یکشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۱ - ۱۵:۰۸
۰ نفر

مهدی تهرانی: کمدی ماجراجویانه زندگی شیرین، زندگی 4 نفر بی‌خانمان و معتاد را به تصویر می‌کشد که بعد از رهایی از زندان تصمیم می‌گیرند یک شبه پولدار شوند.

زندگی شیرین

برنامه ریزی آنها مدام با شکست مواجه می‌شود تا اینکه سرآخر تصمیم می‌گیرند مهم‌ترین سرقت قرن را انجام دهند.

برای ساخت یک کمدی مفرح خانگی چه ابزاری لازم است؟ داستانی که باعث شود کشش تماشاگر به اندازه استاندارد تا آخر فیلم وجود داشته باشد و سرآخر همین تماشاگر از دیدن فیلم لذت برده و بی توجه به پیامهای فیلم ساعاتی را گذران کرده باشد؟هرچه باشد قواعد ژانر کمدی بسیار سختگیرانه است.در وادی اجرا و در حین ساخت فیلم چنانچه یکی از این قواعد درست و درمان استفاده نشود،کار فیلم به بن بست می کشد.

زندگی شیرین تا آنجایی که توانسته سعی نموده تا قواعد ژانر را تبعیت کند. کاراکترها را به خوبی معرفی کند، داستانک‌های مرتبط در طول شکل گیری داستان اصلی رو کند و مهمتر از همه اینکه بتواند این داستانک ها را به قصه اصلی پیوند دهد.با این همه زندگی شیرین به لحاظ امور تولیدی (پروداکشن) فیلم بسیار ضعیفی است. بودجه کم و لوکیشن ناکافی مهمترین دلیل این ضعف است.وگرنه داستان زندگی شیرین ،قصه ای بامزه و حتی تا حدودی نو دارد.دزدیدن یک عابر بانک و سرقت پولهای آن...

در سال 1983، برای اولین بار انقلابی الکترونیکی در نظام بانکداری دنیا رخ داد.ماشین های موسوم به آی تی ام در کنار بانکها نصب شد و از این پس مردم برای گرفتن پول و انجام کارهای بانکی متکی به کارکنان بانک نبودند.در این میان مردم یک کنجکاوی دیگر هم داشتند.این دستگاه چگونه کار می کند؟این کنجکاوی فقط برای مردم عادی نیود.برخی سارقین نیز کنجکاو بودند بدانند این ماشین به ظاهر فسقلی چقدر می تواند در خود پول ذخیره کند و مهمتر اینکه آیا می شود این عابر بانک را کف رفت؟روندی که کاراکترهای فیلم زندگی شیرین تجربه اش کردند.

فیلم کمدی 80 دقیقه ای زندگی شیرین برمنبای کمدی های ماجراجویانه و یا کمدی های جنایی، متشکل از یک تیم است.گروهی که ابتدا به ساکن از یک نفر شروع می شود و سرانجام چند تن دیگر نیز به آنها اضافه می شوند تا کار را به پایان برسانند.و مهم اینجااست که این افراد باید قرابتی باهم داشته باشند.در اینجا قرابت شامل معتاد بودن(تمام این افراد به کلینیک بازپروری رفته اند و سابقه زندان و سرقت هم دارند)و بی خانمانی و بیکاری است.مطابق معمول یک نفر رئیس می شود و بقیه براساس قابلیت هایشان انتخاب می گردند.

در تیم خلافکار زندگی شیرین،جوانی به نام دیک ،رئیس گروه است. او تصمیم میگیرد افراد را به دور خود جمع کند و از تخصص هرکدام استفاده لازم را ببرد.دیک پیش از این کارهای خلاف کم انجام نداده اما مهم اینجااست که او یک بازنده تمام عیار است.مدام نقشه ریخته و سرقت انجام داده اما در همگی سرقتها ناکام مانده و سه سوته دستگیر شده است.دیک محتاج کمی احترام است.چیزی که تمامش را از دست داده و دوستانش دیگر روی او حساب باز نمی کنند.با این همه دیک جلوی آنها مدام از احترام و وفاداری صحبت می کند تا آنها را به این نکات مهم آشنا سازد.ولی خب دوستان دیک مانند خودش یک مشت بی خانمان جانکی (معتاد بیچاره و مفلوک در اصطلاح ودر ادبیات آمریکایی جماعت) هستند.

