دو مجلس، هر دو اصولگرا و هر دو در تعامل با دولت احمدینژاد اما با یک تفاوت بسیار مهم: نوع ریاست بر آن!
روزی که مجلس هشتم به پایان برسد که نه، همین الان یکی از سوالهای مهمی که به ذهن ناظران میآید این است: علی لاریجانی و غلامعلی حداد عادل، کدام یک عملکرد بهتری داشتهاند و شیوه اداره دو مجلس توسط کدام رئیس مطلوبتر بوده است؟ در گام بعدی این سوال مطرح میشود که مجلس هفتم یا هشتم؟ کدام یک مجالس موثرتر و کارآمدتری از حیث نظارت و قانونگذاری به حساب میروند؟ دو مجلسی که هر دو اصولگرا بوده، هر دو از بابت تعطیلات طولانیمدت تابستانی با انتقاد مواجه شده و تعاملشان با دولت فراز و نشیبهای زیادی داشت در عمل چه ویژگیهایی داشتند و چهگونه عمل کردند؟
این پرسشها از این رو اهمیت دارد که حدود چهار ماه دیگر انتخاباتی در صحن علنی مجلس برگزار میشود و 290 نماینده باید ناخدای مجلس نهم را راهی هیأت رئیسه کنند و البته که گذشته چراغ راه آینده است.
این روزها که بحث انتخابات مجلس نهم داغ است، خیلی از فعالان سیاسی 12 اسفند را مینگرند و بحثهای کاندیداها را به نظاره نشستهاند. تحلیلگران ریزبینتر اما هفته دوم خرداد سال آینده را به بحث گذاشتهاند و در گمانهزنیهای خود این پرسش را محور قرار دادهاند که چه کسی رئیس مجلس نهم میشود. این پرسش، هم برای دولت احمدینژاد که هنوز بیشتر از یکسال و نیم تا پایان کار فاصله دارد مهم است، هم برای اصولگرایان منتقد و هم برای طیفهای مختلف که هر اتفاقی در آرایش سیاسی برایشان حکم صعود یا نزول را دارد.
دولتمردان هرچند علاقه دارند چهرهای نزدیک به خود را در مقام ریاست مجلس ببینند تا ماههای باقیمانده را بهراحتی سپری کرده و قبل از انتخابات دوره بعدی روزهای آرامی را سپری کنند اما معلوم نیست تدارکی که در نظر گرفتهاند و کاندیداهایی که راهی رقابت کردهاند موفقیتی به دست بیاورند و اکثریتی کسب کنند. از طرفی کاندیدای شاخصی هم ندارند که در قواره ریاست مجلس باشد در نتیجه باید میان دو رقیب اصلی دست به انتخاب زده و یکی را بر دیگری ترجیح دهند.
درحالحاضر دو الگو در اداره مجلس و شیوه تعامل با دولت وجود دارد که هر یک امتحان خود را پس داده و سال آینده نمایندگان راهیافته به مجلس این امکان را خواهند داشت تا یکی از الگوها را برای اداره و ریاست پارلمان انتخاب کنند.
الگوی حداد با نرمش و مدارا
دوران ریاست حداد عادل بر مجلس هفتم را به دو دوره میتوان تقسیم کرد. بخش اول با دولت سید محمد خاتمی گذشت و بخش دوم با دولت احمدی نژاد. جالب است که در مجلس هفتم چهرههای صریحاللهجهتری نسبت به مجلس هشتم حضور داشتند اما شیوه مدیریت حداد عادل به گونهای بود که ترمز مجلس را در برابر دولت همیشه میکشید. بنا بر برخی تحلیلها یکی از اقدامات پر بازتاب وی این بود که شمارتذکر شفاهی به دولت را کم کرد.
از طرفی هرگاه که نمایندگان تصمیم به استیضاح وزیری میگرفتند سعی میکرد استیضاحکنندگان را متقاعد کند که فضا برای استیضاح مناسب نیست. اساساً هیأترئیسه مجلس هفتم همیشه با این تحلیل مواجه بود که با دولتهای هشتم و نهم کمتر انتقادی برخورد کرده است و اجازه استفاده از ابزارهای نمایندگی را به پارلماننشینان نمیدهد. حداد عادل در کنفرانسهای مطبوعاتی ناچار شد برای رفع سوءتفاهمها توضیح دهد مجلس هفتم در مشت دولت نیست، بلکه پشت آن است.
