در این نشست تأثیر محیط بر ادراک زیبا شناسانه در فرهنگ شهرنشینی، چیدمان شهری و زیباشناختی اجتماعی شهر بررسی شد.
دکتر رضازاده درمورد تأثیر محیط بر ادراک زیبا شناسانه، دکتر لقایی درمورد زیباشناسی شهری و زشتیگرایی، مهندس اقوامی درمورد زیباشناسی اجتماعی شهر، دکتر کرمی درمورد زیبایی، حقوق عمومی و منظر محیط ودکتر گیویان درمورد فرهنگ عامه، شهر و زیبایی سخنرانی کردند.
دکتر راضیه رضازاده در مورد تاثیر محیط بر ادراک زیبا شناسانه مقاله خود را ارائه کرد و گفت: موضوع زیباشناسی را دو گروه فلاسفه و هنرشناسان مورد توجه قرار دادهاند. در این مقاله دستهدوم که به مؤلفههای زیبایی و چگونگی زیبایی توجه کردهاند مورد نظر است.
وی با اشاره به اینکه زیبایی چیزی است که برای بیننده ترجیح و مطلوبیت دارد، در مورد سطوح زیبایی گفت: زیبایی دارای ابعاد حسی ، فرمی و نمادین است. سانتانایا به عنوان اولین کسی که این سطوح را مطرح میکند. در زیبایی حسی صرفا عناصر دیده و تجربه میشود. سطح دوم ( فرمی) سطح برتری نسبت به سطح حسی دارد.
زیبایی ظاهری حاصل ترکیب عناصر است. سطح سوم برترین حالت درک زیبایی است. اینکه آیا محیط معانی و مفاهیم زیبایی را علاوه بر زیبایی ظاهری تداعی میکند. آیا عناصری که زیبایی فرمی را ایجاد کرده اند ، معانی زیبایی را هم تداعی میکنند؟
وی افزود: این سطوح اتفاق نظر بین افراد در مورد معنی زیبایی در سطح حسی بیشتر باشد ؛ چرا که پروسههای شناختی کمتر در دریافت زیبایی حسی اثر دارد. زیبایی فرمی نیازمند کنار هم قرار گرفتن عناصر است. به نوعی تا حد محدودی پروسههای شناختی در آن اثر گذار است. در زیبایی نمادین معانی و مفاهیمی اشارهای یا التزامی اثر گذار است. به این معنی که در کنار معنایی، معنای دیگری تداعی میشود.
او در مورد فرایند زشت یا زیبا ارزیابی کردن موضوعات گفت: دریافت کردن ویژگی ةای محیطی نخستین مرحله است. بدون دریافت از طریق حواس پنجگانه نمیتوان به ارزیابی درست دست یافت. عدهای معتقداند که بسیاری از دریافتهای زیبا شناسانه انسان تحت تاثیر عوامل محیطی ، تجربههای فردی است. این تحت تاثیر قرار گرفتن در حوزه نمادین خود را نشان میدهد. در این حوزه تجربهای قبلی بر این معانی و مفاهیم تداعی شده اثر میگذارد. در حوزههای فرمی اتفاق نظر بیشتری در بین مردم وجود دارد. در سطح حسی اتفاق نظر شدت بیشتری به خود میگیرد.
وی افزود: بسیاری از تحلیلهای ما از زشتی و زیبایی محیط بدون تفکر است. احساس آرامش و توانایی که پس از یک صبح پاک و همراه با صدای پرندگان و شاخ و برگ درختان به انسان دست میدهد بدون تفکر به تکتک عناصر موجود در این فضا بدست آمده است. برخی از اندیشمندان این حوزه به حضور اندیشه در پروسه شناخت زیبایی اعتقاد دارند و برخی نیز معتقداند احساس نیازی به فکر کردن ندارد.
دکتر رضازاده در مورد ارزیابی زیبا شناسانه از محیط گفت: ما فقط به ارزیابی زیبا شناسانه از محیط نمیپردازیم . ما در پس ارزیابی زیبا شناسانه، ارزیابی احساسی نیز می کنیم. وقتی میگوییم زشت، نفرتانگیز، اضطرابآور، آرام ، سرزنده، شادی آور و... ارزیابی احساسی است. این احساس در محیط وجود دارد.
وی با اشاره به دو بعد احساسی محیط" ارزیابی احساسی" و "کیفیت احساسی" محیط گفت: محیطهایی که ما در ان قرار می گیریم دارای بعد احساسی است. ما تحت تاثیر کیفیت زیباشناسانه بعد احساسی را تجربه می کنیم. توانایی محیط در ایجاد احساسات در ما کیفیت احساسی محیط است. نظریهپردازان از 1950 به حوزه ابعاد احساسی انسان پرداختهاند. خوشآیندی و انگیزش دو حوزه مورد بحث آنها است. مجموعه احساسات ما در این دو مؤلفه عام که از هم مستقل هستند و در عین حال هم زمان حضور دارند، قابل توجیه است.
