بین این همه گروه موسیقی و خوانندگی که در سالهای اخیر در حوزه پاپ ظهور کردهاند، آنهایی که زود محو شدند یا ماندند، آریانیها یک استثنا هستند.
آنها اولین گروهی بودند که با موزیک پرطراوت و جوانپسندشان در دل مردم جایی باز کردند و تنها گروهی هم بودند که توانستند بار شهرتشان را به دوش بکشند و از هم نپاشند. یک کار گروهی چندساله، بیآنکه هیچکس ساز جدایی بزند، خودش برای نشاندادن موفقیت آنها کافی است.
اگرچه ماجرای رفتن رضا گلزار از گروه برایشان گران تمام شد، اما آنهم دلایل دیگری داشت و ربطی به اختلاف نداشت. آریانیها هم این سالها را با فراز و نشیب آمدهاند، کنسرت برگزار کردهاند، آلبوم بیرون دادهاند، کلیپ ساختهاند و هرطور بوده در غبارها گم نشدهاند.
اگرچه حالا شاید موسیقیشان همانی نباشد که تینیجرها (ببخشید منظورمان جوانها و نوجوانها بود) میپسندند. اما آنها حتی این را هم میدانند و میخواهند خودشان بمانند؛ جمعی که از دور به چند جوان شاد و آوازهخوان میمانند و چهبسا همین تصویر هم بوده که این محبوبیت را برایشان به همراه آورده است.
در یکی از روزهای آخر سال به بهانه چهارمین آلبوم گروه به سراغشان رفتیم؛ آلبومی به نام آریان 4 که قرار است تا اردیبهشتماه به بازار بیاید و آریانیها معتقدند با نوآوریهایی که در آن شده توجه بسیاری را جلب خواهد کرد. آنها سال 85 را چندان با رضایت نگذراندند.
مشکلاتی که برای آخرین کنسرتشان در تهران بهوجود آمد و پراکندگیشان در طول سال، کار را به جایی رساند که آنها هم امیدشان را به سال دیگر ببندند؛ علی پهلوان، پیام صالحی، سیامک خواهانی، نینف امیرخاص، علیرضا طباطبایی، برزو بدیهی، ساناز کاشمری، سحر کاشمری و شراره فرنژاد که مثل همیشه مصاحبه با آنها شاد و لذتبخش بود. اگرچه سحر کاشمری نتوانسته بود به مصاحبه بیاید و شراره فرنژاد در ابتدای مصاحبه ول کرد و رفت!
- اگر «آریان» منحل شود، شما چه کار میکنید؟
پیام: مسلما برای تکتک افراد، متفاوت است. نوازندهها باید بروند در گروههای دیگر نوازندگی کنند. ممکن است سیامک، هم برای گروههای دیگر ساز بزند و هم آلبوم خودش را بسازد. خوانندهها هم که هر کدام سراغ تولید آلبوم خودشان میروند. اینها در صورتی است که موسیقی پاپ همچنان به فعالیتاش ادامه دهد.
اگر قرار باشد بچهها کاملا از موسیقی جدا شوند، هرکس میرود سراغ شغل دیگرش. همانطور که الان اغلب بچههای آریان، یک شغل دیگر هم دارند. به علت تعطیل شدن نسبی موسیقی پاپ، همه به فکر شغل دیگری افتادند. بعضیها هم که از اول شغل دیگری داشتند. اگر بازار موسیقی پاپ، داغ باشد خب، مسلما هر کس کار خودش را شروع میکند.
نینف: مسأله این است که چه انگیزهای برای ادامه کار وجود داشته. خیلی اتفاقات خوبی با کنار هم بودن بچهها بهوجود آمده که اگر گروهی نبود، این اتفاقات خوب نمیافتاد.
- گروه شما تغییر کمی از ابتدای تشکیل تا الان داشته. این سؤال برای هواداران شما پیش میآید که آیا اساسا به تعطیل شدن گروه فکر میکنید؟
پیام: حرف زدن دربارة کار گروهی ساده است، اما در واقعیت موضوع متفاوت است. باید از خیلی نظرات شخصی گذشت. بارها بوده که اگر بچهها گذشت نمیکردند، گروه، متلاشی میشد. نود درصد بچهها با این گروه، کار حرفهایشان را شروع کردند. اول کار، خیلی مشکل داشتیم. مثلا علیرضا طباطبایی که قبلا به صورت حرفهای کار کرده بود خیلی سختتر شیوه ما را قبول کرد.