جالب است که هیأت رئیسه مجلس هفتم محمدرضا رحیمی را بهعنوان رئیس دیوان محاسبات انتخاب کرد که به جای ارائه گزارش از تخلفات دولت به تمجید از قوه مجریه میپرداخت. اگر حداد عادل رئیس مجلس شود احتمالاً دیگر حمایتهای قبلی را از دولت به عمل نیاورد اما روحیه مصلحتگرای حداد باعث میشود دست و پای اصولگرایان مستقل و منتقد بستهتر باشد.
دوره لاریجانی با چاشنی قاطعیت
از همان زمان که علی اردشیر لاریجانی ریاست مجلس هشتم را به دست آورد، میشد حدس زد که وی با دولت تعارف نداشته و مدارای حداد را از خود نشان نمیدهد. در مجلس هشتم علی لاریجانی بار دیگر میکروفن منتقدان را برای طرح تذکرات شفاهی باز کرد و اجازه داد منتقدان اعتراضاتشان را هنگام مواجهه با مخدوش شدن شأن و منزلت مجلس ابراز کنند.
از سوی دیگر هیأت رئیسه مجلس، نهاد نظارتی تحت نظر خود یعنی دیوان محاسبات را تقویت کرد و رحمانی فضلی چهرهای نزدیک به لاریجانی به عنوان رئیس آن انتخاب شد تا نظارت دقیقی بر دخل و خرج دولت داشته باشد و نتیجه آن هم ارائه گزارش تخلف یک میلیاردی دولت بود که برای قوه مجریه بسیار گران تمام شد. در همین حال علی لاریجانی هرگاه که دید دولت در اجرای قوانین کوتاهی میکند تعارف را کنار گذاشت و به طور صریح هشدار و تذکر داد.
وی قوانین ابلاغ نشده توسط احمدینژاد را شخصاً ابلاغ کرد و در نطقها و سخنرانیهایش دولت را بارها مورد اشاره و حتی کنایه قرار داد. تعلل و کوتاهی در به جریان انداختن طرح سوال از احمدینژاد و حمایت ویژه از برخی وزیران، نقطه ضعفی است که اصولگرایان منتقد در کارنامه لاریجانی قرار داده و از کنار آن بهراحتی نمیگذرند.
حامیان لاریجانی از کدام طیفها؟
گرچه نظر نمایندگان به ریاست مجلس تابع عواملی همچون مناسبات شخصی و آشناییهای قبلی است اما اگر استثناها را کنار بگذاریم میتوان گمانهزنی نسبی از تمایلات طیفی در مجلس آینده داشت. جدیترین حامیان ریاست لاریجانی، اصولگرایان سنتی هستند. موتلفهایهایی همچون بادامچیان، اعضای جبهه پیروان خط امام و رهبری و اعضای جامعتین از ریاست علی لاریجانی دفاع میکنند.
به این ترتیب هرچه سنتیهای بیشتری راهی پارلمان شوند برای لاریجانی خوشایندتر است. اصولگرایان مستقل و منتقد که میانه خوبی با دولت احمدینژاد ندارند در صورتی که میتوانستند چهره منتقدتر و بانفوذتری را به عنوان کاندیدا معرفی کنند لحظهای تردید نمیکردند. این طیف نیز در شرایط فعلی لاریجانی را برای حفظ شأن مجلس مناسب میداند و امیدوارند وی در مجلس نهم قاطعیت بیشتری در برابر کمکاری و ایرادات دولت نشان دهد.
مطهری و توکلی شاخصترین چهرههای این طیف به شمار میروند. مستقلها و اصلاحطلبان که احتمالا تعدادشان از مجلس هشتم نیز به مراتب کمتر خواهد بود از آنجا که شانسی برای معرفی کاندیدا ندارند از ریاست لاریجانی دفاع میکنند. لاریجانی در مجلس هشتم هم روی آرای این طیف حساب زیادی باز میکرد اما کاهش احتمالی کرسیهای این افراد در مجلس بعدی، همه چیز را به چهگونگی آرایش طیفهای اصولگرا موکول میکند.
پشتوانههای احتمالی حداد عادل برای ریاست
حداد عادل نسبت به لاریجانی کار سختتری برای ریاست پارلمان دارد. او از حامیانی بهره میبرد که به اقتضای شرایط و مصالح از او حمایت میکنند و اگر یکی از خودیهایشان اوضاع بهتری داشته باشد او را به حداد ترجیح میدهند.
به عنوان نمونه یکی از مهمترین طیفهای حامی حداد عادل در مجلس هشتم فراکسیون انقلاب اسلامی بود که درحالحاضر با عنوان جبهه پایداری فعالیت کرده و درصدد ارائه لیست مستقلی هم هست.
در شرایط عادی این طیف ترجیح میدهد یکی از چهرههای اصلی خود را برای ریاست انتخاب کند و اتفاقاً اگر قرار باشد کاندیدای قابل اعتنای دیگری به جمع حداد و لاریجانی اضافه شود تنها در صورتی خواهد بود که لیست جبهه پایداری در تهران و دیگر استانها بتواند موفقیت کسب کند و آنگاه افرادی چون مرتضی آقاتهرانی و در درجه دوم روحالله حسینیان گزینههای مطلوبتری برای سوم تیریها محسوب میشوند.
بااینحال در صورتی که وضع این طیف شکننده باشد و نتوانند کاندیدای مستقلی معرفی کنند گزینه اول و آخر آنها حداد عادل خواهد بود، همچنان که در مجلس هشتم نیز کوشیدند لاریجانی را به زیر کشیده و حداد را جایگزین کنند اما هر سال ناکام ماندند.
ایثارگرانیهای مجلس، دیگر حامیان حداد عادل محسوب میشوند. این طیف که رابطه خوبی با حداد دارد و علاقهای به رویارویی میان اصولگرایان و حمله به دولت ندارد، حداد عادل را مرد مصالحهجوتری میبیند که این توانایی را دارد میان اصولگرایان آرامش و وحدت ایجاد کرده و فضای ملتهب میان مجلس و دولت را مدیریت کند.
برخی نمایندگان اصولگرا و مستقلی که به صفات شخصی شیفته منش حداد عادل بوده و روابط حداد با مقامهای عالیرتبه نظام را امتیاز بزرگی میدانند، دیگر طرفداران تغییر ریاست مجلس به شمار میآیند. در صورتی که طیف نزدیک به مشایی که با گفتمان احمدینژادی و به صورت چراغ خاموش فعالیت میکند بتواند نمایندهای وارد مجلس کند، در دو راهی لاریجانی و حداد عادل حتماً به حداد رأی میدهد.
صندلی ریاست به که میرسد؟
جواب سوال فوق در گروی مشخص شدن پاسخ این سوال است که از میان دو لیست جبهه متحد و جبهه پایداری کدام لیست با اقبال بیشتری مواجه میشود و اینکه آیا نزدیکان مشایی و احمدینژاد میتوانند فراکسیونی در مجلس تشکیل دهند یا خیر. با توجه به اینکه به صورت طبیعی به نظر میرسد مستقلها و اصلاحطلبان کمتری در مجلس نهم حضور داشته باشند احتمال میرود لاریجانی در صحن علنی کار دشوارتری برای حفظ کرسی خود داشته باشد.
در نگاه اول شاید اینگونه تصور شود که اگر از لیست جبهه متحد (نزدیک به سنتیها) حدود 150 نماینده راهی مجلس شوند، لاریجانی رئیس قطعی چنین مجلسی خواهد بود. اما باید در نظر داشت که بسیار مهم است این 150 نفر از کدام طیفها راهی مجلس شوند.
اگر سنتیها، منتقدها و نزدیکان جبهه ایستادگی برگزیدگان نهایی باشند شانس لاریجانی زیاد است اما اگر ایثارگرانیهای جبهه متحد تعداد قابل توجهی از کرسیها را به خود اختصاص دهند، ایجاد ائتلاف میان برگزیدگان جبهه پایداری (طیف فراکسیون انقلاب اسلامی به ریاست روحالله حسینیان) با ایثارگرانیها و اجماع بر حداد عادل دور از ذهن نیست.
همشهری ماه