وی افزود: راسل به عنوان کسی که به این موضوع پرداخته و می گویدکه مجموعه احساساتی که در ما برانگیخته میشود، طیفی از انگیزش ، انرژی، تحرک، تواناییو خوشآیندی را به همراه دارد. او 4 حوزه اساسی، هیجانات، آسودگی، افسردگی و استرس را برای انسان برمیشمرد. به اعتقاد او احساسات در افراد ترکیبی از هیجانات و میزان خوشایندی است. در عین حال فضاهای شهری برای انواع فعالیتها پیش بینی شده است.
دکتر رضا زاده گفت: کار طراحان شهری مداخله برای ارتقاء کیفیت محیط متناسب با نوع عملکرد و فعالیت مناسب با فضا است. مثلا برای محیط مسکونی نیاز به محیطی همراه با مؤلفه خوشایندی و انگیزش نسبتا پایین است. فضاهای شهری باید حوزههای احساسی ویژهای را در افراد برانگیزد. فضاهای تجاری ما ضمن خوشایندی حد مناسبی از انگیزش را داشتهباشد.
وی افزود: ما نه تنها باید به ساماندهی محیط که دچار نازیبایی بصری شدهاست بپردازیم، باید به این امر توجه توجه کنیم که نحوه ساماندهی محیط در ایجاد احساسات مختلف در فرد مؤثر است و بایستی با توجه به نوع فضاها( مذهبی، تجاری، مسکونی و ...) احساسات مختلف را در افراد ایجاد کنیم.
من در این شهر گم شدهام
در ادامه این نشست دکتر لقایی در مورد زیباشناسی شهری و زشتیگرایی سخنرانی کرد.
دکتر لقایی با اشاره به اینکه فرهنگ ما در حال تغییرات است گفت: نگرانی اصلی من در سالهای اخیر رابطه انسان با محیط است. فرایند ادراک برای هر انسان به عوامل درونی و بیرونی ارتباط دارد. پدیده ادراک زمانی به اتمام میرسد که خلق معنا صورت گرفته باشد. بایگانی ذهنی ما با یک کلید واژه به روز میشود.
وی با این مقدمه گفت: خاطرات در شهر ریشه ما است. ما داریم امروز ریشهایمان را فراموش میکنیم. انسانی میشویم که زشتگرا است. همه شهرهای ما دچار خرابیهایی شدهاست که تحت عنوان آلودگی بصری ارزیابی میکنیم. در این سالها در فضاهای کالبدی شهر نیز تغییراتی صورت گرفته است.
وی با اشاره به تحقیقی در مورد ورودیهای تهران گفت: این تحقیق نشانداد که هر روز در حال افت کردن هستیم. شهرهای دیروز و سنتیتر ما به مفاهیم پایهای اعتقاد داشته و در شهر سازی به کار میبستند. امروز فرهنگ عمومی به آن اعتقاد ندارد.
وی در مورد معیارهای آلودگی بصری گفت: تابلوهای تبلیغاتی ، علائم شعارهای دیواری ، سیمها و کابلها و تیر های برق، نورهای ناهماهنگ ، زباله ، مخروبهها ، فقر پوشش گیاهی ، بالکنهای نامرتب ا( انباریهای جدید) ، الصاقات بیرونی ساختمان( کولر) نامناسب بودن احجام و محصوریت ناخوانی عواملی معیارهای آلودگی بصری در شهر تهران است.
وی در این باره توضیح داد: تبلیغات نه به جا و نه مناسب استفادهشده است. چرا به اینجا رسیدهایم؟ از تجربیات سایر کشورها میتوانیم استفاده کنیم. ما آسمان را برای تبلیغات میفروشیم. تابلوها جاهایی نصب میشوند که بیشترین خطر را برای شهروندان به همراه دارند. علائمی که در سطح شهر نصب شده است به جای راهنمایی، سردرگمی به همراه میآورد. چون تابلوهای تبلیغاتی بر علائم هدایت کننده ارجحیت دارد.
وی افزود: نقاشی های دیواری که برگرفته از انقلاب بود جای خود را به چیزهایی دادهاست که معلوم نیست از کجا آمدهاند. شعارهایی که به خلق معنا منجر نمیشوند و حتا خاطره جمعی و انسانی را ایجاد نمیکند. من در این شهر گم شدهام. درختها و ساختمانهایی که میشناختم را دیگر نمیبینم. همه را تغییر دادهایم . الان در یک مخروبه بزرگ نیمه کارگاهی زندگی میکنیم. تهران یک نمونه از سایر شهرهای است.
