آهنگ «ایران، ایران» عجیب با صدای حسین زمان شنیدنی است. با صدای مازیار هم که عالی بود. آهنگ «ایران، ایران» به خاطرة جمعی یک نسل تبدیل شد و حالا حسین زمان با اجرای مجدد این ترانة به یاد ماندنی، این خاطره را دوباره زنده کرده است.
سوگلی آلبوم جدید حسین زمان پس از 5سال سکوت، همین ترانه «ایران، ایران» است. چند خوانندة دیگر هم این ترانة خاطرهساز را خواندهاند. اما بدون شک پس از کار مازیار، میتوان اجرای حسین زمان را پرحس و حالترین اجرای این ترانه دانست. وقتی میخواند:
«ایران، ایران / سرم روی تن من / نباشه گر که بیگانه بشه / هموطن من» شنونده وارد فضای جدیدی میشود. فضایی که ما بارها درکش کردهایم.
- کار روی آلبوم جدید را از کی شروع کردید؟
آلبوم قصة نگفته حدود چهار سال پیش کلید خورد. باید گفت این آلبوم، یک آلبوم قدیمی است که تازه منتشر شده. مسائل و مشکلات متعددی باعث این تأخیر شد. البته آلبومهای قبلی من نیز بهطور متوسط با فاصلههای یک و نیم تا دو ساله منتشر شده که به نظرم کاملا معقول و متعارف است و قرار نیست ما تبدیل به ماشین تولید نوار موسیقی شویم.
- چرا کار اینقدر دیر منتشر شد؟
تهیهکننده قبلی که مایل نیستم اسمشان را بگویم، بیشتر طالب کارهای بازاریپسند بود که من زیر بار این موضوع نمیرفتم و کار معلق ماند. تا اینکه سروش پیشنهاد همکاری داد و کار تولید و منتشر شد.
- قرار بود اسم آلبوم «افسانه» باشد. چرا اسم را عوض کردید؟
ابتدا قرار بود نام آلبوم افسانه باشد و بعد هم به اسم «ایران من» رسیدیم. اما چون قبلا آلبومهایی با این عناوین منتشر شده بود،نتوانستیم از آنها استفاده کنیم و نام آلبوم شد «قصه نگفته»، که یکی از قطعات آلبوم است.
- درباره قطعه ایران توضیح بدهید. قبل از شما مازیار و یکی دو خوانندة دیگر هم این ترانه را اجرا کرده بودند. چرا این ترانه را مجددا اجرا کردید؟
این ترانه ابتدا در سال59 توسط مرحوم مازیار اجرا شد و من در آن زمان در خارج از کشور مشغول تحصیل بودم. یادم میآید وقتی ترانة ایران ایران توسط خانوادهام برایم ارسال شد، طی چند روز شاید صدها بار آن را گوش کردم و اشک ریختم.
عجیب روی من اثر گذاشت و عاقبت هم مرا مجبور به بازگشت به وطن کرد؛ با وجود اینکه دانشجوی موفقی نیز بودم و شاگرد اول کالجی بودم که در آن درس میخواندم، ولی ترجیح دادم به ایران برگردم و در خدمت کشورم باشم. شاید تصمیمی احساسی بود، ولی از کاری که کردم پشیمان نیستم. بلافاصله پس از بازگشتام وارد بسیج شدم و در شروع جنگ عازم جبهه شدم.
در یک کلام، ترانه ایران ایران دست مرا از آمریکا گرفت و آورد به جبهه نبرد. در سالهای اخیر، این کار را در کنسرتهایم اجرا میکردم و بسیار مورد استقبال مردم واقع میشد و بالاخره تصمیم گرفتم آن را مجددا اجرا کنم. این کار را برای مردم و دل خودم انجام دادم و امیدوارم مورد توجه قرار بگیرد. البته خودم اجرای مرحوم مازیار را بینظیر میدانم.
