ساختار سیاسی و قومی پاکستان در کنار موقعیت جغرافیایی و تاریخ پردردسر، همه از عواملی هستند که به این اوضاع پیچیده منجر شدهاند.درباره تحولات داخلی پاکستان و مناسباتش با همسایگان و همچنین رابطه با آمریکا با دکتر نوذر شفیعی، کارشناس مسائل شبهقاره گفتوگو کردهایم.
- برخی بر این عقیدهاند که مشکلات داخلی پاکستان برآیند سیاستهای خود این کشور است. تا چه میزان این تحلیل میتواند صحیح باشد؟
بی تردید ساختار داخلی پاکستان در وقوع آنچه در داخل این کشور میگذرد دخیل است. اتفاقا میزان تاثیرگذاری آن هم بسیار بالاست. یکی از مهمترین مسائل درون پاکستان، بحث فرقهگرایی است که اغلب در شکل قربانی شدن شمار زیادی از جامعه شیعه ظاهر میشود. پرورش و تربیت رادیکالیسم اسلامی در شکل وهابیگری، سلفیگری، دیوبندیسم و آنچه مجموعا اهل سنت افراطی نامیده میشود از گذشتههای دور بهویژه در دوره ژنرال ضیاءالحق در فاصله سالهای 1977 تا 1988 شکل گرفته است. در واقع این فرقهگرایی تحتتأثیر سیاستهای دولت ضیاءالحق بود که در چارچوب اسلامی کردن جامعه پاکستان اتفاق افتاد. بنابراین، نقش دولت در شکلگیری تلاشهای فرقهای اینگونه بوده است. در مقابل این وضعیت، جایی که دولت خواسته دخالت کند نظیر زمانهایی که خانم بینظیر بوتو قدرت را در اختیار داشت یا شوهر ایشان آصف علی زرداری اکنون دولت را در اختیار دارد، دولتها معمولا ضعیف بودهاند. پس در یک جا اقتدار دولت به پدیده فرقهگرایی دامن زده و در جای دیگر، ضعف و ورشکستگی دولت. حال چه نقطه مشترکی وجود دارد که در یک جا به تقویت دولت و در یک جا به ضعف دولت منجر شده و باعث میشود هر دو وضعیت در تشدید فرقه گرایی در پاکستان مؤثر باشند؟ درپاکستان نهادی وجود دارد به نام آیاسآی یا همان دولت در سایه و تصمیمات در آنجا اتخاذ میشود. درباره پدیدههایی مثل حمایت از طالبانیسم، حمایت از رادیکالیسم و سرکوب شیعیان در آنجا تصمیمگیری میشود.
- ارتباطآیاسآی با طالبان واقعا چگونه است؟ در گذشته چگونه بوده و اکنون به چه صورت است؟
در کل این نکته را بگویم که پاکستان کشوری پیچیده برای تحلیل است؛ یعنی لایههای مختلفی از قدرت در این کشور وجود دارد که برای تحلیل یک مسئله باید تمام این لایهها تحلیل شود تا به عمق مسئله پی برده شود. یکی از این لایهها این است که چون پاکستان به لحاظ منابع داخلی ضعیف است، پس ناچار است برای جلب توجه بینالمللی، برای خود مزیتسازی کند. یکی از جاهای مزیتسازی، سازماندهی و تقویت طالبان است. بنابراین، طالبان در سیاست خارجی پاکستان، بهعنوان ابزاری برای تأمین منافع ملی پاکستان از جهات مختلف لازم است. مهمترین نهادی که درون دولت اکنون از طالبان حمایت میکند آیاسآی است؛ چون آیاسآی بدنه مذهبی ارتش پاکستان است و به علاوه رابطه تنگاتنگی با علمای پاکستان دارد؛ مثلا در زمان ژنرال ضیاءالحق، هر ارتشی که میخواست ارتقای درجه بیابد باید از مدارس مذهبی و علمای پاکستان تأییدیه میگرفت. بنابراین آیاسآی با رهبران مذهبی پاکستان که آنها هم با طالبان رابطه دارند، رابطه نزدیکی دارد. مضافا اینکه آن بخش از بدنه پاکستانی طالبان اغلب بازنشستگان آیاسآی هستند و اینها پیوندهایی است که بین طالبان و آیاسآی وجود دارد. لذا آیاسآی طالبان را هم سازماندهی، هم تجهیز و هم تقویت میکند و هم در شورای طالبان بهعنوان عضو ناظر شرکت میکند.