دکتر لقایی با اشاره به فیلم مستند از دیوارهای شهر تهران گفت: تمام دیوارهای شهر را تیر های برق و مخابرات ، کنار کنتور گاز بر روی بناها نصب شده است.. در گذشته بی تفاوت نبودیم سرعت حرکت جامعه و اضافه شده جمعیت ، کندی آموزش و انتقال فرهنگ اصلیترین عامل آن است. اگر دیواری را برداریم فضاهای شهری تغییر کاربری دهیم میتوانیم شهر را قابل تحمل کنیم.
وی با نمایش اسلایدهای از شهر تهران به هم ریختگی فضاهای شهری را که هیچ چیز را به خاطر انسان نمیآورد ، نمایش داد.
به دنبال شهر زیبای سیاسی
مهندس اقوامی با موضوع زیباشناسی اجتماعی شهر به انتقاد از وضعیت شهر تهران پرداخت .
وی ابتدا با تعریف دو کلید واژه گفت: زیبایی معمولا به یک تناسب هندسی همراه با رنگ گفتهمیشود. این تعریف و طرز تلقی از زیبایی در مدارس ما نیز حاکم است. زیبایی چیزی نیست که ما در تناسبات به دنبال آن باشیم. حوزه عمومی بحث غریبی در ایران است . دولتمردان به دلایل تاریخی این عرصه را از مردم دریغ کردهاند.
وی افزود: زیبایی شهر به دو روایت تقسیم میشود. یکی روایت تکنوکراتیک از شهر است که بر مدارس و اندیشه و شهر حاکم است. روایت دیگر زیبایی را از آنجایی که شهر یک پدیده سیاسی است در عرصه سیاسی دنبال میکند. این روایت ذهن خود را خداوند اندیشه نمیداند تا این درخت تابلو رنگ و...برای کسانی که قدرت درک زیبایی را ندارند عرضه بکند.
مهندس اقوامی گفت: زیبایی تکنوکراتیک سابقه چندانی ندارد و به دوره صنعتی بر میگردد. دورهای که نظام سرمایه داری شهر را به پلیدی تبدیل می کرد. چیزی که کمکم در شهر های بزرگ ایران به خصوص تهران در حال گسترش است. اما روایت رقیب، سابقه تاریخی دارد. زیبایی شهر بیش از اینکه به تناسبات زیبا محدود باشد ، به فضاهای عمومی مربوط میشود.
وی در ادامه جملاتی از افلاطون در توصیف شهر های امروزی به کار برد و گفت: " در شهرهای موجود فرمانروایان گدایان مال و منالاند و پیکار همیشگی آنها برای بدست آوردن جاه و جلال سامان شهری و انسجام آن را نابود میکند. بدینسان شهری که زشت می شود به عرصه دور باطل فرمانروایان و بحرانهای اجتماعی تبدیل میشود؛ دور باطل شهرهای تباهی که فرمانروایان ... آن را اداره می کنند و تنها با تحقق شهر زیبا به پایان خواهد رسید. قطعا این شهر زیبا ، شهر زیبای تناسبات و رنگ نخواهد بود. شهر زیبایی خواهد بود که در آن همه به حرف اینکه انسان هستند بتوانند به حداقلهای زندگی که زیباترین پدیده جهان است دست یابند."
وی افزود: عمده مدارس غیر سیاسی دنیا سعی میکنند شهر را به عنوان یک مصنوع تبدیل کنند تا به نوعی بی احترامی به نظر شهروندان ، این مصنوع را به الماس تراش خردهای تبدیل کنند. آن شهروند موظف است از زیبایی الماس لذت ببرد. در این بین هیچ طریق دیگری برای برقراری ارتباط بین خرد ناب و شهروندان نمیتوان متصور شد.
مهندس اقوامی گفت: در ایدئولوژی روایت تکنوکراتیک سعی بر این است که تمام مسائل اجتماعی به مسائل فنی تبدیل شود. جان فریدمن می گوید که برنامه ریزان ( که به غلط در ایران شهرسازان لقب گرفتهاند) برای همه پدیدههای اجتماعی راه حل فنی جستجو میکنند. مثلا برای حل موضوع ترافیک اتوبانهایی می سازند که هنوز به اتمام نرسیده تبدیل به پارکینگ می شود. در حالی که کارخانههای اتومبیلسازی کار خود را روز به روز گسترده میکنند.
وی افزود: در این روایت تمام هزینههای شهر بر عهده شهروندان است. منافع آن برای سرمایهداران است. کسانی که شهر را به پدیده تکنوکراتیک تبدیل کردهاند عملههای دولت و عملهةای سرمایه هستند.