دیک به سراغ یکی از آشنایان قدیمی اش می رود.مردی که باگ نام دارد.دسترسی به او ابتدا به ساکن آسان می نماید.باگ در یک آسایشگاه روانی دولتی تحت درمان است.مشکل روانپزشکی او جماعت ستیزی و میل شدید به کشتن خلق الله است. با این همه دیک وقتی جریان تشکیل یک تیم را به او می گوید از او می خواهد که فکر کشتن را از سرش بیرون کند.به نظر دیک دوره خشونت به پایان رسیده و الان موقع پیاده کردن نقشه هایی است که حتی مورچه های دوروبر نیز آسیب نبینند.در مرحله بعدی دیک از یک جوان خوشفکر که البته او هم یک جانکی تمام عیار اما خوش پوش است به نام دانی دعوت می کند تا به گروه به پیوندد.جمع دیک و باگ به اضافه دانی حالا فقط یک عنصر وفاداکار و شناخته شده کم دارد که با آمدن بیلی همه چیز تکمیل می شود.اما کار به این سادگی ها نیست...

صحنه های کمدی موقعیت در فیلم فراوانند.گروه تازه تشکیل شده دیک هیچ چیز ندارند.از سرقت اتوموبیل تا تهیه غذای روزانه و پیدا کردن جای خواب و هم چنین فراهم کردن پول توجیبی که از دله دزدی هایشان تامین می شود،همگی قرار است که این کمدی های موقعیت را برای داستان فراهم کنند.روندی که همواره اتفاق نمی افتد.دانی مغز متفکر است،باگ زور بازوی گروه،دیک مثلا رئیس است و بیلی آچار فرانسه گروه.با این همه خود این افراد هستند که به قول بیلی،توی کار هم می گذارند و نمی توانند در هیچ کاری موفق عمل کنند.بامزه آزمایش وفاداری گروه است که بوسیله دیک انجام می شود.هرکدام بی خبر از نیت دیک در این آزمون شرکت می کنند و سرآخر که دیک از این نیت برآنها سخن می گوید ،هر سه نفر می خواهند بگیرند دیگ را بزنند تا ناکار شود و دیگر از این دست کارهای پدرخوانده بازی انجام ندهد.کار تیم با سرقت یک کادیلاک شروع می شود،با سرقت کیف پول پیرزن های محترم همسایه ادامه می یابد و سرانجام با نقشه سرقت منحصربفرد دانی به اتمام نزدیک می شود.ولی به نظر میرسد یک جای کار بدجوری می لنگد و نمی توان به موفقیت صد در صد آنها اطمینان داشت...

زندگی شیرین

دیالوگ در یک فیلم کمدی شاید ابتدا به ساکن رکن مهمی به نظر نرسدو کمدی موقعیت حرف اصلی و برگ برنده نهایی باشد.اما دیگر دوران کمدی های دوحلقه ای و 10 دقیقه ای نیست. فیلم کمدی بدون دیالوگ هوشمندانه و گفتگوهای پیشبرنده ی داستان محکوم به باختن است. در زندگی شیرین نیز اینگونه است.ت صویر بهتر از دیالوگ است. در واقع حتی باوجود بازیگران کمتر شناخته شده (به جز تیموتی اولیفانت، از او فیلم های جیغ 2 و هیتمن را به یاد بیاورید) و لوکیشن های دم دستی و پروداکشن ضعیف به دلیل بودجه تولیدی بسیار پائین فیلم، بازهم تصویر بهتر از دیالوگ از کاردرآمده است. مشکل اینجااست که این 4 نفر کاراکتر فیلم زندگی شیرین قرار نیست به عنوان دزدهای عادی معرفی شوند.مهمترین چیزی که در قصه و دیالوگ ها در مورد آنها مدام گفته می شود همانا معتادبودن(جانکی) و بیچاره و بیخانمان بودن آنهااست. دیالوگ‌های این افراد، بویژه وقتی در کنار هم هستند چیزی جذاب برای تماشاگر ندارد و باعث بی حوصلگی شان می‌شود.

سکانس های  پایانی زندگی شیرین نیز به قصد پیام دادن به جوانان تنظیم شده است.به هرحال کسی از فیلم کمدی انتظار پیام اخلاقی ندارد.ولی رویهمرفته در سکانس فرارجایی که پول های سرقتی رنگی می‌شود و باگ در حال فرار با اسب! به زمین می‌خورد خوب از کار درآمده است...

اگر دوبله فیلم زندگی شیرین خوب از کار دربیاید، به عنوان یک کار کمیک کانادایی 80 دقیقه ای البته این توان را دارد که کمی شما را سرگرم نماید.

High life

کارگردان: گری ییتس/ فیلمنامه: لی مک داگل/ محصول 2009 کانادا/ زمان فیلم: 80  دقیقه

بازیگران: تیموتی الفانت(دیک) / استفان اریک مک انتایر (باگ) / جو اندسون (دانی) و روسیف ساترلند(بیلی)

کد خبر 170129
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز