جملاتی که در دستنوشتههای مردم بهکار رفته، نه شعارهایی علیه نظام است نه نشانه آنارشیسم و انقلاب. این معترضان مردمی هستند که هرچه از آنها خواسته شده انجام دادهاند اما چیزی عایدشان نشده. در واقع تنها چیزی که نصیب آنها شده، دههاهزار دلار بدهی است.
من یک زن 28سالهام که به خاطر بدهی، آپارتمانش را از دست داده است. 30هزار دلار بدهکارم و دیگر پولی برایم نمانده.
بدهیهای تحصیلی، مشکلی است که روی بیشتر دستنوشتهها به چشم میخورد. این موارد بیش از مسکن و بیکاری جلب نظر میکند. میتوان این طور نتیجهگیری کرد که این اعتراضها بیشتر توجه جوانان را جلب کرده است. بدهیهای تحصیلی نشاندهنده نوعی خیانت نیز هست. به مردم گفته شده تنها راه پیشرفت در آمریکا، تحصیل کردن است. آنها همین کار را کرده و تحصیلاتشان را به پایان رساندهاند اما هنوز سر جای اولشان هستند؛ مدفون زیر آوار بدهیها؛ بله، به آنها دروغ گفتهاند.
من مادر 3فرزندم. سال2009 شغلم را از دست دادم. خانوادهام بیمه خدماتدرمانی، پسانداز، خانه و اعتبارش را از دست داد. بعد از 16ماه سرانجام شغلی پیدا کردهام که از محل زندگیام 90 مایل دور است و درآمدم 25درصد کاهش یافته.
در صحبتها، شعارها و خواستههای معترضان، نشانی از جنگ طبقاتی یا تقاضای اقدامات تنبیهی علیه ثروتمندان دیده نمیشود. تنها خواسته آشکار و صریح آنها این است که اقتصاد کشور برای آنها هم منافعی داشته باشد.
من جوانم. تحصیلکرده هستم و سخت کار میکنم اما نمیتوانم صورت حسابهایم را پرداخت کنم. از آینده میترسم.
خودتان را جای جوانی بگذارید که برای رفتن به دانشگاه، وام گرفته، خوب تحصیل کرده و وارد اقتصادی شده که او را نمیخواهد.
من یک دانشآموز 19ساله هستم و 2شغل نیمهوقت و بیش از 4هزار دلار بدهی دارم اما درآمدم فقط هزینه رفتوآمد به مدرسه را تأمین میکند. قصد داشتم به دانشگاه بروم اما حالا میترسم پس از فارغالتحصیلی آیندهای نداشته باشم و فقط یک وام کمرشکن روی دستم بماند.
طرف دیگر ماجرا، افرادی هستند که در رفاه زندگی میکنند و رنج نمیبرند؛یعنی همان یکدرصدی که دولت، بدهیهایشان را پرداخته و منافع چشمگیری نصیبشان شده. یک سهم از 24سهم درآمدی کشور و 40درصد ثروت کشور به جیبهای آنها میریزد. این یک درصد مردمی هستند که هرچه از آنها خواسته شده، انجام ندادهاند اما اوضاع بر وفق مرادشان بوده است.
به تحصیلاتم ادامه دادم چون خیال میکردم داشتن نشان عالی تحصیلی برایم امنیت مالی به همراه دارد و میتوانم برای مادرم خانهای بخرم. در عوض پی بردم که 6سال از عمرم را هدر دادهام.
به راحتی میتوان توضیح داد که چطور میشود ثروتمندان را تنبیه کرد. میتوان آنها را تحت فشار قرار داد و برایشان مالیات وضع کرد یا فعالیتهایشان را کنترل کرد. اما به سختی میتوان گفت چطور میشود شرایط اقتصادی را به مرحلهای رساند که به سود اقشار متوسط جامعه باشد زیرا این ثروتمندان قدرت سیاسی بسیاری دارند.
سازماندهندگان جنبش والاستریت را اشغال کنید با هدف سرنگونی نظام کار خود را آغاز کردند اما مردمی که به آنها پیوسته و جنبش را تقویت کردند، فقط میخواهند نظام همانطور که وعده داده بود، عمل کند.
واشنگتن پست