پیدا کردن بعضی کتابها آنقدر سخت و محال است که در فرهنگ بازاری، شغلی داریم به اسم کتابیاب! اینها میروند کتابخانههای شخصی و تککتابهای خاص را از اینور و آنور تهیه میکنند و با عنوان دست دوم میفروشند.
قیمتها توافقی است؛ برای کسی که دنبال کتاب زندگی ارشمیدس میگردد، قیمت چندان اهمیتی ندارد چرا که میداند برای انجام مطالعاتش، کتابی را که 40 سال است تجدید چاپ نشده باید از زیر سنگ هم شده پیدا کند. در اطراف میدان انقلاب هنوز میتوان زیرزمینها و پاگردهایی را پیدا کرد که پراند از ردیفهای ناموزون کتابهای قدیمی و بوی کتاب کهنه که همه جا را گرفته. اما کمی بالاتر و روی زمین وضع فرق میکند.
اینجا بازار کتاب بر مدار ورقهای افستی میچرخد؛ فرقی نمیکند که قدیمی باشد و نایاب یا در همین کتابفروشی بغلی بتوان اصل آن را خرید. دست دوم فروشها معتقدند بازار افست کارشان را کساد کرده، برادران موسوی که یکی از قدیمیهای این حرفه لااقل در محدوده انقلاب هستند سالهاست زندگیشان را با بوی کتابهای دست دوم گره زدهاند اما چند وقتی است لابهلای قفسههای مغازهشان میشود سراغ کتابهای افست را هم گرفت: «مثلاً کسی برای طب طبیعی آمده اینجا، خب اصل این کتاب حتی اگر دست دومش پیدا شود، 80 هزار تومان به بالاست. یک دانشجوی دکترا که توانایی مالی این طوری ندارد. برایش هم مهم نیست که اصل باشد یا زیراکس. ارزانتر باشد میخرد». آنها بعضی از کتابهای خاصشان را دادهاند افست؛ با این کار هم اصل کتاب را دارند برای کسی که مشتریاش باشد و هم افستیاش را برای آدمهایی که توان مالی کمتری دارند.
از دست فروشی کتابهای نایاب تا زیراکسیگری
اگر در تیراژ دو هزار نسخه بخواهید یک کتاب 100 صفحهای را افست کنید، تقریباً برایتان چیزی در حدود 500 تا 700 هزار تومان آب میخورد. بعضی از افستیها که جوهر دستگاهشان در حال تمامشدن است، حاضرند ارزانتر از این حرفها کتاب فرضی را برایتان تکثیر کنند اما توقع نداشته باشید چیزی از متن کتاب را بتوانید بهراحتی ببینید و بخوانید. اینها اما برای کسانی که کارشان پولدرآوردن از اعتماد مردم به بساطهای کتابفروشی است، چندان اهمیتی ندارد. اینجا قیمت تعیینکننده است.
میشود جلد کتابها را هم ارزانتر چاپ کرد، حتی بعضی از جلدها را از چند رنگ به دو رنگ تغییر فرمت داد و باز هم هزینه افست را پایین آورد. با این حساب طبیعتاً باید قیمت این دست کتابها از کتابهای ناشران ارزانتر باشد اما واقعیت این نیست.
مسوول فروش یکی از انتشاراتیهای انقلاب میگوید: «سابق بر این وجود کتاب اهمیت بیشتری داشت تا قیمت آن، قیمت کتابهای دست دوم هم پایینتر بود و برای کسانی که دنبال این کتابها بودند میصرفید. اما امروز این کتابها از نسخههای اصلیشان گرانترند». میرزایی که در نشر میزان کتابهایی درباره قانون و حقوق میفروشد اعتراف میکند که این کار، یکجور کلاهبرداری است و عموماً کسانی گول چنین کاسبی را میخورند که تازه به جمع علاقهمندان کتاب پیوستهاند یا برای تحقیق دانشگاهی مجبورند کتابهای خاص را بخرند.
در این میان اما یک گروه هم تازه به جمع خریداران کتاب پیوستهاند؛ خریداران تفننی کتاب! این گروه هم بیشتر سراغ دستفروشان را میگیرند و نام کتاب هر چه عجیبتر باشد اشتیاقشان برای خریدش بیشتر است. شاید به خاطر همین تقاضای کاذب بوده که خیل کتابهای جن و انس و رمل و اسطرلاب، بساطیها را به اشغال خود در آورده.