- در آمریکا در کدام دانشگاه درس میخواندید؟
من سال56 وارد دانشگاه صنعتی اصفهان شدم و یک سال بعد، ساواک من و چند نفر از دوستان را به جرم فعالیتهای سیاسی دستگیر کرد. اوایل سال57 بود که برای تحصیل به آمریکا رفتم و ابتدا در کالج اوکلاهاما ساوت وسترن کالج مشغول تحصیل شدم. مدتی بعد، وارد دانشگاه اوکلاهاما شدم.
- رشتهتان چه بود؟
من لیسانس مهندسی الکترونیک دارم و فوقلیسانسم مهندسی مخابرات است. 20 سال هم هست که در دانشگاههای مختلف کشور، دروس مرتبط را تدریس میکنم.
- در کدام دانشگاهها تدریس کردهاید؟
سه ترم در دانشکده کامپیوتر دانشگاه صنعتی شریف تدریس کردم. در دانشگاههای امام حسین و دانشکده تربیت دبیر فنی (مرکز شریعتی) هم سالها تدریس کردم. الان هم 4 سال است که در کیش مشغول تدریس در دانشگاه هستم.
- همیشه از شما آهنگهای آرام و به نوعی غمگین شنیدهایم. اما در آلبوم قصه نگفته، آهنگهای تندتر و حتی کمی ریتمیک شنیدیم. دلیل این کار چه بود؟
خود شما هم میفرمایید کمی ریتمیک. هیچ یک از کارهای آلبوم قصه نگفته کار شادی نیست و تنها در بعضی از آنها به زعم شما ریتم پررنگتر از کارهای قبلی من است. فکر نمیکنم محکوم باشم به اینکه حتما کار غیرریتمیک بخوانم.
جالب اینکه تا به حال متهم بودم به اینکه همه کارهایم آرام و غمگین است و بعضا مؤاخذه نیز میشدم و حالا مورد سؤال قرار میگیرم که چرا کمی ریتم، چاشنی کارهایم شده. اما اگر نظر خودم را بخواهید، من با غم بیشتر خو دارم. البته غم با غصه بسیار فرق دارد.
در غم حرکت و رشد است اما در غصه خوردن چنین نیست. اگر بخواهم نقل به مضمون کنم از معلم شهید دکتر شریعتی، باید گفت: «غم داشتن یعنی نگران بودن از نداشتن آنچه حقمان است و نداریم و غصه خوردن یعنی نگرانی داشتن از آنچه نداریم و دلمان میخواهد داشته باشیم.» این یعنی حسرت خوردن؛ و غم معنایی بسیار متعالیتر دارد. من با این مفهوم غم، بسیار عجینام و دوستش دارم.
- آیا میشود گفت آلبوم قصه نگفته یک آلبوم متفاوت از حسین زمان است؟
فکر نمیکنم کارها بسیار متفاوت باشد؛ مضافا اینکه کارها متعلق به حال و هوای چهار سال پیش است و خیلی با تازگیهای موسیقی نزدیکی ندارد. البته تنها ترانه سرگردونی بیشتر مورد سؤال است.
برخی آن را میپسندند و برخی میگویند این کار با حسین زمان فاصله دارد. درست است این کار تنها به لحاظ ملودی و تنظیم و نه به لحاظ ترانه با کارهای قبلی من تفاوتهایی دارد، ولی به هر حال گاهی از باب تنوع شاید بد نباشد کارهایی متفاوت نیز عرضه شود.
شما در کارنامة تمامی بزرگان موسیقی نیز نگاه کنید چنین اتفاقاتی میافتد. اما آنچه مهم است، این است که در کلام از باورهایمان دور نشویم. من هم مثل همة آدمها دل دارم، عشق را عزیز میدارم حتی عشق زمینی را و قرار نیست در یک مجموعه فقط و فقط به سیاست و مشکلات اجتماعی پرداخته شود، باید به همة واقعیتهای زندگی پرداخت و با درایت، پیامی را نیز به مخاطب رساند.
