آنچه معیار محکزدن کارنامه معاون امور سینمایی است سند مکتوبی است که در ابتدای سال89 منتشر شده و تأمل در آن و سنجیدنش با شرایط امروز سینما نشان میدهد که بسیاری از این وعدهها یا عملی نشدهاند یا حتی به ضد خود بدل شدهاند.
شاید به قول مدیرکل اداره نظارت و ارزشیابی هنوز فصل میوهچینی از سیاستهای معاونت فرا نرسیده باشد ولی در این صورت هم باید نشانههایی از توفیق را در رویکردهای مدیریت سینما مشاهده کرد؛ نشانههایی که یافتنش در روزهایی که همه در این سینما به جان هم افتادهاند کار بسیار دشواری است.
زندهیاد سیفالله داد، محمدمهدی حیدریان و محمدرضا جعفریجلوه با تمام تفاوتهایی که در شیوه مدیریت سینما داشتند در یک نقطه مشترک بودند و آن هم داشتن منتقدی صریحاللهجه به نام جواد شمقدری بود. کارگردان فیلمهای «بر بال فرشتگان» و «توفان شن» که اولی از جنس سینمای دفاع مقدس بود(با سکانسهای جنگی قابل توجه در زمان خودش) و دومی درباره ماجرای طبس که جز توجه داوران جشنواره فیلم فجر، نه منتقدان پسندیدنش و نه مردم به تماشایش نشستند.
جواد شمقدری چون بقیه دوستانش در هیأت اسلامی هنرمندان، منتقد سرسخت سیاستهای فرهنگی سالهای پس از جنگ بود و در حوزه سینما جز دوران 2ساله تصدی عزتالله ضرغامی بر مسند معاونت سینمایی، نسبت به بقیه دورهها زاویه داشت. نکته جالب توجه در مورد شمقدری این بود که چه در روزگاری که در حاشیه به سر میبرد و چه زمانی که عهدهدار پست مشاور هنری رئیس جمهور شده بود(پستی که نه قبل از دولت نهم وجود داشت و نه پس از شمقدری کسی عهدهدارش شد) در 2 دوره تاریخی کاملا متفاوت، همچنان منتقد سیستم باقی ماند و در هر مجالی از آنچه آن را روند ناصحیح مسیری میدانست که سینمای کشور طی میکرد به انتقاد پرداخت.
سال 84 رایزنیهای تعدادی از سینماگران شاخص کشور با وزیر وقت ارشاد باعث شد تا محمدرضا جعفریجلوه، معاون سینمایی دولت نهم شود و حکم مشاور هنری رئیسجمهور را به نام کارگردان توفان شن بزنند؛ مشاوری که اصلا ابایی از انتقاد کردن نداشت و با آن که خود دولتمرد محسوب میشد، با صراحت لهجه معروفش هرجا خطایی حس میکرد وارد میدان میشد. البته جنس انتقادها نسبت به دوران قبل تغییر کرده بود؛ اگر در گذشته شمقدری متأثر از ادبیات دهه 60 به نقد دهه70 مینشست، در نیمه دوم دهه80 در 2بزنگاه با تصمیمهایی مخالفت کرد که شاید از یک عضو هیأت اسلامی هنرمندان انتظار نمیرفت :یک بار وقتی که محمدحسینصفارهرندی رأی محمدرضا جعفریجلوه را وتو کرد و از اکران فیلم «سنتوری» که پروانه نمایش دریافت کرده بود جلوگیری کرد و بار دیگر در روزهای نزدیک به جشنواره بیست و هفتم که مدیرعامل سابق فارابی نام «درباره الی» را از فهرست فیلمهای جشنواره حذف کرد. اگر در ماجرای سنتوری تنها به اعتراض بسنده شد در مورد فیلم فرهادی، شمقدری نامهای به رئیس جمهور نوشت و مشکل درباره الی را حل کرد. در فاصله چند ماه مانده تا انتخابات ریاست جمهوری و در شرایطی که محافظهکاری و بیعملی جعفریجلوه و مدیر کل اداره نظارت و ارزشیابیاش دامنه اعتراض سینماگران را گسترده کرده بود، به نظر میرسید که شمقدری دولتمردی است از جنس اهالی سینما که در هر ضرورتی میتواند با استفاده از نزدیکیاش به شخص رئیس جمهور، مشکلات را حل کند.
این تصویر وقتی کاملتر شد که شمقدری در دولت دهم به عنوان معاون امور سینمایی انتخاب شد و در اولین اقدام، طلسم 7ساله توقیف «به رنگ ارغوان» را شکست تا فیلم با حضور در جشنواره بیستوهشتم، فاتح سیمرغها شود. شمقدری فیلمی را که دولت اصلاحات نمایشاش را به مصلحت ندانسته بود و دولت اصولگرا هم تصمیم مشابهی دربارهاش گرفته بود رفع توقیف کرد و البته در کنارش مشکل چند فیلم مسئلهدار دیگر را هم حل کرد. ضمن اینکه روند صدور پروانه ساخت که در ماههای آخر عمر دولت نهم تقریبا متوقف شده بود را جانی دوباره بخشید. حالا شمقدری مدیری بود که ابراهیم حاتمیکیا در اختتامیه بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر او را برادر عزیز خود مینامید.