علمی که راه کج میرود
در آیه 85 سوره اسرا خداوند میفرماید: «یسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی» که ترجمهاش میشود: «از تو (ای پیامبر) راجع به روح میپرسند، بگو روح از کار خدا است و به شما جز اندکی از علم داده نشده است». پس چهگونه است که با این علم اندک، این همه کتاب درباره روح نوشته شده است، کتابهایی که برخیهاشان، از مهمترین منابع دانش بشری در این حوزه به حساب میآیند و بعضی، جز تفننی ویرانگر، چیزی نیستند؟ بساطیها میگویند اصلاً چند سالی است که بازار این کتابها رونق گرفته و علاقه مشتریها به این سمت کشیده شده.
محتوای کتابها چند گونه است؛ تاریخی، علمی، حادثهای و فقهی. اما از آن جایی که همه نوع مشتری از هر طبقه و تیپی دنبال خرید این کتابها هستند، کتابفروشها، آنها را جزو کتابهای عامه پسند طبقهبندی میکنند. همزمان با بالاگرفتن تب خرید کتابهایی با موضوع روح و عالم بعد از مرگ، فروش کتاب در ژانرهای مشابه دیگر هم زیاد شده است، مثلاً کتابهایی با موضوعات طلسم، جادو، کفبینی، عرفانهای عجیب و غریب و خلاصه هر چیزی که بوی ماورا بدهد، چه به آن مربوط باشد، چه نباشد!
میتوان لیست تعجبآوری از این کتابها را به این شرح آورد که همه علاوه بر اینکه در کنار خیابان انقلاب پیدا میشوند، پشت بعضی از ویترینها هم جا خوش کردهاند و حتی میتوان بهراحتی آنها را از سایتها خریداری کرد: دنیای بیجواب، هفت چاکرای اصلی بدن، ختومات و تسخیرات جن و اعمال قرطاس و علوم غریبه، نرمافزار هاله بدن، آموزش هیپنوتیزم، فال ماهها، خواب مصنوعی، تسخیر ارواح، داستان دارن شان، سیر و سلوک صوفی، ویجا، واقعیت دنیای روح و دنیای زمینی، سرگذشت روح و روان، متافیزیک و طلسم، تائو ت چینگ، احضار ارواح، آموزش خود هیپنوتیزم ساده، جراحی روح، فال و پیشگویی در دکانهای بیکرکره، تاریخ و اجسام آسمانی، ارواح - مباحث متافیزیک، هاله نورانی، عکسبرداری از وجود انرژی در اطراف موجودات زنده، مدیتیشن (علوم غریبه از زمانهای دور)، طلسم ، اطلس جادویی و... .
تقریباً همه این کتابها به صورت غیرمجاز و افستی در بازار توزیع میشوند و با قیمتی بین 2 تا 7 هزار تومان، مشتری زیادی دارند؛ آدمهایی که دوست دارند از زندگی روح، دنیای ماورا و بعد از مرگ چیزی بدانند، اما آدرسشان غلط است! به گفته مدیر نشر رودکی که یکی از معتبرترین نشرها در حوزه کتابهای عرفانی، خودشناسی و روانشناسی است، معروفترین و پرفروشترین کتاب درباره روح همچنان، کتاب «سفر روح» اثر مایکل نیوتن است، رتبههای بعدی اما در دست کانتهاری برای کتاب «خارجشدن روح از بدن» و خوزه سیلوا نویسنده کتاب «بعد دیگر وجود» است.
در کنار این کتابها که تقریباً همهشان مجوز وزارت ارشاد گرفتهاند، کتابهای دینی و فقهی پرفروشی هم وجود دارند، مثل کتاب «ارتباط با روح» اثر آیتالله مکارم شیرازی و کتاب «بحارالانوار». مظاهری میگوید دستفروشها با بازار کتابهای ماورایی، کاری کردهاند که حالا یک دانش تقلبی در این زمینه به وجود آمده و به مرور فرهنگ خرافهپرستی را آب میدهند تا درخت دروغ سبز شود.