در روایت دوم شهر پدیده صنعتی و مهندسی نیست. آنها معتقداند که تمامی مسائل فنی حتما ترجمان اجتماعی و سیاسی دارد. اگر ترافیک تهران خطرناک شده است. دلیل آن را باید در قدرت صاحبان کارخانههایی دانست که هر مصنوع مخربی را وارد خیابانهای شهر می کنند و کسی چیزی به آنها نمیگوید. چرا وقتی پرتقال گران میشود دلسوزانی آن را از آفریقای جنوبی با قیمت کمتر وارد کشور میکنند ولی وقتی در طول یک ماه 3600 نفر بر اثر آلودگی هوا میمیرند کسی صدایش در نمیآید.
وی در پایان به سه پروژه برای بدست آوردن شهر زیبای سیاسی اشاره کرد و گفت: این سه پروژه در قالب عدالت سیاسی، عدالت اقتصادی و عدالت قضایی خود را نشان میدهد.
زشت ها را به پستو ببریم
دکتر ناصر کرمی دبیر سرویس شهری روزنامه همشهری در مورد زیبایی، حقوق عمومی و منظر محیط سخنرانی کرد . وی گفت: سازمان فضایی مرحله نهایی در تمام برنامه های جامع محیطی است . در سازمان فضایی تلاش میشود شکل عمومی کاربری زمین منطبق با تصویر نمایی چشم انداز باشد . در اینباره، نظریه چشم انداز، بر تاثیر متقابل تمامی مولفههای حاضر در محیط دلالت دارد.
یعنی به مثابه یک فضای اکولوژیکی این انگاره وجود دارد که تمامی عناصر شکل دهنده چشم انداز با یکدیگر در تعامل بوده و حضور هر مولفه کوچکی ولو در یک مقیاس وسیع، در نهایت عاملی برای شکل گیری چشم انداز نهایی است.
سازمان فضایی میکوشد استقرار تمامی این فعالیتها را بسامان و مرتبط با چشم انداز غایی کند. اما سازمان فضایی مطلوب در صورتی قابل دستیابی خواهد بود که حقوق عمومی مرتبط تدوین شده ، مسئولیت های اجتماعی مرتبط با آن تبیین شده و ساز و کارها و الزامات اجرایی ذی مدخل نیز پیش بینی شده باشد.
دکتر کرمی گفت: ما همیشه در تباین عمیق با محیط اطرافمان به سر میبرد. یک افغانی حریم عمومی شهر تهران را متعلق به خود نمیداند بنابراین به آن حریم عمومی احترام نمیگذارد. وارد حریم آن فرد افغانی که بشوید میبینید برای تزئین آن عکس هنر پیشه هندی و آینه و گل مصنوعی و... گذاشته است. عدم تعلق خاطر به مانند لایه پنهان در روح همه ما رسوخ پیدا میکند. در یک نگاه سائه وقتی دقت کنید می بینید خود ما تحصیلکردهها و نخبهها از وقتی از در خانه بیرون میآییم انواع و اقسام رفتارهای ناقض رفتار مدنی انجام میدهیم.
این مسئله بیشتر از اینکه مربوط به عدم آگاهی مردم باشد ناشی از این است که مردم نمیتوانند با حریم عمومی خود تناسب مشخصی برقرار کنند. همچنان که ما نمیتوانیم با فردی که سلیقهاش با ما متفاوت است، ارتباط برقرار کنیم.
وی با اشاره به اینکه سازمان فضایی اصلیترین دلیل عدم برقراری ارتباط مردم با فضای عمومی شهر است گفت: این بنیان و اساس برنامه ریزی شهری و منطقهای است. مثل دکوراسیون یک اتاق است. در سازمان فضایی در تلاشیم تا هر چیز را جای خودش قرار دهیم. محل فعالیتهای تجاری ، توریستی، کشاورزی، سکونتگاهها و.. را مشخص میکند. در بحث سازمان فضایی ( آنقدر استانداردهای حفاظت محیط زیست پایین است که ) در طرح جامع تهران و آمایش استان حتا در طرحهای تفصیلی شهرهای بزرگ هیچ جایی به آن اشاره نشده است. در این طرحها مولفههای مهم سکونت و ترافیک است.
دکتر ناصر کرمی با اشاره به صراحت قانون در بیرون از شهر بودن صنایع آلاینده بصری گفت: برای زیبا شدن محیط در سازمان فضایی چند مولفه مهم وجود دارد. اول اینکه زشتها را به پستو ببریم به مانند خانههای خود که در سالن پذیراییاش بهترین لوازم تزئینی را قرار میدهیم. در سازمان فضایی اصل بر این است که فعالیتهایی که عرفا زشت هستند باید از جوار شریانةای عمومی دور شوند.