یک معاون سینمایی مقتدر که در اولین نشست رسانهایاش در حالی خبر از تشکیل شورای عالی سینما با حضور رئیس جمهور داد که شخص وزیر ارشاد که در جلسه حضور داشت نیز همزمان با خبرنگاران، این خبر را میشنید؛ نکتهای که نشان میداد معاون امور سینمایی مستظهر به پشتیبانی شخص رئیس جمهور است و آمده تا گرههای کور سینما را به سرپنجه تدبیر و اقتدار بگشاید. این در حالی بود که از میانههای حضور جعفریجلوه بارها این نکته شنیده شد که موافقت چندانی برای تداوم او در پست معاونت سینمایی وجود ندارد و تنها با اصرار صفارهرندی بر حفظ جلوه ، تغییر علیرضا رضاداد از مدیرعاملی فارابی و آمدن مجید شاهحسینی، شرایط کمی تغییر کرد. اگر محمدرضا جعفریجلوه معاونی بود که حکمش توسط وزیر ارشاد وتو میشد(همچنان که در دورههای قبل نیز این اتفاق رخ داده بود. مثل زمان حضور محمدحسن پزشک در معاونت سینمایی که حکم توقیف «زندان زنان» با دستور مستقیم احمد مسجدجامعی، وزیر وقت ارشاد ملغی شد)، این بار فردی سکان هدایت سینما را بر عهده داشت که محض نمونه حتی یکبار هم پیش نیامد که تصمیمی بگیرد و وزیر ارشاد با آن مخالفت کند. شمقدری با قدرت بر مسند معاونت سینمایی نشسته بود و با تغییر تقریبا همه مدیران دوران جلوه، نشان داد که آمده تا تحولی در همه عرصهها ایجاد کند.
یکی از انتقادهای همیشگی شمقدری ریلگذاری غلط سینمای ایران بود و حالا فرصتی پیش آمده بود تا سینما در مسیری حرکت کند که او آن را صحیح میدانست. فراموش نکنیم که شمقدری سینمای ایران را در شرایط نامطلوبی تحویل گرفت؛ در دوران افت شدید کیفی فیلمها ؛ اوجگیری سینمای نازل کمدی و رخوت و بلاتکلیفی ای که از چندماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری آغاز و تا چند ماه بعد از آن نیز ادامه پیدا کرد؛ سینمایی که پدیدهاش «اخراجیها» بود و ساخت کمدی سخیف تقریبا تنها راه بقایش. شمقدری اما از همان ابتدا نشان داد که بلندپرواز است و اعلام کرد که برای آتیه سینما برنامه دارد. یکی از این برنامهها که خیلی زود توسط دوست نزدیکش علیرضا سجادپور اجرایی شد، رونق بخشیدن به تولید بود. تسهیل در روند صدور پروانه ساخت، در کنار کندکردن چاقوی ممیزی میتوانست نشانهای برای تحولات آتی باشد.
انتشار دفترچه سیاستگذاری سینمایی در ابتدای سال89 را باید نقطه عطف کارنامه مدیریتی شمقدری دانست. دفترچهای که در آن وعدههای فراوانی برای بهبود شرایط سینما داده شده بود و البته برای رسیدن به این هدف گاهی اوقات هم بندهای عجیبی به چشم میخورد؛مثل ایده تجمیع دفاتر در یک محل خاص. چنانکه اگر فرضا خیابان لالهزار بورس لوازم الکتریکی، سیم، کابل و لوستر است و چراغبرق بورس لوازمیدکی، منطقهای نیز بورس دفاتر تولیدات سینمایی باشد!بازهم در همین دفتر سیاستگذاری، اولویتهای موضوعی در سینما به این شرح اعلام شده بود: مفاهیم دینی و قرآنی، عترت و اهلبیت، مهدویت، تحکیم خانواده، کودک و نوجوان، فرهنگ و تمدن ایرانی اسلامی، انقلاب اسلامی، تاریخ اسلام و تاریخ معاصر، جنگ نرم، رویارویی استکبار با ایران و مقاومت اسلامی، دفاع مقدس، موضوعات سیاسی داخلی و خارجی، مفاخر و مشاهیر و دستاوردهای علمی و فناوری.
اگر آثار اکران شده در سال89 را حاصل مدیریت سابق سینما بدانیم (نکتهای که مدیرکل اداره نظارت و ارزشیابی در پاسخ به برخی انتقادها به آن اشاره میکرد)، میتوان فیلمهای اکران شده امسال را با اولویتهای ذکرشده در دفترچه مقایسه کرد و دید افقهای ترسیمشده از سوی معاون امورسینمایی تا چه اندازه عملی شده است.
