دقت در تعریف فوق به ما میگوید که افکار عمومی برخلاف تشابه اسمی آن با فکر و منطق جمعی که ستوده و منشأ خیر است، معمولا متفاوت است زیرا افکار عمومی یا بهصورت خودجوش و بر اثر چند اتفاق و ذائقه فرهنگ عمومی مردم منطقهای شکل گرفته و سرایت مییابد و یا افراد دارای منافع سیاسی و اقتصادی با برنامهریزی و طراحی به آن شکل میدهند ولی در اجماع و شورا (فکر جمعی)، مردم با آگاهی از یک مسئله و مشکل به اظهارنظرهای مختلف به نیت پیدا کردن بهترین راهحلها، گوش فرا داده و به مصلحتترین آنها را انتخاب میکنند.
غرض از بیان این مقدمه این است که حادثهنویسان در انعکاس حوادث جنایی و یا تلخ اجتماعی بر چه سیاقی حرکت کنند تا رسالت اطلاعرسانی و آگاهسازی آنان ناخواسته منجر به ترویج و بدآموزی افراد مستعد نشده و یا هراس اجتماعی و فقدان احساس امنیت در جامعه را بهوجود نیاورد. البته در این بین نباید انتظار داشت تا وقوع جرائم پنهان شود زیرا جرم واقعیت اجتنابناپذیر تاریخ و جوامع بشری است لذا اطلاعرسانی صحیح در پیشگیری از ارتکاب جرائم نقش غیرقابل انکاری دارد ولی باید درنظر داشت که انعکاس جاهلانه، سودجویانه و یا غرضورزانه اخبار حوادث میتواند پیامدهایی در پی داشته باشد از قبیل: 1- ارعابعمومی و افت احساس امنیت که دشمن اصلی هرگونه فعالیت اجتماعی و اقتصادی است. 2- با بزرگنمایی و به هیجاندرآوردن افکار عمومی، جایگاه مسائل اصلی و بنیادین امنیت عمومی را با اقدامات سطحی و تسکینی برای تصمیمگیران عوض کند و 3- با دمیدن در توقعات و انتظارات، مردم را به سوی درخواستهای غیرممکن راهنمایی کند و...
پس چه باید کرد؟ پیشنهادهای اجرایی برای جلوگیری از تأثیر مخرب انعکاس اخبار حوادث تلخ بر افکار عمومی و یا ترویج بدآموزی آن در افراد دارای گرایش به ارتکاب جرم را میتوان با تکنیکهای پیشرو مدیریت کرد: اول- حادثهنویسان باید بهصورت اجمالی با مقدمات علم حقوق و مباحث آسیب شناسی اجتماعی آشنا باشند. دوم- از اغراق و یا عاطفیکردن اخبار بپرهیزند. سوم- از عمومیت دادن نمونهها به کل جامعه خودداری کنند و با منطق مقایسه آماری قضاوت کنند. چهارم- در تحلیل حوادث با مشاوران و کارشناسان مطلع و دستاندرکار رایزنی و مشورت کنند و پنجم- حیثیت و شرافت شاکی و متهم را مدنظر قرار دهند و در آخر از افشای شگردهای پلیس برای کشف و دستگیری خودداری کنند.
* رئیس مرکز اطلاعرسانی و ارتباطات ناجا