فکر میکنم در همة آلبومهایم حتی آلبوم قصه نگفته از این مهم عدول نکردهام. به خاطر دارم وقتی آلبوم قصه شب را کار کردم که یک مجموعة کاملا سیاسی اجتماعی بود، باز هم از طرف عدهای مورد سؤال قرار گرفتم که چرا همهاش کارهای سنگین و ثقیل سیاسی اجتماعی میخوانی؟ به هر حال سلیقهها متفاوت است و ما موظفایم در عین حال که از آرمانهای خودمان فاصله نمیگیریم، پاسخگوی عامه مردم نیز باشیم.
- آن غمی که همیشه در صدایتان پیدا بود و شاید نشانة صدای شما بود، در این آلبوم کمرنگتر به نظر میرسد. دلیلش چیست؟
نمیدانم منظورتان کدام غم است. من عوض نشدهام، غمهایم نیز به قوت خود باقی است و سعی کردهام در همة کارها خودم باشم. غم با صدای من عجین است و اگر شادترین کارها را نیز بخوانم از غم تهی نخواهد بود.
- کدام قطعه آلبوم را بیشتر دوست دارید؟
خب همانطور که گفتم، ترانه ایران ایران برایم یک خاطره فراموش نشدنی است، ولی ترانه هبوط را بیشتر با درونم مرتبط میدانم و به آن علاقهمندم.
- الان که به گذشتة هنریتان نگاه میکنید، همین سبکتان را میپسندید ؟
من هیچ یک از کارهایم را به اجبار یا با اکراه نخواندهام و به لحاظ محتوایی، همین روند را ادامه خواهم داد. از نظر ملودی و تنظیم قطعا سعی خواهم کرد از نوگرایی در زمینه موسیقی استقبال کنم. اگر چه باید گفت در ارتباط با ترانه و محتوا محدودیتهایی وجود دارد که دست امثال مرا بسته است.
- چه محدودیتهایی؟
یکی از ویژگیهای موسیقی پاپ، معترض بودنش است. در مملکت ما، وقتی حرف از «اعتراض» پیش میآید، به نظر میرسد که هدف، مخالفتهای مخرب است. در حالی که مخالفت میتواند دوستانه هم باشد، سازنده هم باشد. اما اگر بخواهیم به موضوعی اعتراض کنیم، هزاران انگ سیاسی بهمان میچسبانند. مثلا در نظر بگیرید. من بخواهم یک آهنگ اعتراضی نسبت به ظلمی که به بچههای جبهه و جنگ شده، ارائه کنم، فکر میکنید چنین کاری اجازه انتشار میگیرد؟
- برای آهنگهای آلبوم جدید، ویدیوکلیپ هم ساختهاید؟
نه، خوشبختانه چنین سرمایهای ندارم. ساخت ویدئو کلیپ قابل قبول، سرمایة کلان میخواهد که من ندارم بپردازم. در تصاویری که برای کلیپ بوی تنهایی من استفاده شده بود، وقتی میخواندم «یک روز میآیی از سفر / باغ پربرگ و بر میشه» تصویر هواپیمای 747 را نشان میدادند. این شعر برای امام زمان(عج) سروده شده بود و تصویر کاملا ناهمخوان به نظر میرسید که با اعتراض من هم روبهرو شد.
زمانی گفته بودید وقتی آهنگ شاد میخوانم که واقعا شاد باشم. الان نظرتان در اینباره چیست؟
منظورتان را درست نمیفهمم. بله الان هم بر همان نظر هستم و برای همین است که کار شاد نخواندهام. این به آن مفهوم نیست که با شادی خود و هموطنانم مخالفام، دقیقا برعکس؛ فکر میکنم جامعه کنونی ما بیش از هر چیز به شادی و نشاط نیاز دارد ولی نمیتوانم تظاهر به چیزی کنم که نیستم و به موضوعی بپردازم که وجود ندارد. من وظیفه دارم که به بیان واقعیتهای جامعهام بپردازم و اگر روزی واقعیتهای شاد حاکم شد، این کار را خواهم کرد.
