سردسته این باند قهرمان سابق کشتی نوجوانان بود که بهخاطر لجبازی و انتقام گرفتن از پدرش دست به سرقت میزد. اعضای این باند، ساعت 8 شب 24 آبان ماه در نازی آباد به مرد جوانی حمله کرده و با ضرب و شتم وی، قصد سرقت پولهایش را داشتند که 2برادر متوجه ماجرا شدند. این دو برادر برای نجات مالباخته به طرف مهاجمان رفتند اما دزدان چاقو به دست به جان آنها افتادند و با ضربات چاقو هر دو برادر را مجروح کردند.
سارقان بیرحم حتی به مادر این دو برادر هم رحم نکردند و وقتی این زن برای نجات پسرهایش شروع بهداد و فریاد کرد، به وی حمله کردند و به تهدید او پرداختند. سپس مبلغ 70 هزار تومان پول نقد، یک رشته گردنبند طلا و گوشی تلفن همراه و ساعت مچی این زن را به سرقت بردند و سوار بر چند دستگاه موتور سیکلت پا به فرار گذاشتند. بعد از فرار سارقان، مجروحان حادثه که از ناحیه سر و صورت هدف ضربات چاقو قرار گرفته بودند به بیمارستان انتقال یافتند و همزمان با شکایت آنها، تحقیقات پلیس برای شناسایی و دستگیری دزدان خشن شروع شد.
ماموران با تحقیق از شاهدان، مشخصاتی از دزدان و موتورهای آنها را به دست آوردند و در ادامه 2 نفر از آنها را که 18 و 21 ساله بودند، دستگیر کردند. با اطلاعاتی که این دو متهم در اختیار پلیس قرار داده بودند، همدستانشان یکی بعد از دیگری دستگیر شدند و در بازجوییها به 30 فقره زورگیری و کیفقاپی اعتراف کردند. یکی از طعمههای این باند، زوج سالخوردهای بودند که دزدان بعد از مجروح کردن آنها با چاقو، همه طلاها و پولهایشان را در خیابان رجایی سرقت کردند. سرهنگ غیاثوند، رئیس پایگاه هفتم پلیس آگاهی تهران با بیان این خبر گفت: افرادی که با این شگرد هدف سرقت قرار گرفتهاند میتوانند برای شناسایی سارقان به پایگاه هفتم پلیس آگاهی تهران مراجعه کنند.
گفتوگو با سردسته باند
متهم اصلی پرونده نوجوان 17سالهای است که روزگاری قهرمانی مسابقات کشتی نوجوانان را از آن خود کرده بود. گفتوگو با این نوجوان سارق را بخوانید.
- چندمین باری است که توسط پلیس دستگیر میشوی؟
این نخستین بار است. همه سرقتها را هم قبول دارم. آخرین بار چند ماه قبل سرقت کردم و بعد از آن دیگر سرقت نکردم.
- چطور شد که از ورزش به سرقت روی آوردی؟
به خاطر دلخوری از پدرم دزد شدم. او خواستههایم را برآورده نمیکرد؛ درحالیکه وضعیت مالیاش خوب است. برای همین به نوعی میخواستم او را اذیت کنم. مثلاً من کتانی 300 یا 400 هزار تومانی و کاپشن و شلوار دلخواهم را میخواستم اما پدرم مخالفت میکرد و میگفت که آنها الکی گران هستند. من میخواستم مد روز لباس بپوشم اما او مخالف بود و میگفت باید خریدهایت معقول باشد.
- پس برای خرید لباس و کفش گرانقیمت دزدی میکردی، درست است؟
بیشتر انگیزهام انتقامجویی از پدرم بود. میخواستم با این کار نشان دهم که بدون کمک او هم میتوانم وسایل دلخواهم را بخرم. پسر خالهام که پدرش کارمند بازنشسته است، پدرش یک ماشین زیر پایش گذاشته درحالیکه او سرباز است و فقط یک سال از من بزرگتر است اما پدر من حاضر نبود برای من خرج کند.
با همدستانت چطور آشنا شدی؟
همه ما بچه محل بودیم. از قبل همدیگر را میشناختیم.
- پیشنهاد سرقت را چه کسی مطرح کرد؟
یادم نمیآید. فقط یادم هست که همه قبول کردند که با هم سرقت کنیم.
- چرا در سرقتها اینقدر خشونت به خرج میدادید؟
برای اینکه طرف جرات نکند از ما شکایت کند.
- در چند سرقت حضور داشتی؟
حدود 12-10 سرقت و در همه این سرقتها فقط گوشی دزدیدیم.
- پدر و مادرت خبر دارند که دستگیر شدهای؟
بله، وقتی مرا دیدند، فقط گریه میکردند. تا حالا اشکهای پدرم را ندیده بودم. نمیدانید چقدر پشیمان هستم اما پشیمانی سودی ندارد.