نفی تمرکززدایی و تقسیم ایران به 8منطقه فرهنگی که قرار بود به رونق فیلمسازی در شهرستانها بینجامد یکی دیگر از برنامههای معاونت سینمایی بود که به تصریح شخص شمقدری، شکست خورد و البته کارشناسان، عملی نشدن آن را از همان ابتدا پیشبینی میکردند. قرار بود جشنواره فیلم فجر نقش تعیینکنندهای داشته باشد، به این معنی که نامزدهای سیمرغ بهترین فیلم و برنده سیمرغ بهترین کارگردانی پروانه ساخت فیلم سینمایی بعدی خود را بدون نیاز به طرح آن در شورای پروانه ساخت دریافت کنند اما این وعده هم عملی نشد. به عنوان مثال علی معلم در جشنواره بیستوهشتم برای تهیه فیلم «آل» نامزد دریافت سیمرغ بهترین فیلم شده بود ولی «کوروش» پروژه تازه این تهیهکننده، مدتهاست که در انتظار دریافت پروانه ساخت به سر میبرد.
تولیدات مشترک با اولویت منطقه اکو و حوزه فرهنگی نوروز، جهان اسلام، قاره آسیا، آفریقا، آمریکای لاتین و... هم بیشتر رویاپردازانه بود تا واقعگرایانه.
وعدهای که عملی شد تشکیل شورای عالی سینما با حضور رئیسجمهور بود که آن هم نحوه ترکیب اعضایش سوالهای فراوانی را برانگیخت و اجرایی نشدن برخی مصوباتش هم نشان داد که فقط تصویب کردن بودجه و اعتبار، دردی از این سینما دوا نمیکند و باید تصمیمات در مرحله اجرا نیز جدی گرفته شوند.
او 2سال پیش به کن رفت و کوشید تا ژیل ژاکوب را ارشاد و ذهنش را نسبت به سینما روشن کند. در کن پارسال از ستایشگر هیتلر و فاشیسم حمایت به عمل آورد و متوجه نشد که نفی هولوکاست وقتی با تجلیل از هیتلر همراه میشود، ارزشی ندارد.
شمقدری بارها از مدیران قبل از خودش انتقاد کرد و از ریل گذاری نامناسب سینما سخن به میان آورد. اینکه آیا قطار سینمای ایران با ریلگذاری تازه، به سرمنزل مقصود خواهد رسید پرسشی است که برای پاسخ دادن به آن باید همچنان صبر کرد و دید تجربه گرانقدر به دست آمده در این دوسال واندی آیا به تغییر ردای سکاندار کشتی سینمای ایران میانجامد؟ آیا شمقدری همچنان میخواهد منتقد باقی بماند و همچنان از کسانی انتقاد کند که به قول خودش در اتاقهای جنگ علیهاش توطئه میکنند یا گامی به پیش برخواهد داشت و آب رفته را به جوی بازخواهدگرداند؟
آیا متولی سینمای کشور با بازنگری در ریلگذاری ناتمام و ناکامش میتواند شرایط را به سود سینما تغییر دهد؟ میتواند رگههای مثبت اعمال مدیریت دوران خودش را به جریانی متداوم مبدل کرده و زیرساختها را چنانکه وعده داده تقویت کند که رونق تولید و استقبال گرم مخاطبان را نصیب سینما کند؟که مقابلهاش با سینمای مبتذل تنها در حرف خلاصه نشود و در مقام عمل دیگر با اکران فیلمهایی چون «پیتزا مخلوط» مواجه نشویم. آیا شمقدری هنوز هم میتواند چنان عمل کند که نیتهای خوبش به اعمال خوب هم منتهی شود؟ مرور منصفانه مسیر طی شده در 2سالونیم اخیر میتواند به او خیلی چیزها را ثابت کند، یک نمونهاش مقایسه روال انتخاب نماینده سینمای ایران در امسال و سال گذشته است. سال گذشته با تصمیمی فردی و غیردمکراتیک و خارج از ضابطه و روال متداول ،«بدرود بغداد» را انتخاب کرد و امسال وقتی به بازگشت روال سابق برای برگزیدن نماینده سینمای ایران تن داد، با انتخاب «جدایی نادر از سیمین» سینمای ایران را در آستانه رسیدن به موفقیت جهانی کم نظیری قرار داد.
شاید دیگر پیش نیاید که مدیریت سینما تا این حد نزدیک به رئیس قوه مجریه باشد که تا این حد دستش برای اعمال مدیریت باز باشد و امکاناتی در اختیارش باشد که مدیران قبلی آن را به خواب هم نمیدیدند. پرهیز از مدیریت هیجانی و اتخاذ واقعبینی میتواند همراهی منتقدان فعلی سیاستهای معاونت سینمایی را در پی داشته باشد، چرا که اعتلای سینمای ایران خواست قلبی هرکسی است که دلش برای این سینما میتپد، اگر از فرصتها تهدید نسازیم و گذشته را چراغ راه آینده کنیم. هرچند بازگرداندن اعتماد اهالی سینما درشرایط فعلی و با اصراری که بر پافشاری بر بعضی تصمیمها وجود دارد اگر غیرممکن نباشد بسیار دشوار است.