- شما را به عنوان یک هنرمند سیاسی میشناختیم. حتی در انتخابات شوراها هم کاندید شدید. آیا هنوز فعالیت سیاسی میکنید؟
من سیاسی و سیاستمدار نبوده و نیستم. اگر واقعا آدم سیاستمداری بودم، قطعا نانم را و نامم را فدای ایمانم نمیکردم. اما این کار را کردم و با چهار سال سکوت نشان دادم که حاضرم همه چیز را پای ایمانم بدهم؛ همانگونه که معلم بزرگم شریعتی به من آموخت. اگر زمانی تصمیم به کاری گرفتم، جز برای خدمت به مردم نبود و مطمئنام اسم این کار، سیاسیکاری و سیاستمداری نیست.
من از سیاستهای رایج، غافل نیستم و به آنچه در اطرافم میگذرد، کاملا دقت دارم، ولی به هیچ عنوان مشغول کار سیاسی نیستم. اگر ظلمی بشود ساکت نمینشینم. اگر جفایی بشود آرام نمیمانم و اگر برای احقاق حقی لازم شد فریاد میکشم. ولی آیا نام اینها فعالیت سیاسی است؟
- در این چند سال که نبودید، مشغول چه کاری بودید؟ منهای تدریس در دانشگاه، کار دیگری هم میکنید؟
من سالهاست به تدریس و تحقیق مشغولام و در مدت چهار سالی که فعالیت هنری نداشتهام، کماکان فعالیت آموزشی خود را دنبال کردهام. شغل من خوانندگی نیست. من هنر را منبع درآمد قرار ندادهام و در تمام این مدت نیز به کار معلمی مشغول بودهام.
- واکنش شاگردانتان به اینکه استادشان مشغول کار موسیقی است چگونه بوده؟
دانشجویان من، کاملا من را درک میکنند. آنها میدانند که سر کلاس، من استاد درس هستم و نه خواننده. رفتارهای من هم به عنوان یک معلم، اصلا قاتی نمیشود. البته کلاس که تمام میشود، بچهها سؤالات فراوانی مطرح میکنند.
- آیا میخواهید با این شروع دوباره، فعالیتهای هنریتان را جدیتر دنبال کنید؟
همیشه این قصد را داشتهام اما نه به هر قیمتی. سعی ندارم هنرم را ارزان بفروشم. اگر توانستم با حفظ چهارچوبی که به آن اعتقاد دارم ادامه دهم این کار را خواهم کرد. در غیر این صورت، سکوت را ترجیح میدهم.
- زندگی در کیش روی کار موسیقیتان تأثیر نمیگذارد؟ این دور افتادن از مرکز.
فعالیت موسیقی، خیلی متکی به مکان خاصی نیست. اتفاقا آرامش جزیره برای روحیات من بسیار مناسب است. مضافا اینکه امکان دسترسی به لوازم کار نیز خیلی سخت نیست.
- از کی به کیش رفتهاید؟
من حدود چهار سال است که به کیش هجرت کردهام و به کار تدریس در دانشگاه مشغولام.
- شما جزو اولین کسانی هستید که در عرصة موسیقی پاپ بعد از انقلاب ظهور کردید و مخاطبان وسیعی جذب صدایتان شدند. چرا نسل اول الان آن حضور قوی ابتدایی را ندارند؟
تا آنجا که من اطلاع دارم، اکثر دوستان مشغولاند و فعالیت دارند. ولی فضای موسیقی بسیار مشوش و آلوده شده و حضور تقریبا بیمعنا و مفهوم است. فعلا در دوره فئودالیتة موسیقی پاپ کشور به سر میبریم و باید منتظر یک رنسانس بود.