نینف: شاید حرفی که میزنم عجیب و غریب باشد، اما معتقدم بر مبنای حرفی که پیام گفت، دور هم جمع شدن بچهها، به عنوان یکسری دوستان صمیمی بود. اگر فرض کنید آریان به جای موسیقی قرار بود که کار تئاتر کند، باز هم میتوانست ماندگار شود. کاری ندارم که کیفیت کارمان در تئاتر هم خوب بود یا نه، ولی بحثم این است که صمیمیت میان بچههاست که باعث شده با وجود تمام مشکلات، کار ادامه پیدا کند.
- چند سال پیش که کار را شروع کردید، جوان بودید. هنوز درگیر مسائل زندگی نشده بودید، اما الان به هر حال وارد سنی شدهاید که مادیات هم مسأله است.
نینف: بله. سن ما بالاتر رفته و دیدگاهها هم تغییر کرده، اما همین تغییر دیدگاهها هم باعث میشود که ما کارمان را راحتتر جلو ببریم.
- در میان اعضای گروه کسی بوده که به خاطر گروه، پا روی سلایق شخصیاش بگذارد. مثلا یک نوع موسیقی دیگر را دوست داشته باشد و اینجا جور دیگری کار کند؟
پیام: همه همینطور بودند.
علیرضا: سلیقه شخصی نباید در کار حرفهای خیلی دخالت کند. من نوازندهام. مثلا من به عنوان یک درامر باید تمام سبکها را پوشش بدهم. نمیتوانم بگویم که من فقط در سبک متال، درام میزنم. نباید کم بیاوری. ممکن است که من در منزل به آهنگ دیگری گوش بدهم، اما وقتی در گروه و برای یک آلبوم پاپ قرار است ساز بزنم، باید خودم را با قالب پاپ وفق دهم.
پیام: ببینید، ممکن است من گیتار دست بگیرم و آهنگ دیگری را هم بخوانم، ولی در قالب گروه، ما باید کار خودمان را انجام دهیم. ما سبکی ایجاد کردهایم که مختص خودمان است. کار حرفهای ما با این سبک شناخته میشود. سعی میکنیم نظرات و شخصیتهای موسیقی که در ذهن داریم را وارد این نوع موسیقی کنیم تا کار بهتری ارائه کنیم.
- به هر حال این سبک در میان شما و با توجه به سلیقه موسیقایی شما بهوجود آمده دیگر.
پیام: جمع شدن این افراد کنار هم، قرار گرفتن ویولن و گیتار در کنار هم، شعرهای ما و ملودیها، مجموعا صدایی را تشکیل دادهاند که شده «آریان».
نینف: تفکرات ما خیلی با هم تفاوت ندارد. فکرهای ما خیلی به هم نزدیک است و اگر اینطور نبود، این گروه شکل نمیگرفت. بخش عمده زندگی اکثرمان هم به گوش کردن موسیقیهای مختلف میگذرد. برای همین، مجموعه فکرهای ما که به هم نزدیک است، سبک را به وجود آورده و تفاوتها هم تنوع کارها را شکل میدهد. مثلا به این نتیجه رسیدهایم که ویولن در اغلب آهنگهای ما نقش اصلی دارد.
صدای کر، یک ویژگی اساسی آهنگهای ماست و اساسا ما دو جنس صدای مختلف را به عنوان خواننده در اختیار داریم که هر کدام حس خاصی را به شنونده منتقل میکند. این قضیه، اتفاقی نیست.
- در جواب سؤال اول گفتید که اگر آریان و موسیقی پاپ تعطیل شوند، هر کدامتان یک شغل دیگر هم دارید. چرا به این تحلیل رسیدید که کار دیگری شروع کنید؟ اصلا از شغلهای دیگرتان هم بگویید.
پیام: وقتی که گروه تشکیل شد، من کار دیگری میکردم. کلاس آموزش گیتار داشتم. شغل دوم را هم همان موقع آغاز کرده بودم و پیگیرش بودم. منظورم همین کار طراحی و ساخت مبلمان است. موسیقی پاپ، چندان حاشیه امنیتی برای فعالیت مداوم ندارد. ممکن است یک هفته کنسرت داشته باشی، بعد تا پنج ماه همة فعالیتها تعطیل باشد.