وی افزود: مؤلفه دیگر توازن و پایداری است. بر اساس سازمان فضایی درست نیست که در جایی که کاربری توریستی دارد کارخانه تاسیس کنیم . چیزی که در مازندران در حال اتفاق است.ما باید فعالیتها را در محیط به گونهای توسعه بدهیم که حضور آنها در محیط به حداقل برسد. جهان را به گونهای ترک کنیم که انگار اصلا به آن پا ننهاده بودیم. هر چه انسان حضورش را در محیط کمتر بکند به محیط پایدار و متوازن نزدیکتر خواهد بود.
وی در ادامه داستان چلچلههای دریای را که هر سال از قطب شمال به جنوب استرالیا مهاجرت میکنند را تعریف کرد. این پرندهها باهوشترین پرندههای جهان هستند. مسیر 20 هزار کیلومتری قطب شمال تا استرالیا را گم نمیکندو اما اخیرا ب دلیل نور شهرها در شب این پرندگان راه خود را گم می کنند و در جایی که نباید، فرود میآیند.
جای خالی طرح های زیبا سازی کاربردی
رضا سمائی کارشناس و طراح هنری در این نشست به زیباسازی هنری کاربردی در طراحی شهری گفت: محله ، شهر و کشوری که در آن زندگی می کنیم به دلایل مختلف سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی در طول سال های اخیر تحولات سریع و چشمگیری را تجربه کرده است شاید از نظر جامعه شناسی به دلیل سرعت بسیار بالای تحولات اجتماعی جامعه ایران این اجازه را به ما نداد که به مفاهیم زیبایی و شهر که در آن زندگی می کنیم بیاندیشیم . باید قبول کرد که امروز تاثیر شهر و مردم که در آن زندگی می کنند متقابل است.
وی گفت: جامعه امروز در ایران بیشتر از هر چیز دیگر نیاز به دوست داشتن دارد. شهر و فضای شهری می تواند به بهترین نحو به او هدیه دهد.
وی با نشان دادن دو فیلم کوتاه از خیابانهای امریکا به تبلیغاتی اشاره کرد که به درستی و مناسب استفاده شده است. بخشی از این تبلیغات کاملا اجتماعی است و جنبه تجاری ندارد.به اعتقاد رضا سمائی ما زیباسازی کاربردی را در شهر به کار نمیبریم و بلد نیستیم از هنر استفاده کنیم.
رضا سمائی در ادامه فیلمی از بازی نور و آب و لیزر که توسط کودکان کنترل میشد به نمایش گذاشت. و سپس عکسهایی از زیباسازی کاربردی در شهرها و کشورهای مختلف دنیا به نمایش درآورد.
زندگی؛ گم شده در میان زشتیهای شهر
دکتر عبدالله گیویان اهل تهران است و شهرش را هم خیلی دوست دارد اما می گوید: آن چیزی که در شهر ما گم شده است زندگی است. زیبایی بخش الصاقی و الحاقی به شهر نیست. زیبایی تصور مهندسها از اضفه کردن آرایه هایی به شهر نیست. زیبایی چیزی نیست که نور ، بازی با رنگ و حجم در یک شهر بوجود بیاورند.
وی در نشست شهر و زیبایی مرکز مطالعات و تحقیقات روزنامه همشهری گفت: نه زیبایی امری فردی است و نه شهر حاصل تراکم جمعیت. تراکم جمعیت یکی از ویژگیهای شهر مدرن را تحقق می بخشد. موجودیت شهر و شهروندی در معنای مدرن آن تنها با کثرت و انبوهی جمعیت آن مشخص نمی شود.
در واقع، تراکم و انبوهی جمعیت یکی از عوامل بنیادینی است که ویژگی های اختصاصی شهر را رقم می زند و آن را به هویتی متمایز و فضایی متفاوت تبدیل می کند. شهر مدرن فضایی است که در آن بسیاری از مفاهیم از جمله زیبایی معنایی دگرگون می یابد. شهر مدرن متنی است مشحون از نشانه های متنوع و متمایز و رسانه ای است گسترده. خواندن این متن و درک معانی مستتر در آن، راه های خاص خود را دارد. یکی از این راه ها، نگاه به متن شهر از منظر فرهنگ عامه پسند (popular culture) است، فرهنگی که شاید بتوان آن را مهمترین بنیاد شهر مدرن تلقی کرد. مقاله حاضر با مروری بر برخی از ویژگی های شهر به معنای جدید آن به بررسی رابطه بین فرهنگ عامه و فرهنگ رسانه ای شده خواهد پرداخت و مفهوم زیبایی درشهرهای جدید را در این زمینه تحلیل خواهد کرد.
