با اینکه پیتر جکسون تنها تهیهکنندهی این فیلم بود، اما حضور او و تکنیکهای دیجیتالی کمپانیاش، کاملاً در فیلم احساس میشود. این فیلم برندهی جایزهی بهترین انیمیشن «گُلدن گِلوب» هم شده و نسخهی دوبلهی فارسی آن این روزها در بیشتر فروشگاههای محصولات فرهنگی و سوپرمارکتهای کشور وجود دارد. به همین بهانه ترجمهی گفتوگویی از این دو فیلمساز را برای شما میآوریم.
-
لطفاً کمی دربارهی استفاده از فناوری «ضبط حرکت»1 (موشن کَپچِر) در ماجراهای تنتن توضیح بدهید؟
پیتر جکسون:
خوب در واقع«ضبط حرکت» دقیقاً همان چیزی است که ما میخواستیم انجام بدهیم. ضبط حرکت یک ژانر نیست؛ یک «وسترن اسپاگتی»2 هم نیست! ضبط حرکت، یک ابزار تکنیکی است و ما سعی میکنیم ضبط حرکت و انیمیشن سنتی را در یک سیستم پیاده کنیم.
من و «استیون» مهارتمان در ساختن فیلم بلند است. منظورم این است که ما از کامپیوتر استفاده نمیکنیم. حتی برای کارهای خودمان! من حتی به سختی ایمیل میفرستم! اما میخواستیم دنیای مجازی تنتن را با شخصیتها و مکانهایش با کامپیوتر خلق کنیم؛ پیوندی بین دوربین مجازی و نمای فیلم بلند در جهان حقیقی.
این شیوهی فیلمبرداری از جهان حقیقی نیست که اهمیت دارد، بلکه روش فیلمبرداری فیلم در درون آن جهانی است که به آن فکر میکنیم.
-
چرا در این فیلم «پروفسور تورنسل»3 (کالکولوس) حضور ندارد؟
جکسون:
در این نسخهی سینمایی قرار نبود حضور داشته باشد، چون پروفسور تورنسل از کتاب «گنجهای راکهام سرخپوش» به داستانهای تنتن وارد میشود. اما اگر قرار باشد فیلم دیگری بسازیم، پروفسور تورنسل در بیشتر داستانها نقش دارد.
استیون اسپیلبرگ:
[با خنده] خیلی خوشحالم که شما پروفسور تورنسل را میشناسید!
-
لطفاً از روش ضبط حرکت چشم و اهمیتش در فیلم برایمان توضیح بدهید.
جکسون:
خوب، «چشم» مهمترین عضو صورت هر بازیگری است. منظورم این است که هر بازیگر بزرگی خوب میداند که چهجوری از چشمهایش استفاده کند.
وقتی که داشتیم «ارباب حلقهها» را میساختیم و شخصیت «گالوم» را در کامپیوتر خلق میکردیم، به نیوزلند رفتیم و چشمهایی ساختیم که شخصیتهایمان قرار بود به نحوی کاملاً علمی از آنها استفاده کنند.
برای اینکار، روی چشمهای واقعی مطالعه میکنی. مطالعه میکنی که چهجوری نور در داخلشان منعکس میشود، پشت چشمها را مطالعه میکنی، اینکه عنبیه چهجوری احساسات را بازتاب میدهد. حسابی درگیر جزئیاتی علمی میشوی. این موضوع سر «گالوم» حیاتی بود و بعدش هم «کینگکُنگ» که شخصیت دیگری بود که با صورتش کار زیادی انجام نمیداد، بلکه چشمهایش به شما میگفتند که دارد به چه فکر میکند.
در «آواتار» هم چشمها خیلی حیاتی بودند. اینجوری است که کمپانی ما واقعاً در تحقیق و مطالعه دربارهی چشمها سنگ تمام گذاشته است. با شما موافقم که دربارهی تنتن هم درست مثل هر فیلم دیگری مجبور بودیم یک گروه بازیگر جمع کنیم و آنها هم باید با چشمهایشان مثل فیلمهای زنده، خیلی چیزها میگفتند.
-
اینکه فیلم را در عصر فیلمسازی دیجتال ساختید، چهطور بود؟
اسپیلبرگ:
خوب ممکن است تحت تأثیر شرایط مسلم عصر فیلمهای دیجیتال باشد، اما عصر آنالوگ است که همچنان دارد قصه میگوید. این است که خیلی مهم است. چیزی مهمتر از قصه وجود ندارد.
-
چه ویژگیهایی در این فیلم هست که طرفدارهای فیلمهای اسپیلبرگ، را دلبستهی آن کند؟ جدای از این آیا به عنوان یک طرفدار تنتن، از دیدن فیلم تنتن به کارگردانی پیتر جکسون هیجانزده میشوید؟
اسپیلبرگ:
بگذارید اول جواب سؤال دومتان را بدهم! پیتر را به عنوان کارگردانی که بخواهد قسمت دوم ماجراهای تنتن را با حضور پروفسور تورنسل بسازد، به شدت امیدوارکننده و موفق میبینم.
اما دربارهی سؤال اول، این فیلم را برای همهی شما ساختم. منظورم این است که بعضی از فیلمهایم را برای خودم میسازم و دلمشغولی خودم هستند. این کار را زمانی میکنم که موضوعی شخصی و خیلی حساس برایم پیش میآید و نمیتوانم تصور کنم که من یک تماشاگرم .
ژانرهای مختلفی هست که احتیاج دارم برای تماشاگرهایم بسازم، تا کنار من بنشینند و فیلمی را که ساختهام ببینند. تنتن هم یکی از همانهاست.
-
برای خودتان تنتن چه جذابیتی داشت که تصمیم گرفتید او را به تصویر بکشید؟
اسپیلبرگ:
راستش تنتن هیچی هم که نباشد، روایتگر شخصیت خودم است. او یک خبرنگار شجاع و سرسخت است که باید برای روزنامهها گزارش تهیه کند. آنچه من از تنتن دیدم این است که هیچوقت جواب منفی برای سؤالهایش ندارد و این داستان زندگی من است.
جکسون:
تمام ماجرا سر ارادهاش است. او هیچوقت، هیچوقت، کاری را که شروع کرده، ول نمیکند. وقتی به دنبال چیزی میافتد، هیچوقت توقف نمیکند و وقتی شروع میکند به ساختن یک فیلم هم قضیه به همینشکل پیش میرود.
***
1. «موشن کَپچِر» یا «ضبط حرکت» نوعی فناوری دیجیتال در سینماست که در آن یک بازیگر حالتهای بدن شخصیت فیلم را جلوی دوربین اجرا میکند و آن حالتها در کامپیوتر شبیهسازی میشوند.
2. «وسترن اسپاگتی» به فیلمهای وسترنی گفته میشد که در اروپا و بیشتر توسط کارگردانهای ایتالیایی ساخته میشده است.
3. «پروفسور تورنسل» که به این نام در ایران معروف است، نام فرانسوی این شخصیت است که در ترجمهی انگلیسی نامش به «پروفسور کالکولوس» تغییر کرده است.