خبر نخست را 2 روز پیش فردی که خود را محمد سعود جمال و سردبیر ارشد سایت شبکه خبری العربیه معرفی میکرد، در سایت توئیتر منتشر کرد. براساس اظهارات این فرد، روز شنبه در کودتای نظامی به رهبری گارد امیر که با رویارویی نیروهای ویژه آمریکایی مواجه شد، درگیریهای شدیدی در اطراف کاخ روی داد و سرلشکر حمد بن علی العطیه فرمانده ستاد مشترک ارتش نافرمانی کرده و ناآرامی یگانهای ارتش را فراگرفته است.
محمد سعود جمال در بخش دیگری از اظهارات خود، افزوده است که امیر قطر و همسرش شیخه موزه بنت ناصر المسند تحت حمایت نیروهای آمریکایی به مکان نامعلومی منتقل شدهاند. اما سعود جمال خیلی زود اخبار خود را تایید نشده توصیف کرد اگرچه رسانههای نقلکننده خبر از وی، علت کودتا را در اخبار خود همان علتی ذکر کردند که یک سال پیش هم در اخبار مشابهی ذکر شده بود.
این درحالی است که طی روزهای گذشته خبر دیگری درباره انتقال بیش از 70 درصد از اختیارات امیر قطر به پسر و ولیعهدش تمیم بن حمد بن خلیفه آل ثانی منتشر شد. در این خبر آمده بود که شیخ تمیم از سوء عملکرد حمد بن جاسم آلثانی نخستوزیر و وزیر خارجه بهعلت شکست توطئههایش علیه سوریه ناخرسند بوده و معتقد است که این امر چه بسا باعث شود قطر بهای سنگینی درقبال این اقدام بپردازد.
اما بنا بهنظر تحلیلگران و آگاهان به مسائل کشورهای حوزه خلیجفارس، ساختار قبیلهای و درهم تنیدگی روابط درون قبیلهای در کشورهای با بافت قبیلهای باعث میشود تا احتمال رخ دادن کودتا در چنین کشورهایی به طرز بسیار زیادی تقلیل یابد. از این رو، چنین احتمالی در کشورهایی نظیر عربستان سعودی، قطر، امارات عربی متحده یا بحرین بعید است؛ چرا که در این کشورها، قبایل بنا به توافق قبلی و ساختار قبیلهای خویش، چنین رویکردی را برنمیتابند و همواره براساس توافقات درونی، میکوشند تا بحرانهای بروز یافته را حل و فصل نمایند؛ علاوه بر اینکه، ساختار قبیلهای این کشورها و نبود دستهبندیهای سیاسی و احزاب رقیب و به دور بودن قطر از قواعد بازی سیاسی باعث میشود تا رخدادن کودتا در این کشور بعید بهنظر برسد.
در چنین کشورهایی، سیطره یک قبیله (در قطر، قبیله آلثانی) بر مقدرات و ثروت یک کشور، باعث میشود تا شکاف و اختلاف درون قبیله به ندرت روی دهد و از آنجا که وابستگان به قبیله در عین همپیمانی و ائتلاف با قبایل دیگر، خود را رودرروی قبایل دیگر میبینند، میکوشند تا اختلاف درونی خود را برونی نکرده و قدرت و ثروت را میان خود توزیع کنند. در این میان، ناراضیان درون قبیله هم ترجیح میدهند تا به وضع موجود رضایت دهند تا اینکه وضعیت بدتری را درصورت رخ دادن هرگونه جابهجایی قدرت، تحمل کنند.
هرچند که امیر قطر در اواخر دهه 90 قرن گذشته میلادی پدر خویش را کنار گذاشت و خود زمام قدرت را به دست گرفت اما این امر در قالب تعریفهای سیاسی از کودتا نمیگنجد، چرا که همچنان همان ارتباط و علاقه میان پدر و پسر برقرار است و از این رو، جابهجایی قدرتی که در قطر رخ داد، تحت عنوان کودتای سفید توصیف شد و به جایگاه یک کودتا با مشخصات شناخته شدهاش در عرف سیاسی ارتقا نیافت؛ خاصه اینکه در اغلب کودتاها، گروههای سیاسی رودررو میکوشند تا رقیب خود را با رویکرد کودتای اغلب نظامی از صحنه سیاست حذف کنند.
علاوه بر تمامی این مسائل، عوامل دیگری هم وجود دارد که باعث میشود احتمال رخ دادن کودتا و در نتیجه جابهجایی قدرت در قطر کمتر شود. همسویی سیاستهای خارجی قطر با سیاستهای غرب در تعامل با تحولات منطقهای و بینالمللی، وجود بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در قطر، در اختیار داشتن بلندگوی رسانهای قوی الجزیره به 2 زبان عربی و انگلیسی و پیشتازی آن در جهتدهی به افکار عمومی داخلی و عربی، عدموجود احزاب و گروههای سیاسی فعال و نیز نبود نظامی پارلمانی که صفآراییها و مواضع سیاسی را اقتضا نماید، بافت قبیلهای جامعه قطر، نبود ارتشی قوی و تلاش برای جلوگیری از تقویت ارتش بهمنظور پیشگیری از هرگونه کودتا، درآمدهای سرسامآور نفت و گاز این کشور و تلاش برای راضی نگهداشتن شهروندان از طریق توزیع این درآمدها و نیز ناتوانی مخالفان قطری خارج از کشور همگی عواملی است که خیال حاکمان قطری را از رخ دادن کودتا در کشور آسوده میسازد.
اما تمامی این توصیفات بدان معنا نیست که قطر برکنار از مشکلات سیاسی و درونی است، چراکه وجود مخالفان سیاسی در خارج از کشور و بهویژه در کانادا از خاندانهای سلیطی و سویدی و دوسری و برخی از افراد خود قبیله آل ثانی نشان از اختلافاتی دارد که به علل و عوامل متفاوت تاکنون رسانهای نشده و در این بین، تمامی عواملی که ذکر آنها رفت، باعث شده است در محافل بینالمللی دستکم تا اطلاع ثانوی چندان به این مشکلات و اختلافات دامن زده نشود.