علی: من مهندس صنایعام. قبل از این که وارد گروه آریان بشوم، کار کنترل پروژه انجام میدادم. از فاز یک پارس جنوبی، وارد پروژههای نفت و گاز شدم. الان هم در فاز هفده و هجده هستیم.
حدود ده سال است که مشغول این حرفهام. در اوج فعالیتهای آریان و موسیقی پاپ، خیلیها به من میگفتند چرا این کار را ول نمیکنی. مدام مرخصی میگیری. اینور اعصابت خرد میشود آنور هم همینطور. گفتم اشکالی ندارد. الان این مسأله به دردم خورد. طی این یک سال، کل کنسرتهای ما دو تا بوده؛ یکی در کیش و دیگری در کرمان.
برزو: من بالاخره بعد از چندین سال دکترای دامپزشکیام را تمام کردم. مدیریت دفتر VIP کمپانی مبلمان پیام را برعهده گرفتهام. دو تا رستوران هم در کرج و رودهن برپا کردهام.
سیامک: من هم مشغول تدریس ویولن هستم و آهنگسازی برای خوانندههای دیگر و البته آلبوم خودم.
نینف: مدت یک سال است من مدیریت مالی یک شرکت را برعهده گرفتهام. رشتهام مهندسی کامپیوتر بود. تمام زندگیام با موسیقی همراه بودم و الان هم کار حسابداری میکنم!
علیرضا: در هفت هشت سال اخیر، کارم موسیقی بوده. اما یک سالی هست که شرکتی تأسیس کردهایم که در آن لوازم داروخانه تولید میکنیم.
کاشمری: فعلا در حال بازیگری در سریال کلاه پهلوی هستیم.
- آریان باعث شده در شغل دیگرتان موفقتر باشید؟
- نه (خنده جمع).
علی: محبوبیت،خیلی جاها کار را راه میاندازد. نمونه وحشتناکاش قضیه بیمارستان رفتن پدرم بود که من خیلی بخشها را همینطوری جلو بردم. تو کیفم پر از سیدی آریان بود. تا میدیدم که کسی من را نمیشناسد، سیدی را هدیه میدادم. تا این حد که بهراحتی وارد سیسییو میشدیم.
- سیامک و خانم کاشمری، وارد دنیای بازیگری شدهاند. گلزار هم که دیگر یک بازیگر است. پیشنهادی بوده که مجموعه آریان در یک فیلم ظاهر شود؟
علی: یک بار یک پیشنهاد جدی بود، اما ما آنقدر در میان خودمان داستان و ماجرا داریم که نمیتوانیم این پیشنهاد را بپذیریم. چون قرار بود برای یک گروه موسیقی، یک فیلمنامه بنویسند که ما آن را بازی کنیم، ولی غیر واقعی میشد. من خودم هم یکی دو تا پیشنهاد داشتهام که قبول نکردم. چون اصلا فرصتاش را ندارم. چند وقت است که باب شده درباره موزیسینها و گروههای موسیقی، فیلم بسازند. مثل فیلم ریچارلز و باب مارلی و...
نینف: آخر چه جور داستانی باید باشد که ا ین همه کاراکتر در آن مشغول بازی شوند و داستان پرکشش هم باشد؟
- این مسأله حضور همة بازیگران در کلیپ «بذار برم» هم دیده میشد. به نظر میرسید که این ایده، خیلی موفق نبوده و کلیپ دندانگیری تولید نشده بود.
برزو: آخرش هم نفهمیدم کی گفت «میخواد بره».
نینف: کارگردان پیشنهاد کرد که اگر نخواهیم جنبه احساسی رفتن و جدایی دو نفر را نمایش دهیم، میتوانیم فضای جدایی گروه از هم را در یک فضای موهوم نشان دهیم. علی و پیام دعوایشان میشود. من در اتاقم تنها نشستهام. به این نتیجه میرسم که باید وسائلم را جمع کنم و بروم. ضمن اینکه در داخل گروه هم در حال منصرف کردن بقیه از جدایی هستیم، یکی جلوی آن را میگیرد، دیگری جلوی کس دیگر را و بعد هم که وارد فضای تعقیب و گریز موش و گربهای میشویم. هدف این بود که قضیه، غیر واقعی باشد و آخر داستان هم نشستهایم و داریم میخندیم به کاری که کردهایم.
