آیا این فیلمها واجد جذابیت هستند و احیاناً خللی بر سیاستهای دولت در این خصوص وارد نیست که بودجههای کلان صرف تولیداتی میشود که کسی حاضر به تماشایشان نیست و به تعبیر وزیر، به زور میشود مردم را به تماشایشان فرستاد؟ اینکه نزدیک به 3 سال حضور جواد شمقدری در راس مدیریت سینما چه دستاوردهایی را به همراه داشته و چرا امروز به نقطهای رسیدهایم که هیچکس راضی نیست، نکاتی است که مسئولان سینمایی باید پاسخگوی آنها باشد. آن هم نه با انداختن توپ در میدان فیلمسازان و اتخاذ لحن حقبهجانب چنان که گویی سیاستها در مسیر رشد و اعتلای سینما بوده و اگر دچار بحران ریزش مخاطب شدهایم سینماگران مقصرند. در واقع این کشتیای است که همه در آن حضور دارند و آنکه مسئولیتش بیشتر است سهم بیشتری هم در قبال ضعفها و مشکلات دارد. این میزان به هم ریختگی اوضاع سینما محصول ریلگذاری مجدد و درواقع اختراع دوباره سیاستگذاریهای سینمایی است.
انرژی ای که صرف دخالت در امور اصناف شد و به جای وحدت سینماگران، آنها را دچار اختلافات و چنددستگی بیشتر کرد هم در بحران به وجود آمده تاثیر بسزایی گذاشت. یک سال دیگر عمر مدیریت فعلی سینما به پایان میرسد و با شرایطی که ایجاد شده نمیتوان نمره قبولی به آن داد؛ میماند بخشی از اهالی سینما که به دلیل اختلافات شخصی شاخه درختی را بریدند که خود نیز بر آن نشسته بودند. فقدان عقلانیت، کار را به جایی رساند که زخمهای سینمای ایران نهتنها التیام نیافت که عمیقتر شد. تشکیل شورای عالی سینما با حضور رئیسجمهور هم دردی را دوا نکرد و خروجیاش چند مصوبه اجرا نشده و مقادیری شعار و کلیگویی بود. سینمایی که به یمن پیروزی انقلاب، از ورشکستگی کامل در سال 56 به رشد و شکوفایی رسیده بود، سینمایی که تحسین جهانیان را برانگیخته و منادی اخلاق و آرمان شده بود، حالا در این زمینه هم تنها دلخوش به درخشش تکستارههایی است که تنها به یمن خلاقیت و کوشش فردی، پرچم جمهوریاسلامی ایران را در محافل معتبر بینالمللی به اهتزاز در آوردهاند. کاش همانطور که هنگام موفقیتهای درخشان فیلمهای ایرانی در جهان، همه مدعی میشوند و به سهمخواهی میپردازند، حالا که اوضاع سینما به این روز افتاده نیز مدیران مسئولیتپذیر باشند و اشتباهاتشان را بپذیرند.
نمیشود سررشته امور را در دست گرفت و به نظر کارشناسان بیاعتنایی کرد و خود را دانای کل شمرد ولی وقتی تبعات تصمیمگیریهای غلط نمود مییابد، منتقد وضع موجود شد. این سینما اگر دچار مشکلات عدیده است (که هست)، متولیان و مدیران آن باید پاسخگویش باشند. اگر فیلمهایی با تم خیانت حساسیت جامعه را برمیانگیزاند، کسانی که این فیلمنامهها را تصویب و پروانه ساختش را صادر کردهاند باید جواب پس دهند. اگر اکران پرحاشیه نوروزی کل سینما را تحتالشعاع قرار میدهد و پسلرزههایش همچنان ادامه دارد، کسانی که در شورای صنفی اکران با لج بازی و رفیق بازی به چیدمان پرمسئله اکران رای دادهاند، باید پاسخگو باشند نه اینکه در قامت اپوزیسیون ظاهر شوند و دنبال دشمن فرضی بگردند. سینما اگر به نقطه بحران رسیده، اگر امنیت اکران از بین رفته، اگر مردم اعتنایی به فیلمها نمیکنند و گیشه سینماها سوت و کور است، اگر رکود در تولید حکمفرما شده، اگر اختلافهای صنفی درهای عمیق میان سینماگران ایجاد کرده، آنها که تصمیمات هیجانی را جایگزین اقدامات عقلانی کردند مقصرند. فیلمسازان اگر هم تقصیری داشته باشند، مقصر اصلی نیستند.