دکتر گیویان رئیس مرکز مطالعات و تحقیقات روزنامه همشهری افزود: در فرهنگ عامه زندگی برای نسل بعدی نیست بلکه ماحصل ساخت و ساز رویکردی بساز و بفروشی است. ما به ناگزیر میسازیم که زندگی را بگذرانیم، نمیسازیم تا بمانیم و بمانند یعنی نمیتوانیم. زیبایی هم کالایی شده است که باید مرتب به روز شود، طبع عجول شده و ضربآهنگ سریع زندگی روزمره ما مجالی برای ماندگاری قائل نمیشود. زندگی شهری ما بشکل ساختاری به دنبال تغییر است و در این تغییر چیزهایی باید نابود شوند تا چیزهای تازه شکل بگیرند و جایگزین شوند.
وی افزود: در فرهنگ عامه زندگی برای نسل بعدی نیست بلکه ماحصل ساخت و ساز رویکردی بساز و بفروشی است. ما به ناگزیر میسازیم که زندگی را بگذرانیم، نمیسازیم تا بمانیم و بمانند یعنی نمیتوانیم. زیبایی هم کالایی شده است که باید مرتب به روز شود، طبع عجول شده و ضربآهنگ سریع زندگی روزمره ما مجالی برای ماندگاری قائل نمیشود. زندگی شهری ما بشکل ساختاری به دنبال تغییر است و در این تغییر چیزهایی باید نابود شوند تا چیزهای تازه شکل بگیرند و جایگزین شوند.
وی در مورد فرهنگ عامه و ویژگیهای آن گفت: در فرهنگ عام اصولا دو رویکرد عمده وجود دارد. یکی نگاهی است که منبعث از مکتب فرانکفورت است و دیگری منشاء مطالعات فرهنگی (cultural studies)دارد.
در این نشست وی با رویکرد مطالعات فرهنگی مقاله خود را ارائه کرد و گفت: فرهنگ عامه فرهنگ عموم مردم است. وقتی از مردم حرف میزنید فرهنگ عامه فارغ از گروهبندی های جامعه شناختی متداول ، یک فرهنگ است و نه یک ضد فرهنگ. جان فیسک فرهنگ عامه را برساخته "مردم و نه صنایع فرهنگی" می داند و می گوید که این فرهنگ حاصل قرائت های گوناگون و گاه متضاد مردم از فرآورده های صنایع فرهنگی است.
فیسک همانند میشل دسرتو تاکید می کند که ”مردم“ یک مقوله روشن جامعه شناختی نیست و نمی تواند موضوع تحقیقات تجربی قرار گیرد، چرا که در واقعیت عینی چیزی به نام مردم سراغ نداریم. مردم پیوندهای سیالی است که از تمامی مقوله بندی های اجتماعی درمی گذرد، افراد مختلف در زمان های گوناگون به صورتبندی های مختلفی تعلق دارند و معمولا بین این صورتبندیها بشکل سیالی در حرکتاند.
شاید در بهترین شکل مردم را بتوانیم در احساس جمعیت نه در عوامل جامعه شناختی بیرونی مثل طبقه، جنسیت ،سن و...تلقی کینم.
تصور کردن چیزی به اسم فرهنگ عامه در ذات خود فرهنگ نخبگان را به همراه دارد؛ آن چیزی است که تلقی مهندسانه از زیبایی و نگهداری شهر در فضا و مکان به عینه تجلی پیدا میکند .شاید چیزی شبیه همان دیدگاه دکتر اقوامی که به آن نگاه تکنوکراتیک به شهر میگویند.
وی گفت: ریشه نگاه به فرهنگ عامه را می توان به عنوان یکی از فراوردههای تلقی دوگانه بین جسم و روح شناخت. بسیاری از متفکران مبانی متضاد را به عنوان مبنای فرهنگ تلقی میکردند که یکی از این مبانی جسمانیت و مقوله دیگر روح و روحانیت است . این از سندیت دکارتی نشات میگیرد. شوپنهاور بین "تصعید و استعلا" (sublime) و "افسونگری" (charming) تمایزی جدی قائل بود.
از نظر وی افسونگری به تحریک شدن و جستجوی ترضیه خاطری بلادرنگ منجر می شود و فرد برانگیخته را "از تعمق محض دور می کند" . مشابه همین نگاه را می توان در تحلیل بوردیو (Bourdieu 1984 486-7) از تمایز دکارتی بین "لذت" (pleasure) و "کیف کردن" (enjoyment)، در تعبیر بارت (Barthes 1975b) از کیف "jouissance" و تفسیر باختین (Bakhtin 1984) از فرهنگ کارناوالی (carnavalesque) دید. سیمون فیرث (Simon Firth 1996:124) نیز در بحث مبسوط خود درباره "مناسک نمایشی" (performing rites) ذهن و امور جدی را در مقابل هزل و امور جسمانی قرار می دهد.