- نقشهای برای آلبوم بعدی دارید؟ فکر کردهاید به کلیپ؟
علی: اتفاقا در جلسه هفته پیشمان، درباره کلیپ، حسابی صحبت کردیم که چه کسی بالاخره کارگردان کارها باشد. بحث به اینجا رسید که ما یک فیلمبردار خوب پیدا کنیم و خودمان بگوییم که چه تصاویری بگیرد. دنبال کسی هستیم که حرف گوش کند. ما خیلی ایدهها داریم، اما کارگردان قبول نمیکند. مثلا یکی از کارگردانها به ما گفت: «ببینید اولا اینکه من کارگردانم، ثانیا من برای خودم وجهه دارم و نمیتوانم جواب دوستانم را بدهم. نمیتوانم تکنیک خودم را بشکنم. » تکنیکهایشان هم یا سینمایی است یا تلویزیونی.کلیپ «مولا علی جان» ما فضای نسبتا خوبی دارد، ولی یک صحنه کلیپ هست که نزدیک یک دقیقه، تصویر ثابت است. کجا این اتفاق میافتد؟
- وقتی آلبوم «آریان III» به بازار آمد، گفتید با این آلبوم باید جواب پس بدهیم میخواستید به همه بفهمانید که کارتان حرفهای است.
علی: ما اشتباه کردیم. البته کار ما جواب داد. خیلی از منتقدان را راضی کردیم. اما با اقبال عمومی که آریان II با آن مواجه شد، تفاوت داشت. در سال خودش، پرفروشترین بود، اما با آریان II فاصله داشت. آریان II، بالاترین فروش تاریخ موسیقی ایران را داشت. ما هنوز که هنوز است، از آریان II درآمد داریم. بالای دو میلیون نسخه فروخته است.
- ولی به نظر خیلیها آریان III، آهنگ تکخالی که دو آلبوم قبل داشتند را نداشت، چیزی مثل ستاره یا پرواز.
علی: بیشتر وقت، صرف تکنیکی شدن آلبوم شد. دنبال آن بخش نبودیم. خیلیها هم گفتند که این آلبوم خیلی بهتر از قبلیهاست. اما گفتیم دیگر بس است. الان در آلبوم چهارم، هم کار تکنیکی گذاشتیم و هم کار عامهپسند.
- در این آلبومها چقدر از ظرفیتتان استفاده میکنید؟ آدم احساس میکند این سبک موزیک پایینتر از پتانسیل شماست.
علی: روی ویولن چنین چیزی نیست. پارتهایی که سیامک میزند، نسبت به کارهای دیگر پاپ خیلی پیچیدهتر است. علیرضا سعی میکند تکنیکهای جاز را وارد کار کند، ولی در بداههنوازی کارها، خلاقیت خودش را نشان میدهد.
پیام: موسیقی پاپ برمدار مخاطب میچرخد. باید مخاطب را جذب کنید. ساخت آهنگی برای جذب مخاطب، شاید از ساختن یک آهنگ کلاسیک سختتر باشد. کار کلاسیک روی چارچوب و قواعد خاص خود، با یک احساس عالی میتواند یک کار خوب شکل دهد که باز هم خیلیها اصلا درکش نمیکنند. اگر «چهار فصل» ویوالدی را برای یک مخاطب معمولی بگذاری، میگوید خب کجایش برف میآید؟ اما بحث مهم، روانشناسی موسیقی است که کار خیلی سختی است. الان شما ببینید چند تا آلبوم جدید در بازار هست. چند تا از این آلبومها گرفته؟
- تا حال شده که مثلا سیامک بگوید ویولن آهنگ کم است، کمی زیادش کنیم یا کس دیگری به سهم خودش در آهنگها اعتراض کند؟
سیامک: بعضی آهنگها اصلا ویولن ندارند. مشکلی در این باره نیست.
علیرضا: من تنظیمهای نینف را خیلی قبول دارم. شسته رفته و فوقالعاده عالی.
نینف: دلیل اول کار، این است که تنظیمها با همفکری همه بچهها انجام میشود و هر کس میداند که کجای کار بهتر دیده میشود. مسأله زمان کار نیست. مهم نمایش عالیکار است. یک نمونهاش، در آهنگ ستاره، گروه کر، شب را ادا میکند؛ فقط یک کلمه. و همین یک کلمه خیلی به آهنگ رنگ داده و حتی توی کنسرتها هم تماشاگران خیلی از آن خوششان آمده.
سیامک: در آهنگ گل من، ویولن فقط در آخر کار آمده. یک جای حساس که خیلی خوب نمایش داده میشود.
- پیش آمده که برای یک بخش آهنگ، خیلی زحمت کشیده باشید و بازخوردش را از مردم نگرفته باشید؟
علی: بله، کارهایی که فنی تنظیم میشوند، معمولا این جوریاند.
ساناز کاشمری: یکی از این کارها شاپرک است که خیلی رویش زحمت کشیده شد.ه. همه چیزش عجیب و غریب است. اما خیلیها اصلا با آهنگ ارتباطی برقرار نکردهاند.
- به نظرتان گوش موسیقایی مردم در ایران در سطح خوبی هست؟
نینف: مشکل، گوش نیست. مردم انواع موسیقیها را میشنوند. موضوع این است که کاری که ما به صورت مجاز ارائه میکنیم تا چه حد میتواند به جاهای مختلف سرک بکشد. باید کار ما در آن چارچوب بگنجد. باید اصول را رعایت کنیم و در آن اصول، بهترین تواناییها را نمایش دهیم. مردم باید بدانند که ما نمیخواهیم و نمیتوانیم هر نوع موزیکی را بسازیم.
- شما گروهی هستید که همه کارها را خودتان انجام میدهید؛ شعر، آهنگ، تنظیم، سازها. همین مسأله باعث نمیشود کارهایتان تکراری شوند؟ شاید اگر خارج از گروه هم کسی به شما کمک کند، اجراها بهتر شود.
ساناز کاشمری: این اتفاق افتاده. در مولا علی جان و گل من.
نینف: حتی نوازنده مهمان که ساز غیرتخصصی آریان را مینوازد هم داشتهایم. اما نه اینکه کسی بیاید و برایمان آهنگ بسازد. سبک ما لازمهاش این است که ملودی و تنظیم را خودمان انجام دهیم.
علی: در آلبوم آخر، تغییرات خوبی در شعرها هم بهوجود آمده. مثلا همه منتظرند اگر علی پهلوان شعر میگوید، حتما یک گل در ترانه باشد که این مسأله را نداریم. آن سبک قدیمی، به هر حال، علاقهمندان خودش را دارد و ما نباید آنها را از دست بدهیم، اما یک روی دیگر شعر گفتن و ملودیسازی بچهها را در آلبوم جدید میبینیم.
- شما این یک سال را کجا بودید؟ خیلی کم خبر؟ خیلی بیسر و صدا؟
علی: سال گذشته، هر چه زدیم به در بسته خورد.
سیامک: البته کلا موسیقی پاپ هم چندان سر و صدایی نداشت.
علی: به شوخی به یکی از بچهها میگفتم وقتی علیرضا عصار، کنسرت ندارد، دیگر هیچ کس نباید انتظار داشته باشد.
سیامک: بزرگترین ضربه روحی را برای اجرای کنسرت باشگاه انقلاب خوردیم. همه مقدمات فراهم شده بود؛ با بهترین امکانات و تجهیزات. بلیتها فروش رفته بود، اما آن مشکلات بهوجود آمد و اعصاب همه را بههمریخت.
علی: این همه تماشاگر آمده بود با کلی مقدمات. برق رفت. کنسرت به هم خورد، باران آمد. ضربه روحی بدی بود. یک سال از هیچکس، هیچی درنمیآمد.
نینف: حتی همدیگر را هم نمیدیدیم. خیلی شوک بدی بود.
برزو: کمکم خودمان را جمع کردیم.
نینف: اگر آن کنسرت برگزار شده بود، نه تنها آریان کم سر و صدا نبود که الان در یک فضای دیگر مشغول کار بود. اگر کنسرت با آن استانداردها انجام میشد، فقط تا یک سال در مجلات درباره آن کنسرت مطلب میخواندیم. نهایتا ما بازگشتمان با آهنگ «ای جاویدان ایران» شکل گرفت. مخصوصا که شایعه شده بود گروه از هم پاشیده و دیگر بچهها با هم کار نمیکنند.