وقتی دلالها بو میکشند
«خاطرات شعبان جعفری»، همان شعبان بیمخ کودتای 32 یکی از اولین طعمههای دلالان بازار کتاب بود. این کتاب سال 81 توسط نشر ثالث منتشر شد، در همان روزهای اول، افست و چاپ دیگری هم از این کتاب به بازار آمد که صدای خیلیها را درآورد.
باید پذیرفت که لگدمالکردن قانون کپیرایت، خیلی زودتر از سینما، دامان کتاب را گرفته بود و چون اهالی کتاب، معمولاً آدمهای ساکتی هستند، صدای اعتراضشان به هیچجا نرسید. تحقیقات آن زمان بینتیجه رها شد اما امروز خیلیها میدانند که لو رفتن زینگهای چاپ این کتاب بود که چنین سرنوشتی را برای یکی از مهمترین آثار تاریخ معاصر کشور رقم زد.
دلالها و مافیای کتاب بو میکشند، کتابی که پیشبینی شود خوب میفروشد،سوژه خوبی برای پولدرآوردن است. یک نسخه از کتاب را میخرند، صفحاتش را اسکن میکنند و بعد در یکی از افستیهای همین حوالی چند هزارتایی از آن چاپ میشود و خرد خرد به بساط دستفروشها میرسد.
ناشران در این وسط بیدفاعتر از شهر رم هستند! دستشان به جایی بند نیست و موضوع هم برای دولت آنقدر جدی نشده که بخواهد با این پدیده برخورد کند. تابهحال تنها اقدامی که انجام شده از سوی اداره سد معبر شهرداری منطقه 11 بوده که آن هم دوای موردی بوده و علاج بیماری نیست.
اقتصاد آشفته، بازار آشفته
دستفروشی، دستفروشی است، فرقی نمیکند چاقوی چینی بفروشی یا کتاب. اما بعضی از دستفروشهای انقلاب معتقدند کارشان به فرهنگ جامعه کمک میکند و به همین خاطر برای کسبشان، شأن خاصی قائل هستند.
یکی از آنها میگوید از روی ناچاری سراغ این کار آمده و ترجیح میدهد کتاب دست مردم بدهد تا رنده! اما خیلی درباره کتابهایی که میفروشد مطلع نیست، به هر مشتری هر چیزی را که بخواهد میدهد و نمیداند هر کتاب و جزوهای را نباید به خوانندگان در هر سن و سالی فروخت.
بسیاری از دستفروشهای کتاب معتقدند به خاطر اقتصاد بد و بیکاری، کارشان به اینجا کشیده و به همین خاطر هم چندان از مافیایی که پشت این کار نقاب به چهره زده، خبر ندارند. صبح میآیند، یکسری کتاب تحویل میگیرند و تا شب هر چه بفروشند، 20درصد مال خودشان است و باقی را به همان کسی باید بدهند که صبح بسته گونی پیچیده کتابها را بهشان داده. نه میدانند که این کتابها چهطور تولید میشوند و نه میدانند درونشان چی نوشته شده. یکسری اسمها را یاد گرفتهاند و همانها را مدام تکرار میکنند .
مخاطبان بیاعتماد
«صدسال تنهایی» مارکز، کنار خیابان حداقل 10 هزار تومان قیمت دارد؛ نه ترجمهاش دندان گیر است و نه چاپش، در عوض چندسال پیش این کتاب دوباره ترجمه شد و به بازار آمد، با قیمتی در حدود 8 هزار تومان و یک ترجمه درخشان و البته چاپی که نه چشم را اذیت میکند و نه غلط زیادی دارد.
اما چرا کتابخانههایمان پر شده از همان نسخه افستی شاهکار مارکز؟ اصلیترین دلیل استقبال از افستیهای کنار خیابان، به غلط گاهی بی اعتمادی به کتابهای جدید است چون چنین تبلیغ میشود که کتابهای جدید و پشت ویترین هم سانسور شدهاند و کتابهای کنار خیابان هم، نسخه اصلی هستند. این تصور را باید تغییر داد.
بازوهای ناتوان دولت
نمیتوان گفت که دولت ته دلش از این ماجرا راضی است، اگر موافق با فروش این کتابها بود، اقتصادش را به دست میگرفت تا چیزی هم گیر ناشرها بیاید اما این که چرا با دستفروشهای کتاب برخورد قاطع نمیشود به چند دلیل مهم برمیگردد.
