بهطور کلی کودکآزاری در صدر تماسهای اورژانس اجتماعی بوده است. براساس آمارهای 6ماه اول سالجاری، تعداد تماسهای گرفتهشده با خط تلفن 123 اورژانس اجتماعی نشاندهنده افزایش تعداد تماسها نسبت به سال گذشته است.
اخبار حوادث مواردی را که منجر به مرگ یا بستریشدن در بیمارستان آنها را پوشش میدهد بخش عمدهای از کودکآزاریها به هیچ مرجع قانونی و احتمالی گزارش نمیشود. متأسفانه جامعه ما ذهن روشنی در مورد مسئله کودکان بدسرپرست و کودکآزاری ندارد و اکثر افراد فکر میکنند اگر والدینی کودکشان را برای درس نخواندن یا شیطنت به باد ناسزا و کتک میگیرند احتمالا دارند وظیفه پدری و مادریشان را انجام میدهند.
فاطمه دانشور، مؤسس و مدیر خیریه مهرآفرین است که برای حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان فعالیت میکند. این خیریه که از سال85 شروع به کار کرده موارد کودکآزاری را نیز تحت پوشش قرار داده و با روانشناسها و مددکاران داوطلب در تهران، شعباتی را در روستاهای استان مرکزی و شهر بندرعباس، سیرجان، مشهد و.. راهاندازی کرده است.
با مدیر این مؤسسه در مورد پروندههای کودکآزاری به صحبت نشستهایم. برای این گزارش قرار بود چنین نشستی را با مدیران اورژانس اجتماعی نیز داشته باشیم ولی متأسفانه با وجود مسئولیتی که در زمینه رسیدگی به موارد کودکآزاری دارند حاضر به همکاری نشدند.
فاطمه دانشور، مدیر و مؤسس خیریه مهرآفرین درباره علت بروز کودکآزاری میگوید: در 90درصد مواقع یکی از والدین و در 10درصد مواقع هر دووالد بهدلیل اعتیاد، طلاق و بیماریهای روانی در مورد کودک خود رفتارهای خشن انجام میدهند. موارد کودکآزاری نشان میدهد فقر تنها عامل کودکآزاری نیست بلکه مشکلات فرهنگی و بیماریهای روانی (عمدتا ناشی از مصرف مواد) منجر به عدم توانایی والدین در کسب معاش و در نتیجه فقر و آسیبهای پس از آن شده است. ضمن اینکه در بررسیهای روانشناختی مشخص میشود که بسیاری از این والدین در کودکی آزارهای شدیدی را از سوی والدین و اطرافیانشان تجربه کردهاند. بسیاری از افرادی که به مؤسسه مراجعه میکنند در پاسخ به سؤال مددکار مبنی بر اینکه آیا تاکنون به مؤسسه خیریه یا سازمان حمایتی مراجعهکردهاند جواب مثبت میدهند و توضیح میدهند که این سازمانهاحمایتهای مالی را مشروط به گرفتن طلاق میکنند. ولی بیشترشان طلاق نمیگیرند چرا که فکر میکنند وجود یک همسر معتاد روانی بهتر از نداشتناش است؛ چرا که با وجود او، یک سقف بالای سرشان است و حمایت میشوند.
وی در مورد افرادی که برای دریافت کمک مراجعه میکنند میگوید: چند وقت پیش مادری برای فروش دختر 7-6 ماههاش به مرکز مراجعه کرد. او فکر میکرد اگر ما کودک را بخریم بهتر از مشتریای است که شوهرش پیدا کرده. او را متقاعد کردیم که کمک هزینه خوراک و مسکن را در اختیارش میگذاریم و میتواند از آموزش و درمان رایگان برخوردار شود، به شرطی که بچه را نگه دارد.
بهنظرم خانواده بهترین جا برای نگهداری کودک است و با حمایت میتوان آسیبهای اجتماعی را کمتر و از فروش یا مرگ کودک جلوگیری کرد. مددکاران کودکان را همیشه رصد میکنند و شرط ادامه دریافت کمک نیز رشد تحصیلی است. چندی پیش یکی از مددکاران متوجه شد که روند تحصیلی 2خواهر به شدت کند شده و لکنت زبان هم گرفتهاند. گزارش مددکار نشان میداد که پدر این خانواده فردی معتاد به مواد روانگردان است. در تنها اتاق 12متری این خانه 3طناب دار آویزان است و بچه خانواده با قمه بازی میکند. پدر خانواده هر شب طناب را دور گردن زن و 2بچهاش میاندازد ولی چهارپایه را نمیکشد. وقتی از مادر خانواده پرسیده شد که چرا آنجا را با بچههایش ترک نمیکند گفته بود کجا بروم؟ خانه پدر و مادرم نمیتوانم بروم آنها خودشان فقیرند.
میدانم که او ما را نمیکشد و فقط میخواهد ما را بترساند. روانشناس شرایط کودکان را در خطر دیده بود بنابراین تصمیم به جدایی آنها گرفته شد. بعد از مدتی پدر خانواده متوجه عدم حضور آنها در خانه شد و برای پیگیری ماجرا به مؤسسه مراجعه کرد. مددکار و روانشناس توانستند او را مجاب به ترک اعتیاد کنند و یک کمپ به او معرفی شد ولی متأسفانه کمپ ترک اعتیاد، معتادی را که بیمار روانی دارد پذیرش نمیکند و بیمارستان روانی فردی را که معتاد است. بنابراین تکلیف این دسته از افراد مشخص نیست. هر چند در این پرونده پدر خانواده با وجود سابقه خودکشی برادر و پدرش بعد از 2هفته خودکشی کرد.
فاطمه دانشور میگوید: در سال گذشته مواردی از این دست در تهران، روستاهای استان مرکزی، کرمان، بندرعباس و سیرجان 104مورد فقط به مؤسسه ما گزارش شده است.
وی در مورد کودکآزاری در روستاها گفت: در شهری مثل تهران بیشتر کودکآزاریها در حاشیه شهر و توسط مهاجرانی صورت میگیرد که از عهده مشکلات خویش برنمیآیند و درنتیجه مرتکب رفتارهای خشونتآمیز میشوند. در روستاهای استانهایی که خیریه مهرآفرین در آنجا شعبه دارد نیز خشونتهای متفاوتی مشاهده میشود و مواردی از فوتیهایی که هرگز ثبت نشده است مشاهده میشود. در یکی از روستاهای استان مرکزی مددجوی ما به پروندهای برخورد که در آن دختر بچه 10سالهای دچار افت تحصیلی شدید به همراه تیک عصبی شده بود. با پیگیری مسئله مشخص شد که مادر این کودک وقتی عصبانی میشود دخترش را به دستشویی برده و تا میتوانسته کتک میزده است. در روانکاوی مادر نیز مشخص شد او خواهرش را در کودکی بهدلیل عمل وحشتناک پدر از دست داده است. او شاهد بوده که پدر خانواده چطور خواهرش را بهدلیل یک اشتباه در چوپانی، به الاغ بسته و حیوان را رم داده است. او جسد خواهرش را درحالی که نیمی از بدنش در اثر برخورد با صخرهها متلاشی و مفقود شده دیده است. مادر این دو خواهر اعتراض میکند و پدر به زور مرگ موش به خورد او میدهد و او را میکشد.
فاطمه دانشور میگوید: کودکآزاریهایی که در روستا رخ میدهد در هیچ جا ثبت نمیشود و آمارهای رسمی از شهرهایی است که امکان رسیدگی وجود دارد. ما مواردی داشتهایم که کودک معلول برای سالها در طویله نگهداری میشده است. نمونه دیگری از این کودکان معلول پارسال بهدلیل بیتوجهی فوت کرد. به همین دلیل در مؤسسه سعی شده است که 40درصد از کودکان تحت پوشش، در تهران و 60درصد در روستاها باشند.
وی در مورد مشکلات قانونی برخورد با کودکآزاریها میگوید: متأسفانه ما زمانی میتوانیم مداخله کنیم که کودک کتک خورده و آسیب به او وارد شده است. البته مددکاران ما با شگردهای مختلف پدر را برای همکاری همراه میکنند. بیشتر اینگونه پدران با وعده حمایتهای مالی که شامل بسته ارزاق، مبلغی پول و خدمات پزشکی میشود، حاضر به همکاری میشوند و اجازه میدهند که فرزند بیسوادشان به مدرسه برود. این دسته از افراد شاید به تحصیل فرزندشان اعتقادی نداشته باشند ولی برای پول این کار را میکنند. در سال87 حدود 70کودک بیسواد با این روش به مدرسه فرستاده شدند. در 90درصد موارد خانوادهها همکاری میکنند، مگر اینکه خانواده مرفه بوده و نیاز مالی نداشته باشد. یکی از مشکلات حمایت از کودکان تعداد کم مددکارانی است که میبایست تعداد زیاد پروندههای مربوط به کودکان را پیگیری کنند. با وجود تیم 200نفری مددکاران و روانشناسان داوطلب، هر مددکار میتواند هر 6-5 ماه یکبار به مددجوها سر بزند. این داوطلبان با کمک انجمن مددکاری ایران و شهرداری تهران دورههای آموزشی را طی کرده و به موارد کودکآزاری رسیدگی میکنند.
وی معتقد است: نیاز امروز کودکان راهاندازی مرکز حمایت از همه کودکان در ایران است. متأسفانه در کودکآزاریهای اخیر پدر و مادرها تحصیلکردهاند. این نشان میدهد که ریشه همه آسیبها در فقر نیست و بیماریهای روانی فراگیری وجود دارد که خود را در کودکآزاری و همسرآزاری نشان میدهد و در کشور ما کمتر به این موارد پرداخته میشود. همچنین درصورت زندانی شدن والدین یا یکی از آنها و سپردن کودکان به اقوام، امکان آزار دیدن و بیتوجهی به فرایند رشد و پرورش کودکان فراهم میشود. ما نیاز به سازمانی داریم که آمار کودکان طلاق و خانوادههای زندانی را از طریق قوهقضاییه، بیماران روانی را از وزارت بهداشت و کودکان غایب از تحصیل را از آموزش و پرورش بگیرد و پیگیر سلامت جسمی و روحی و وضعیت کودکان باشد.
این آمار علاوه بر ارزش عددی امکان رصد وضعیت کودکان را فراهم میکند. در حال حاضر وقتی اتفاق یا آسیبی برای کودک رخ میدهد سازمانهای رسمی و تشکلهای غیر دولتی وارد عمل میشوند. مردم هنوز نمیدانند که میتوانند و باید موارد کودکآزاری را به 123 اطلاع دهند. ایجاد چنین سازمان یا مرکزی نیاز به همکاری و همراهی همه سازمانهای مرتبط با حقوق کودکان از جمله بهزیستی، قوه قضاییه، پلیس، وزارت بهداشت، آموزش و پرورش، شهرداری و تشکلهای غیردولتی دارد. من معتقدم که نهادهای دولتی نمیتوانند بدون همکاری با تشکلهای غیردولتی در این زمینه موفق شوند.
وی میافزاید: مشکلی که کودکان در مسئله کودکآزاری با آن مواجهند این است که آنها زمانی حمایت نسبی میشوند که موضوع به کلانتری و بهزیستی گزارش شده باشد. در بسیاری از موارد کودکان به همان خانواده آسیبدیده و آسیبزا بازگردانده میشوند، بدون اینکه رفتار والدین پس از تحویل کودکان رصد شود. بهطور مثال زنی که برای تحویل کودکش به مؤسسه آمده بود از فروختهشدن 2فرزند دیگرش توسط شوهرش خبر داد. این کودکان چند هفته قبل در بهزیستی بودهاند. این در حالی است که بهزیستی برای تحویل کودکان بیسرپرست به افراد متقاضی، قوانین و مراحل بسیار سختی دارد.
وی میگوید: معضلات اجتماعی فقط با راهحلهای اجتماعی رفع میشود. دولتها نقش تسهیلکننده دارند و به تنهایی نمیتوانند نقش حلال مشکلات را بر عهده بگیرند. در نقاطی از کشور کودکانی به دنیا میآیند که والدینشان شناسنامههای آنها را میفروشند، بنابراین آنها نمیتوانند برای تحصیل به مدرسه بروند چراکه مدرسه بدون شناسنامه ثبتنامشان نمیکند. دولتها به واسطه قدرتی که دارند میتوانند از اهرم قانون به خوبی در چنین مواردی استفاده کنند.
وی بخشی از کودکآزاریها را ناشی از ترسهای زنان میداند و میگوید: زنانی که در خانوادههای با آسیب بالا زندگی میکنند اعتماد به نفس ندارند و این باعث میشود که برای دریافت حمایت از شوهرشان تن به هر خشونتی بدهند و در این بین کودکان نیز آسیب میبینند. بنابراین توانمندسازی زنان در قشر ضعیف جامعه باعث کاهش آسیب در کودکان میشود. مادر یکی از کودکانی که در اثر کودکآزاری فوت کرده بود، به مددکار مؤسسه گفته بود که میدانستم شوهرم خطرناک است و باید از او طلاق بگیرم ولی من حتی پول برای باطل کردن تمبر دادگستری برای انجام مراحل طلاق را نداشتم. دانشور با اشاره به تأثیر سریالهای ماهوارهای در خانواده میگوید: براساس آمار مراکز مؤسسه مهرآفرین، کودکآزاری نسبت به سال گذشته 34درصد افزایش داشته است چرا که میزان پایبندی زنان به خانواده آنگونه که در سریالها نشان داده میشود کاهش یافته، بنابراین کودکان بیشتری از وجود مادر آنگونه که باید محروم شدهاند. وی در مورد انواع کودکآزاری که مددکاران مؤسسه با آن مواجه میشوند، میگوید: داغ کردن، ریختن آب جوش، کتکزدن، شکستن دست و پا، آزار و اذیت و... است.