برزو: کنسرت، یک چیز بزرگتر از سورپریز بود، فراتر از شوک که متأسفانه انجام نشد.
علیرضا: و با آمدن آلبوم چهارم گروه این اتفاق خواهد افتاد.
- با توجه به اینکه آریان خیلی از «ترینها» را در اختیار دارد و سه آلبوم هم منتشر کرده، الان جایگاه خودتان را در موسیقی ایرانی داخل و خارج کشور چگونه میبینید؟
علی: در خارج از کشور هم به کار ما توجه شده. بعد از این که آریان، بهعنوان کاندیدای گروه موسیقی ملل معرفی شد، اخبار ما در خارج از کشور، خیلی مورد توجه قرار گرفت. کنسرتی در برلین قرار بود برگزار کنیم که زلزله بم پیشآمد و ما کنسرت را خیریه کردیم. خیلی از شبکههای تلویزیونی دربارة موضوع برنامه ساختند. خارجیها هم از موزیک لذت برده بودند.
- سیدی جدیدی در خارج از کشور منتشر شده که چکیده موسیقی ایران است. از شهرام ناظری تا اوهام و اولین آهنگ این سیدی، آهنگ «افسونگر» آریان است.
نینف: آریان تقلیدی نبود و شناسنامه دارد. به همین دلیل، هم طرفداران خودش را حفظ کرده و هم روی بقیه تأثیر گذاشته. در خارج از کشور هم کنسرتهای آریان پرطرفدارتر از کارهای آن ور آبیهاست.
- بعضیها میگویند موسیقی آریان، «تینیجرپسند» است. احساس نمیکنید مخاطبتان بزرگ میشود و شما جا میمانید؟
برزو: از این به بعد میخواهیم مخاطبان با خود ما بزرگ بشوند.
علی: در آلبوم چهارم، متوسط سن مخاطب را بالاتر بردهایم. هم در شعر و هم در موسیقی.
نینف: شاید قبلا کفه ترازو به نفع نوجوانان پایین میآمد، اما در آلبوم بعدی، کفه به سمت دیگر سنگینتر است.
علی: ضمن اینکه ایرادی ندارد موسیقی ما برای سنین پایینتر باشد، این قشر هم باید موسیقی داشته باشد. طرفداران اصفهانی علیرضا عصار و محمد نوری با هم متفاوتاند.
- مخاطبان شما در شهرهای مختلف متفاوتند؟
نینف: تفاوت هست، اما یک نکته مشترک بین آنها وجود دارد؛ نوجوانان هستند که هوادار فعالاند. در کنسرتها، وقت امضا گرفتن و عکس گرفتن و خریدن پوستر گروه. در سراسر دنیا، تهیهکنندهها، به دنبال جذب این دسته از هواداران هستند.
- تا حالا کسی به خودتان نگفته که کارتان بیارزش است؟
علی: یکی از خندهدارترین ماجراهایی که برای ما پیشآمد، در برنامهای در جشنواره موسیقی فجر دو سال قبل برگزار شد که اسمش چالشهای موسیقی پاپ بود.
تماشاگرها، دانشجویان موسیقی کلاسیک بودند. کنار ما هم دکتر سریر بود. برای شعر، سهیل محمودی آمده بود. فردین خلعتبری، دکتر ریاحی، دکتر اردلان و من و نینف. خانمی از میان جمعیت گفت: «آقای دکتر سریر، اینجا جشنواره موسیقی فجر است، با وجود اساتیدی مثل فلان و بهمان، چرا در موسیقی پاپ چهار تا آدم حسابی نمیآورید؟» فردین خلعتبری ناراحت شد و گفت من دیگر حرف نمیزنم. یکی از میان جمعیت از این خانم پرسید تعریفتان از موسیقی پاپ چیست؟ گفت: «موسیقی پاپ هر چی باشد، آریان نیست.»
- مخالف آریان بوده پس؟
بله، با واژههای زشت هم حرف میزد. سهیل محمودی گفت که من نمیدونم، این آهنگها چرا این جوری تنظیم میشه؟ درحالی که حتی یکی از آلبومهای ما را هم نشنیده بود.