- به این ترتیب، آیا هنوز طالبان از آیاسآی فرمانبری دارد یا خیر؟
ابتدا باید این نکته را دانست که کل طالبان شورایعالیای دارد که عمدتا در کویته است و البته مورد قبول همه جریانهای طالبان. در این شورایعالی کویته یکی از نمایندگان آیاسآی بهعنوان عضو ناظر حضور دارد. نیروهای اصلی طالبان توسط آیاسآی حقوق دریافت میکنند و اگر فرماندهی یا نیرویی یا رهبری بخواهد از دستورات آیاسآی که در شکل تصمیمگیری جمعی شورایعالی طالبان متجلی میشود، تخطی کند، حتما مورد خشم و غضب آیاسآی قرار میگیرد. از همین رو، آیاسآی نفوذ زیادی در طالبان دارد.
- نظامیان پاکستانی تا چه اندازه در قدرت و حکومت فعلی پاکستان تاثیرگذارند و قدرت دارند؟
در طول تاریخ، ارتش در پاکستان قدرتمند بوده و در سیاست و حکومت مداخله داشته؛ بهگونهای که در نیمی از دوران سیاست و حکومت در پاکستان، قدرت بهطور مستقیم در دست نظامیان بوده و آنجا که قدرت در دست آنان نبوده، نظامیان در پشت پرده به اعمال قدرت مبادرت میورزیدند. در شرایط فعلی بهنظر میرسد ارتش پاکستان چندان با دولت آصفعلیزرداری همکاری نمیکند. دلیل آن هم این است که زرداری و قبل از او بوتو مأموریت داشتند هم طالبان را بهعنوان نیروهای رادیکال از بین ببرند و هم نقش آیاسآی را در تصمیمگیریها و سیاستگذاریها محدود کنند و این دو، انگشت گذاشتن بر دو نقطه حساس در پاکستان بوده. در طول تاریخ، رادیکالها با مذهبیون و نظامیان پاکستان قرابت و نزدیکی بیشتر داشتند تا سیاسیون یا احزاب. لذا وقتی بوتو و زرداری بر این دو نیرو انگشت گذاشتند، نوعی واگرایی میان ارتش و دولت بهوجود آمد و ارتش در برخی از جاها زیر پای زرداری را خالی کرد. الان هم اگر نتیجه الزامات و فشارهای بینالمللی نبود، احتمالا ارتش تمایل چندانی به همکاری با زرداری نشان نمیداد.
- رابطه آمریکا و ارتش پاکستان چگونه است؟
آمریکاییها و ارتش پاکستان بیمیل نیستند که روابط گرم و صمیمانه داشته باشند چون به هرحال، واقعیتهای استراتژیک و ژئواستراتژیکی وجود دارد که پاکستان را نیازمند روابط عمیق و استراتژیک با آمریکا میکند. منتها پیچیدگی رفتار آیاسآی بهعنوان بخشی از بدنه ارتش باعث سردرگمی آمریکاییها شده و این یکی از نقاط اختلافزاست؛ مثلا آمریکاییها تمایل دارند کلید سلاحهای هستهای پاکستان در دست واشنگتن باشد اما آیاسآی و ارتش با این امر مخالف هستند. دولت آمریکا تمایل دارد که بودجههای نظامی یا کمکهایی که به پاکستان میشود، زیرنظر واشنگتن هزینه شود اما ارتش پاکستان با این بحث مخالف است. لذا چنین مسائلی به اصطکاک بین ارتش پاکستان و دولت آمریکا منجر شده است. حتی آمریکاییها تمایل ندارند که ارتش پاکستان دخالت زیادی در سیاست داشته باشد اما ارتش این نقش را رسالت تاریخی خود میداند.