تنها گفته میشود فیلمی که کیارستمی اخیرا در ژاپن ساخته موردتوجه مدیران کن قرارگرفته است. اینها البته همه در حد حدس و گمان است و هنوز چیزی به صورت رسمی اعلام نشده است.
ظاهرا نمایندگان کن فیلمهای ایرانی زیادی را هم دیدهاند اما شنیدهها حکایت از آن دارد که هیچکدام از این آثار بختبالایی برای شرکت در بخش مسابقه مهمترین فستیوال سینمایی جهان ندارند.
فیلم کیارستمی هم اگر پذیرفته شود جز شناسنامه کارگردانش ربطی به سینمای ایران ندارد؛ همانطور که فیلم قبلیاش «کپی برابر اصل» محصول و نماینده ما محسوب نمیشد. کیارستمی تنها فیلمساز ایرانی برنده نخل طلای کن است و در واقع این فرانسویها بودند که باتوجه به آثار او، کارگردان «طعم گیلاس» را به چهرهای جهانی بدل کردند اما همین مدیران کن چند سال پیش «شیرین» کیارستمی را نپسندیدند و آن را به فستیوالشان راه ندادند.
با این همه هنوز هم وقتی نام کن و سینمای ایران به میان میآید، همه اول یاد کیارستمی میافتند. تا همین چند سال پیش او جهانیترین کارگردان ایرانی بود. حالا ما اصغرفرهادی را هم داریم که در دوران تغییر سبک و افول کیارستمی به میدان آمد و با «جدایی نادر از سیمین» همه جوایز مهم و معتبر را برای سینمای ایران به ارمغان آورد. اینکه موفقیت فرهادی و توفیق سالهای گذشته کیارستمی چقدر از کلیتی به نام سینمای ایران ناشی میشده و تا چه حد حاصل تلاش و نبوغ فردی بوده را همین وضعیتی که ما در آستانه برگزاری کن شصتوپنجم داریم مشخص میکند.
سینمای ایران که به تازگی اسکار را هم به تابلوی افتخاراتش اضافه کرده در غیبت یکی دو کارگردان جهانیاش، بخت بالایی برای حضور موفق در کن ندارد. حالا سالهاست که ساحل زیبای کن پیش از اینکه میزبان فیلمسازان ما باشد پذیرای مدیران سینماییمان است.
بازار فیلم کن هم البته پا برجاست و ما هرچقدر که کمتر به بخش رقابتی راه پیدا کردهایم به حضور در بازار فیلم بیشتر علاقه نشان دادهایم. اینکه چرا از میان انبوهی فیلمساز خوش قریحه، یکی میشود فرهادی و جستوجوی خلاقیت کیارستمی در میان مقلدانش به نتیجهای ناامید کننده میانجامد، در حوصله این یادداشت نیست و خود میتواند موضوع مقالهای مستقل باشد. راه نیافتن به کن هم فاجعه نیست و توفیق در آنجا هم شاید الزاما با ارزش نباشد.
موضوع یافتن دلایل فرامتنی برای توجه جهانی به فیلمهای ایرانی هم هنوز طرفداران خاص خود را دارد. این روزها البته اوضاع داخلی سینما آنقدر ملتهب است که کمتر کسی به موفقیت جهانی فیلمهای ایرانی فکر میکند. شیرینی اسکار هنوز زیر زبانمان است اما اگر چند روز دیگر اسامی فیلمهای بخش مسابقه کن اعلام شد و سینمای ایران نمایندهای در آنجا نداشت، نباید گلایه کنیم. در فقدان سیاستگذاری سینمایی معقول از سوی متولیان فرهنگ که حاصلش نارضایتی عمومی است طبیعی و درستش این است که شکستهای داخلی به ناکامیهای بینالمللی بینجامد. پدیدهای اگر از راه رسید و پرچم ایران را در محافل معتبر بینالمللی به اهتزاز درآورد قطعا مایه غرور است اما آن را نباید حاصل قاعدهمندی سینمایمان بدانیم که اوضاع آشفته امروز سینما نشان میدهد نه قاعدهای وجود دارد و نه سیاستگذاری درست و نه برنامهای.