- خودتان چه جور موزیکهایی گوش میکنید؟
سیامک: کار ایرانی که در حال حاضر نظر خاصی ندارم، ولی در موسیقی خارجی، کارهای یانی، پینک فلوید و خولیو را دوست دارم.
علی: گروهی که کارهایش را دنبال میکنم، وست لایف است. کارهایشان معمولا بازخوانی است، اما اجراهای خیلی خوبی دارند. به کنسرتشان هم رفتیم و خیلی چیزها یاد گرفتیم کارهای یانی و پینک فلوید را دوست دارم؛ کارهای آرام حسی.
علیرضا: پرینس را خیلی دوست دارم. سبکهای فانک بیت را دوست دارم. MMW را دوست دارم که آهنگهای بیکلام میسازند.
برزو: همه چیز گوش میکنم و از همهشان لذت میبرم. حتی آریان هم گوش میکنم و لذت میبرم (خنده).
نینف: به خاطر کارم، همه جور آهنگی گوش میدهم، اما علاقهام کارهای سول است، کارهای آبا و بانیام.
- دربارة گروههایی که به سبک شما و به تقلید از شما ایجاد شدهاند هم بگویید.
علی: بک استریت بویز، یک گروه پسرانه بود. خیلیها خواستند کار این گروه را تقلید کنند، اما موفق نشدند. وست لایف هم گروه پسرانه بود، اما با نوآوری وارد شد. بلو هم پس از آنها آمد، اما موزیکش متفاوت بود.
سیامک: هر گروهی که نوآوری داشته باشد، موفق میشود.
- منظورتان این است که گروههای شبیه شما نوآوری نداشتند و از شما تقلید میکردند؟
برزو: دقیقا. نوع سازبندی و نوع ایستادن اعضای گروه.
علی: دو خواننده، گروه کر، ویولن، گیتار.
علیرضا: ممکن است یکی دو آهنگشان گرفته باشد، اما کلا همه میگفتند گروهی که شبیه آریان است.
علی: اتفاقا برای ما جالب است. چون میفهمیم کاری کردهایم که باعث شده بقیه تقلید کنند.
علیرضا: در کنسرت فیه ما فیه، قطعهای داشتند که من حس کردم یکجور انتقاد بود از فضای موسیقی ایران. آهنگ پرواز ما را برای این که به شنونده القا کند، نتهای فالش میزد. این نشان میداد که پرواز چقدر مؤثر بوده!
- آریان، یک زمانی سوگلی بازار موسیقی بود. بعد، بنیامین آمد و آریان به حاشیه رفت. این مسأله شما را اذیت نکرد؟
علی: ماجرای بنیامین متفاوت است. تهیهکننده در جریان کنسرت ما، با زیان وحشتناکی مواجه شد. ما که دچار شوک روحی شده بودیم، سازها را زمین گذاشتیم. در این فرصت، یک چیزی باید این ضرر مالی را جبران میکرد.
ظهور بنیامین، نه تنها به ضرر آریان نیست، بلکه باعث شد تهیهکننده آریان، ضررش را جبران کند، روحیهاش را بهتر کند و الان در مقطع فعلی، قرار است آلبوم بنیامین با شرکت «آوای نکیسا» بیرون بیاید و ترانة شرقی، روی آریان زوم کرده است تا با انرژی بیشتری آلبوم آریان IV را به بازار بفرستیم.
راحتترین قسمتاش ساززدن بود!
پس از اینکه رضا گلزار از دل آریان به سینما رفت و دیگر پشتسرش را نگاه نکرد، نوبت به سیامک خواهانی رسید که با پیشنهاد داریوش مهرجویی در «سنتوری» بازی کند؛ نقش پسری که گلشیفته فراهانی به سمت او میرود. او در فیلم، نقش یک ویولنزن را بازی میکند؛ دقیقا نقشی که در آریان دارد.
- ماجرای بازی تو در سنتوری چگونه پیش آمد؟
برای کار به یک ویولونیست احتیاج داشتند که بتواند به صورت زنده کار را اجرا کند. قرار نبود که بازیگر فقط فیگور ویولنزدن را بگیرد. صدابرداری سر صحنه بود و باید ویولونیست همانجا قطعات را اجرا میکرد. با توجه به نقش، تیپ و قیافه هم برایشان مهم بود.