دکتر گیویان در مورد نظر باختین در این باره گفت: کارناوال با توجه به کارکردهای جسمانی (مجامعت، تولد، رشد، خوردن، نوشیدن، ضعف و فتور) فرآیند های انسانی یا "صیرورت های بی پایان" را در مقابل سکون ایام غیرکارناوالی، بزرگ می دارد. جان استوری (Storey, 1997: 85-101) فرهنگ کارناوالی باختین را معادل فرهنگ عامه قرار می دهد و آن را در تقابل با فرهنگ رسمی تعریف می کند.
جان داکر (John Docker 1994: 185) هم فرهنگ کارناوالی را یک سبک فرهنگی می خواند که "هنوز عمیقا بر فرهنگ توده ای قرن بیستم، فیلم های هالیود، سبک های ادبیات عامه، تلویزیون، و موسیقی نفوذ دارد؛ فرهنگی که سرزندگی، دامنه گسترده، بین المللی بودن، شور و توان سرکوب ناشدنی اش، آن را به فرهنگ اروپا در آغاز دوران مدرن شبیه می کند.
دکتر گیویان در ادامه در مورد زندگی روزمره گفت: زندگی روزمره مفهومی دیریاب و دشوار است که از نظر بسیاری از متفکران ویژگی ذاتی آن مقاومت دربرابر عقلانیت است
وی در مورد ویژگیهای روزمرگی گفت: زندگی روزمره در گریز از عقلانیت است. از سوی دیگر زندگی روزمره تاکید بر امور یکنواخت و تجارب تکرارشونده و بدیهی انگاشته شده است. همچنین تاکید آن بر زمان حال و غوطه ورشدن در آنیت تجارب است. تغییر و نو شدن و اصرار بر نوبودگی در ظاهر از دیگر خصوصیات روزمرگی است
رئیس مرکز مطالعات روزنامه همشهری افزود: اینها باعث می شود تا فرهنگ عامه به آنیت تجارب خود فکر کند نه به آینده. به همین دلیل زندگی ما در شهر مدرن متکی بر فهم ما از زمان حال و زیستم در زمان حال باشد. در این شرایط ما شاهد توجه به زیبایی به عنوان یک کالای مصرفی خواهیم بود. وقتی فرهنگ به عنوان یک کالای مصرفی در میآید ، زیبایی نیز یک کالای مصرفی میشود. زمانی زیبایی مصرفی میشود که بخشی از زیستن نبوده بلکه وسیلهای برای تفاخر ما باشد.
وی با اشاره به اینکه تصور ما از شهر از خلال رسانه بوجود میآید گفت:تصور ما از شهر بزرگی که در آن زندگی می کنیم بیشتر از آن که حاصل تجربه شخصی و فردی ما باشد تصوری رسانه ای (mediated) است و به همین خاطر باید گفت که الگوهای آرمانی از زیبایی، برازندگی، و مطلوبیت شهر نه واقعی که بازنمایی است متاثر از ارادهها و عمل های رسانه ای. لذا فرهنگ رسانه ای عامل موثری است که با مواردی چون پایگاه اجتماعی فرد، پیشینه قومی و فرهنگی وی، و تجارب فردی او از واقعیت های زندگی در تعامل است.
وی افزود: تصور رسانهای شده از موجودیت شهری در قالب فرهنگ روزمره ما اصرار بر کذاردن امور جاری و خلق چیزهایی میشود که این چیزها در ذات خودشان هیچ ارزشی ندارند.
دکتر عبدالله گیویان در مورد نظر بودریا در باره پدیده کیج گفت: کیچ عبارتست از گروه عظیم کالاهای ”آشغال“، یا گالری کالاهای بنجل و ارزان قیمتی مانند: زلم زیمبوها و خنزر پنزرهای متداول، یادگاری ها، از شمعدانی های چینی گرفته تا حباب چراغ برق و از ماسک های آفریقایی تقلبی گرفته تا لوسترهای پارچه ای ارزان قیمت هندی، وسایل مورد توجه توریست ها، سوغاتیها، همان اشیایی که در فروشگاه های ارزان قیمت و تفریحگاهها فروخته می شود، کالاهای تقلبی، کپی شده، تولید انبوه شده هستند. این ها نمونه ای از زیبایی شناسی زندگی روزمره در شهر مدرن هستند.
دکتر گیویان می گوید : اتفاقا این ها قدر مطلق فرهنگ شهرهای بزرگ هستند. قدر مطلقی که بیشترین سود را در گردش اقتصادی کشورها برای خود به همراه دارد. بازتولید چیزهایی که از منظر نخبگان ممکن است زشتی تلقی شود، بخشی از زندگی متداول شهری است و سوال اینجا است که وقتی از زیبایی حرف می زنیم ملاک نخبگان هستند یا مردم عادی.
