.
- فکر میکنید دولت آنطور که باید از بخش خصوصی در صنعت گردشگری حمایت کرده است؟
دولت در این بخش هیچ حمایتی از بخش خصوصی نمیکند و اگر در موضوع گردشگری نظارت مقتدرانه داشت که خود را در حد یک شرکت خدمات گردشگری پایین نمیآورد و تور به کشور نمیآورد بلکه بخش خصوصی همه این مسئولیتها را برعهده میگرفت و دولت نیز بهعنوان ناظر و حامی در این پروسه حضور مییافت.