- چه کسی تو را معرفی کرد؟
از طرف آقای شریفینیا تماس گرفتند. من رفتم تست گریم دادم. از من تست بازیگری هم گرفتند و مورد قبولشان واقع شد.
- قطعاتی که اجرا کردی را خودت ساختی؟
بله، مثلا قطعهای که در مهمانی اجرا شد را همانجا سرصحنه ساختم، تمرین کردم و اجرا کردم.
- اولین کار سینماییات بود. چطور بود این تجربه؟
البته ما در چند کلیپ بازی کرده بودیم و من به دوربین عادت داشتم. اما ، تجربه خیلیخیلی متفاوتی بود. به هر حال، دیالوگ داشت. قابهای دوربین متفاوت بود. خیلی تجربه سنگین، اما خوبی بود.
این اولین تجربه برای من، بزرگترین تجربهام بود. من دقت میکردم در این فیلم، همه عوامل، شاگرد اولهای رشته خودشان بودند. از بازیگران، کارگردان، نورپردازی و... تنها غیرحرفهایکار، من بودم. خوشبختانه همین کار باعث شد که من خیلی تلاش کنم تا کار خوب از آب درآید.
- نظر آنهایی که دیدهاند، چه بوده؟
برایشان جالب بوده. ولی نظر خودم مهمتر است. چون ممکن است من بعضی اشکالات بازیام را ببینم که شما نبینید. فکر میکنم آقای مهرجویی هم راضی بود.
- جایی بود در بخش نوازندگی و تخصص تو که کسی در کارت دخالت کند.
در بخش نوازندگی کاملا آزاد بودم. راحتترین قسمت بازیام، همین بخش ساززدن بود. چون بارها و بارها این نقش را بازی کردهام. آن بخش سخت بود که باید دیالوگهایی را میگفتم که در تمام زندگیام نگفته بودم. نحوه دیالوگ گفتن و بازیها هم سخت بود و هم جالب. اما حتی در بعضی موارد هم نظر میدادم که بهتر است اینجا، این کلمه را بگویم و جمله را عوض کنم. چون اینجوری راحتتر بودم.
- بازی رو به روی گلشیفته و رادان سخت نبود.
چرا. سنگین بود. استرس هم داشتم. اما فقط در دقایق اول بازی.
- اولین صحنهای که بازی کردی، کدام بود؟
باید خانم گلشیفته را از کنسرت به منزل میرساندم. ساعت چهار صبح بود. زمستان هم بود. نقش مقابل اگر خوب بازی کند، شما هم مجبوری که خوب بازی کنی. خود به خود سطح بازیات بالاتر میرود. برعکساش هم هست.
هم بهرام رادان و هم گلشیفته، خیلی بازیگران خوبی هستند و همین هم روی بازی من تأثیر گذاشته بود و باعث شده بود من هم اکتیو و هیجانی بازی کنم.
- برای بازی در این فیلم با کسی مشورت کردی، مثلا با محمدرضا گلزار؟
برای پذیرفتن یا نپذیرفتن نقش با خیلیها مشورت کردم. اما برای نوع بازی باید با یک سینماگر مشورت میکردم که چند نفر از دوستانم بودند. اما آقای گلزار در دسترسم نبودند. ایشان تلفنشان را عوض کرده، من هم همینطور. خیلی وقت هم هست که همدیگر را ندیدهایم. همه سرشان شلوغ است و این طبیعی است.
- رابطهات با بهرام رادان در فیلم چگونه بود؟ در فیلم که رقیب هم بودید!
بسیار خوب بود. از این تجربه خیلی راضیام.
- اولین حضور سینمایی، احتمالا تجربیات عجیب و غریبی هم به همراه داشته؟
بله. در اولین برداشتی که قرار بود بازی کنم، اتفاق جالبی افتاد. آقای شریفینیا گفت با ماشین برو عقب تا جایی که مشخص شده و هر وقت گفتند شروع، حرکت کن. وقتی رفتم عقب، آقای شریفینیا مشغول صحبت با یکی از عوامل بود و حواسش نبود که من سرجایم هستم یا نه. بوق زدم. گفت: «ساکت. ساعت چهار صبح است. همه خواباند.» خیلی در فضای اولین برداشت بودم و اصلا حواسم به ساعت نبود!