این منبع چیزی غیر از «مقامات آگاه نظامی و غیر نظامی از دفاتر مختلف دولتی آمریکا که نخواستهاند نامشان فاش شود» نیست.
تمامی منابعی که در این گزارش از آنها نقل قول شده بدون نام هستند. اما نکته مهمتر این گزارش نویسنده آن یعنی مایکل گوردون است که برای آنها که مطالب مربوط به عراق را در سالهای اخیر پیگیری میکنند نامی آشناست.
گوردون همان نویسنده نیویورک تایمز است که هم خودش و هم به همراه جودیت میلر گمراهکنندهترین و غیر دقیقترین مقالات را درباره سلاحهای کشتار جمعی عراق به چاپ رساندند و زمینه را برای تهاجم به عراق در سال 2003 فراهم کردند.
گوردون و میلر نویسنده یکی از انتقادبرانگیزترین این مقالات بودند که حتی در خود روزنامه نیویورک تایمز هم مورد انتقاد قرار گرفت. این مقاله که در 8 سپتامبر سال 2002 به چاپ رسید داستان تیوبهای آلومینیومی را روایت کرد که چنان تأثیرگذار بود که به تلویزیون هم راه پیدا کرد.
بعدها وقتی روزنامه نیویورک تایمز اعتراف کرد که بعضی گزارشهای این روزنامه درباره عراق اغراقآمیز و نادرست بوده، به عنوان نمونه به مقالات و گزارشهای گوردون و میلر اشاره کرد. در آن گزارشها هم عباراتی چون منابع خبری ناشناس و یا مقامی که نمیخواست نامش فاش شود، مدام تکرار میشد.
بعد از سخنرانی کالین پاول وزیر خارجه وقت آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل در سال 2003 که با هدف متقاعدکردن کشورها به شروع جنگ و پر از اطلاعات ساختگی و غلط بود، گوردون در مقالهای نوشت، اکنون دیگر بدبینترین افراد هم نمیتوانند بگویند که پرونده واشنگتن علیه عراق ساختگی است.
حالا چهار سال بعد از آن روزها، همین نویسنده بار دیگر دست به کار شده و مینویسد، دولت بوش قرار است شواهد ارتباط ایران با انفجارها و حملات عراق را فاش کند.
اما به جای فاش کردن این شواهد، رابرت گیتس وزیر دفاع آمریکا دیروز فقط به این ادعا بسنده کرد که شمارههای حک شده روی مواد منفجره استفاده شده در عراق نشان میدهد که این سلاحها از ایران آمده. اما برای این ادعا هیچ سند و مدرکی ارائه نشده است.
در گزارش نیویورک تایمز آمدهاست، در 3 ماه آخر سال 2006 حملات در عراق جان بسیاری از نیروهای آمریکایی را گرفت و بسیاری را هم مجروح کرد؛ به طوری که شمار کشتهشدگان آمریکایی در این حملات و طی این مدت به کمتر از یک چهارم کل تلفات نظامیان آمریکا از ابتدای این جنگ رسیده است.
این گزاره کاملاً غلط است زیرا بخش عمده نیروهای آمریکایی در این مدت در درگیری با شیعیان عراقی کشته نشدهاند بلکه در استانهای الانبار، دیاله، صلاحالدین و بابل و یا در بخشهایی کشته شدهاند که بیشتر محل حملات سنیها بوده است نه شیعیان. ایران هیچ ارتباطی با این سنیهای افراطی ضد شیعه ندارد.
آمریکا برای حملات شیعیان به نیروهای آمریکایی اکنون بهانهای به نام ایران یافته، اما به سنیهایی که در ماههای اخیر شدیدترین حملات را علیه نظامیان آمریکایی انجام دادند چه کسی سلاح داده است؟
آیا این همان بازی تبلیغاتی شکست خوردهای نیست که 4 سال پیش برای عراق اجرا شد و اکنون با همان مهرهها و با استفاده از همان شگردهای رسانهای در حال تکرارشدن است؟
آمریکا با این بازی دو هدف را پیگیری میکند: اول اینکه شکست و تلفات سنگین خود را در عراق با نشانه رفتن انگشت اتهام به کشوری دیگر توجیه میکند و از سوی دیگر بهانه لازم را برای ضربه زدن به دشمن دیرین خود در خاورمیانه فراهم میکند.