خلاصه بگویم اگر یک بابای پولدار داشته باشی و کمی هم پارتی، میتوانی ظرف مدت کوتاهی چندین آلبوم وارد بازار کنی و قبل از ورود اولین آلبومت هم کنسرتهایت را شروع کنی! خیلی جالب است، نه؟
- خودتان کار کدام همکارتان را دوست دارید؟
من به کارهای اکثر دوستانی که از جمله خوانندگان نسل اول موسیقی پاپ بعد از انقلاباند احترام میگذارم. مثل محمد اصفهانی، علیرضا عصار، قاسم افشار و حتی بعضی از جوانترها که سالهای اخیر وارد این عرصه شدهاند مثل نیما مسیحا، حامی و مانی رهنما آنها خوانندگان خوش صدا و توانمندی هستند.
- چند تا فرزند دارید؟ آنها هم اهل موسیقی هستند؟
من دو فرزند دارم. دخترم زینب که دانشجوی سال سوم روانشناسی است و پسرم ابوذر که دانشجوی سال اول حقوق است. هر دو به موسیقی علاقة زیادی دارند و من همواره از نظراتشان به عنوان نمایندگان نسل جوان استفاده میکنم. بسیار نکتهسنج و دقیق هستند و در انتخاب کارهایم مرا کمک میکنند. البته در این راستا نظرات همسرم نیز بسیار کارساز و برایم حائز اهمیت است.
- آلبوم دیگری هم در دست تهیه دارید؟
بله، احتمالا آلبوم دیگری را با شرکت سروش کار خواهم کرد و در حال حاضر، مشغول تبادلنظر با برخی ترانهسرایان برای انتخاب ترانههای این مجموعه هستم. قصد دارم یک یا دو ترانه به زبان انگلیسی اجرا کنم که فکر میکنم برای مخاطبینم تازگی داشته باشد.
زمان و بازگشت به تلویزیون
حسین زمان چند سال پیش اعلام کرد که دیگر دوست ندارد آهنگهایش از صدا وسیما پخش شود. اما تهیهکنندة آلبوم جدید اوشرکت سروش است؛ توجیه او برای همکاری مجدد با شرکت سروش جالب است.
«من در آن زمان برای اقدامم توجیه داشتم و به عنوان اعتراض به نحوه برخورد صدا و سیما با هنر موسیقی و به ویژه آثار هنریام این کار را کردم و همانگونه که قبلا توضیح دادم، پس از تغییر مدیریت سازمان صدا و سیما اصراری بر ادامه روند قبلی نداشتم و مبنا را بر حسن نیت گذاشتم. امیدوارم بتوانم از این رسانه برای ارتباط با مخاطبینم استفاده کنم.
به هر حال فکر میکنم چهار سال سکوت و فاصله گرفتن برای اعتراض کافی باشد. ارتباط من با شرکت سروش و مدیر محترم آن، آقای پیشگاهیفر از گذشته ارتباط خوبی بوده و من با ایشان مشکلی نداشتهام.»
در جامعة کنونی ما با توجه به فقر امکانات و نبود فضای مناسب برای ارائه اجراهای زنده و مضافا محدودیتهایی که در این زمینه وجود دارد، باید گفت مؤثرترین رسانه برای عرضة آثار موسیقایی، صدا و سیما است و این مسأله را نمیتوان کتمان کرد.
شما ببینید یک خواننده با خواندن تیتراژ یک سریال به گونهای غیرمتعارف در جامعه مطرح میشود در حالی که در شرایط معمولی میباید سالها طی طریق کند تا بدان درجه از شهرت برسد.
این به خاطر تأثیرگذاری نه چندان طبیعی صدا و سیمای ما در این برهوت رسانهای است. اما باید توجه داشت که اینگونه شهرت یافتن کاذب، پایدار نیست و به هیچ عنوان، معنای آن موفقیت نیست. عامل اصلی موفقیت یک هنرمند علاوه بر توان هنری و صداقت، شعور اجتماعی و مردمباوری و مردمداری اوست.