اما جابهجایی قدرت در کشور انگلیس چه تأثیری بر روابط آمریکا با این کشور و کل اروپا خواهد داشت. این موضوع مهمی است که البته با توجه به رو به پایان بودن عمر دولت جمهوریخواهان آمریکا اهمیت بیشتری هم خواهد یافت.
در انگلیس از سپتامبر سال 2004 که تونی بلر اعلام کرد تصمیم دارد قدرت را واگذار کند، دو پرسش همواره مطرح بوده است. اول اینکه کی این اتفاق میافتد و دوم اینکه جانشین او چه تفاوتی با او خواهد داشت؟
اکنون که پاسخ اولین سؤال کم و بیش معلوم شده و بلر قرار است نیمه تابستان همین امسال ساختمان شماره 10 خیابان داونینگ را ترک کند، پرسش دوم در کانون توجه قرار گرفته است. جانشین بلر، گوردون براون خواهد بود؛ اسکاتلندی بانزاکتی که از طبقه روشنفکر انگلیس به شمار میآید و دغدغه عدالت اجتماعی دارد. او در ده سال گذشته در مقام وزیر دارایی مرد دست راست بلر و مهمترین شخصیت کابینه بعد از نخستوزیر بوده است.
اعضای پارلمان، تحلیلگران سیاسی و کسانی که براون را میشناسند او را
نخستوزیری متفاوت از بلر میدانند. حوزههای علاقهمندی و دغدغه او بر خلاف بلر به جای خاورمیانه، آفریقا و عدالت تجاری است.
او هیچگاه علاقهای به بحث درباره موضوع عراق نداشت و نقطه مشترکی با جورج بوش ندارد. براون اگر چه گاهی تجسم همه ارزشهای خالص حزب کارگر به شمار میآید، اما از این نظر که به عنوان یک سوسیالیست به شدت به آمریکا بدبین است و با جنگ میانهای ندارد نکات اضافهای نسبت به حزبش دارد.
البته بعضی از اعضای حزب کارگر میگویند براون از نظر شخصی بیشتر از بلر به آمریکا علاقه دارد چرا که اکثر تعطیلاتش را در مناطق تفریحی و آرام آمریکا میگذراند در حالیکه بلر اروپا را برای گذراندن تعطیلات ترجیح میداد.
براون نمیتواند از ناحیه رای دهندگان انگلیسی خیالی آسوده داشته باشد. بعضی در حزب کارگر میگویند شیوههای متفاوت او تحتالشعاع نزدیکی ده سالهاش با بلر و دولت او قرار میگیرد و همین موضوع مانع از آن میشود که رای دهندگان انگلیسی به راحتی با او ارتباط برقرار کنند.
اما تا حالا که هیچ رقیبی برای او در به دست گرفتن رهبری حزب کارگر که بلر به زودی آن را واگذار میکند، پیدا نشده است. اگر همچنان کسی وجود نداشته باشد براون بدون هیچ چالشی به رهبری حزب کارگر میرسد و در نتیجه به طور طبیعی نخست وزیری را هم از آن خود خواهد کرد. این عنوانی است که او بیش از 5 سال را در انتظار آن گذرانده است.
آمریکاییها براون را نخستوزیری متفاوت از بلر خواهند یافت، نخستوزیری که محتاطتر است و به اندازه بلر مطیع نیست. بعضی تحلیلگران آمریکایی و انگلیسی میگویند واشنگتن باید برای تغییری بزرگ در شیوه و سبک سیاستهای انگلیس آماده باشد.
تام باور روزنامهنگار و نویسنده زندگینامه براون در سال 2004 در این باره میگوید، براون مانند بلر یک بازیگر نیست. اما به روابط میان دو سوی اطلس اعتقاد دارد و بدون شک به دنبال قطع روابط لندن و واشنگتن نیست.
تاثیری که براون بر روابط آمریکا و انگلیس خواهد داشت این است که اختلافات میان دو کشور را آشکار میکند. بلر همواره تلاش میکرد هر چه اختلاف میان لندن و واشنگتن وجود داشت را کوچک و بدون اهمیت جلوه دهد و فقط بر وحدت و یکپارچگی دو طرف تاکید کند. به ندرت پیش آمده است که به ویژه در سالهای اخیر بلر سیاست مستقلی از آمریکا در حوزه خارجی ابراز کند. به همین دلیل او را سگ دنبالهروی بوش لقب داده بودند.
دیپلماتهای انگلیسی از اینکه بلر از نفوذ خود بر بوش برای تحت تأثیر قرار دادن سیاستهای او استفاده نکرده است به او بسیار انتقاد میکنند. اما براون بازی جدیتری خواهد داشت. انگلیس و آمریکا در حوزههایی مانند تغییرات جوی و دادگاه بینالمللی جنایات جنگی دچار اختلافاتی بودند.
اما بلر به نوعی با این اختلافات بازی میکرد و هیچ گاه از آنها استفاده نمیکرد. براون بدون شک عکس این عمل خواهد کرد. براون اگر چه بازی سختتر را در برابر آمریکا خواهد داشت اما او بیش از آنکه به اروپا نزدیک باشد به آمریکا نزدیک است. او که در محافل روشنفکری راحتتر است و بیشتر میدرخشد تا مجامع و نهادهای دفاعی مانند آنچه در واشنگتن وجود دارد، اما به اروپا هم وابستگی ندارد.
بلر میخواست که انگلیس را در قلب اروپا جای دهد. اما وزیر دارایی او در این سالها هیچ نشانهای از خود بروز نداده که حاکی از علاقه و نزدیکی به اروپا باشد. براون به غیر از چند باری که به اجبار در چند جلسه و گردهمایی باید ظاهر میشد، به ندرت از اروپا دیدار میکند و به پایتختهای اروپایی میرود.
درباره عراق کسی انتظار تغییر چندانی در سیاست لندن در دوران نخستوزیری براون را ندارد. بلر، شمارش معکوس برای خروج نیروهای انگلیس از عراق را آغاز کرده است. هدف براون این خواهد بود که در کوتاهترین زمان ممکن نیروهای انگلیسی را از عراق خارج کند.
اما درباره افغانستان او مجبور است سیاست فعلی را حفظ کند. سیاست خارجی بلر بر مداخله فعال متمرکز بوده و این عقیده را دنبال میکرده است که غرب وظیفه اخلاقی دارد از نظر نظامی هر جا که لازم میداند مداخله کند. اما نظر براون متفاوت است. او بیش از هر چیز در سیاست خارجی دغدغه آفریقا را دارد.
حوزههایی که براون در ارتباط با آفریقا در آنها فعال است کمک مالی، کاهش بدهیها و عدالت اجتماعی است. با توجه به بحران دارفور باید دید حتی در این مورد هم براون از مداخله نظامی حمایت نمیکند؟
براون از مدتی پیش مانند نخستوزیرها رفتار میکرد و در همه موارد مربوط به دولت دخالت میکند، از مسائل مهاجرت گرفته تا میزبانی جامجهانی فوتبال در سال 2018.
براون روی رقابت اقتصادی با کشورهای در حال توسعهای چون هند و چین هم تاکید زیادی دارد.
براون معمار و طراح بسیاری از اصلاحات حزب کارگر در دهه گذشته بوده است. بنابراین نمیتوان از او انتظار تغییرات بنیادین را داشت.