اول اینکه دولت بازوی اجرایی برای این کار ندارد. فقط در محدوده خیابان انقلاب نزدیک به 100 دستفروش کتاب هر روز بساط میکنند و برخورد با این تعداد نیاز به یک نیروی اجرایی دارد که در توان وزارت ارشاد نیست. قانون هم البته دراینباره نارساست و درباره جزئیات برخورد با این پدیده سکوت کرده است و اگر کسی را به این خاطر بگیرند تنها میتوانند به جرم سد معبر جریمهاش کنند!
از طرفی هر چه باشد، کتاب یک شیء فرهنگی است و نمیتوان با آن مثل مواد مخدر و دیویدی برخورد کرد و سومین دلیل به ساختار کتابخانهای کشور برمیگردد؛ گاهی چنین به نظر میرسد مسوولان امر تصور میکنند که اگر این دستفروشها نباشند چرخ تولید علم یا لااقل مطالعه، جایی لنگ خواهد زد، وگرنه فکر جدیتری برای این معضل میشد. مثلا کتابخانههای کشور به همه کتابهای جنجالی کنار خیابان مجهز شوند ولی اگر هم مجهز باشند بازهم نکته این است فرهنگ کتابخانهای در کشور جا نیفتاده است.
رقبای تازه ازراهرسیده
حالا اگر گذرتان به انقلاب بیافتد چیزهای تازهای میبینید که هر یک در نوع خود میتوانند رقیب تازهای برای مافیای افستی کتاب باشند. مهمترینشان کتابخانههای دیجیتالی است که در قالب یک پک دیویدی فروخته میشوند؛ حالا هر اسمی که داشته باشند؛ کتابخانه الکترونیک ویسار، پکیج ویژه تکبوک و کتابخانه من. تفاوت این پکها در تعداد دیویدیها و فایل اسکنشده کتابهاست. این دیویدیها کار را برای خیلیها راحت کرده اند. 5 هزار تومان میدهید و آرشیو کاملی از کتابهای نایاب، کمیاب، مرجع و... را میخرید.
البته فهرستشان پر است از کتابهایی که چندان بهدردبخور نیستند و این نشاندهنده بی ذوقی افرادی است که آن را جمع کردهاند و برای بازاریبودنشان همین بس که فایل بعضی از کتابها به صورت کامل در دیویدی نیامده و بعضیها هم اشتباهی شدهاند! با این همه رقیب تازه توانسته در میان دانشجویان پرطرفدار باشد، قفلی هم دارد که کسی به فکر کپیکردن آن نیافتد اما اگر حوصله داشته باشید میتوانید بخش عمدهای از این کتابها را از خود اینترنت دانلود کنید.
روی گونی و پشت گونی
یک گونی سفید یکمتری، کمی صدای خشدار و البته بلند و چندتایی هم کتاب. این همه دنیای بساطیهاست، دنیایی که لااقل به چشم میآید. از صدقهسری همینهاست که بسیاری از کتابهای مفید خوانده شدهاند و بسیاری دیگر در نوبت خواندهشدن قرار گرفتهاند. اگر اینها نبودند جلال آلاحمد، بیست سال طول میکشید تا به دست نسل امروز کشف شود و البته از این دست نویسندگان بسیارند.
اما پشت گونی هم چیزهایی هست، چیزهایی که هر کس آن را نمیبیند، فرهنگی که بعضی از کتابها مروج آناند و در کنار آلاحمد و مارکز به فروش میرسند، کتابهایی که جریانهای انحرافی را میسازند، خرافات را پرورش میدهند و بساط دانش کج را آجر به آجر تا ثریا میگذارند.
اگر بتوان از کنار این نکته گذشت که دستگاههای مسوول کاری به کار کتابهای تاثیرگذار جهان در بساط این دست فروشها ندارند، اما چشم بستن روی کتابهایی که بوی کلاشی و کاسبی علم میدهند کاری جز ضربهفنی کردن فرهنگ نیست، ضربه فنیکردن فرهنگ روی یک گونی سفید در حاشیه خیابان!