وی با بازگشت به نظر دسرتو گفت: در مواجه فرهنگ عامه به عنوان فرهنگ تودههای بی قدرت و فرهنگ رسمی چه اتفاقی میافتد؟. دسرتو دو گونه عمل میشناسد. یک دسته از این عمل ها استراتژی ها و دیگری تاکتیک ها هستند. استراتژی ها اقداماتی است که قدرت در هر جامعه ای اعمال میکند تا محیط مکان و فضا را تحت کنترل قرار دهد. به عبارت دیگر تدابیری که از طریق آن ها نخبگان و گروه های مقتدر که شدیدا سازمان یافته (over-organised)، لخت و کند اند تلاش میکنند تا فضاها و مکان هایی را برای اعمال قدرت خود بسازند یا در مکان های موجود چنین کنند. تاکتیک ها نیز اعمالی است که مردمی که سازمان نایافته اند در مقابله با نخبگان، انجام میدهند.
وی افزود: از نظر دسرتو هنر فرهنگ عامه در همین است؛ اشغال فضاهایی که فرهنگ رسمی (قدرت) در اختیار آن ها می گذارد و خلاقانه مبادرت به انجام عمل مطابق خواسته های خود کردن یکی از موضوعاتی که در مطالعات فرهنگی به آن پرداخته میشود، بررسی بازارها و مراکز خریدی است که توسط سرمایهداران بزرگ یا خردهپاهای سرمایهداری آراسته میشوند . شهر فضایی است که توسط قدرت مدیریت می شود اما توده های بی قدرت اند که در عمل آن را اشغال می کنند.
تحلیل دسرتو و جان فیسک بر این اساس است که این فضا ها توسط جوانان یا گروهایی که دچار انحراف اجتماعی میشود ، اشغال میشود و این فضا با آرایههایی تزئین میشود. این جریان زندگی روزمره ما در شهر است.
دکتر گیویان گفت: زندگی امروز اجتماعی ما در شهرها مشارکت در رقابتی آیینی شده و سراسری است که در آن "ناگزیری" و "مصرف" نقش های کلیدی دارند. همه می نالند و از نداری شکایت می کنند و در عین حال همه تلاش می کنند تا از چرخه مصرف کالاهای تولیدی عقب به نظر نرسند. افراد دست و پا زدن و کیفیت مشارکت خود در این آیین را عملی از سر ناگزیری تعریف می کنند. یکی از این کالاها که موضوع رقابت عمومی است زیبایی است. در این رقابت قرار نیست کسی عقب نشینی کند و تا آنجایی که میتوان از تزئینات بی استفاده تولید شده در شهر بیشتر استفاده کند.
وی در پایان چند پیشنهاد را برای شرایط کنونی ارائه کرد و گفت: ما نیاز داریم حس زنده و تجربه زیسته ای از شهرمان در میان شهروندان ایجاد کنیم. امروز شهرما، به عنوان مثال، طوری سامان یافته است که بیش از آن که شهر انسان های پیاده باشد، شهر ماشین هاست. به تا بلو ها دقت کنید. برای آدمهای پیاده تابلویی طراحی نشده است. شهر ما دچار تناقض است و درواقع پارکینگ بزرگ و کم تحرکی است که اگر هم در آن نشانه هایی برای زندگی قرار داده شده، نشانه هایی برای سواره هاست. زیبایی در این شهر، تزیین است نه شیوه ای از زندگی چرا که تلقی ما از حیات دچار خلل و نقصان شده است.
وی افزود: مساله اصلی در مدیریت شهری ما تلاشی مهندسانه و مدیریت مدارانه است برای نگهداری شهر در مکان و فضا و نه هدایت و کش دادن موجودیت شهری در زمان.ما هویت خود را گم کردهایم و برای پیدا کردن آن به جستجوی در زمان پرداختهایم تا به مکان و فضا. این شهر سکونتگاه کسانی تلقی می شود که صورت هایی یکسان دارند و مصرف کنندگانی هستند مشابه یکدیگر. تلاش های جاری معطوف به و برآمده از قدر مشترک هاست.
در شهر ما، مانند بسیاری از شهرهای دیگر، هنر و زیبایی اصیل محکوم به فراموشی است. ما نیاز داریم به هویت خود در طول زمان بیشتر بپردازیم. شاید الگوی هویت و زیست محله ای، درصورتی که مشکلات اجرایی و عملی آن برطرف شود، شاید، بتواند مفیدتر از وضعیت فعلی باشد. محله های آباد و خرم از معنا و هویت هم می تواند آرزوی داشتن شهری زیبا را تقویت کند.
وی در پایان با اشاره به اینکه بر شهر ما، حتی همان قدر هم که تلاش می شود نوعی از نگاه زیباشناختی به آن تزریق شود، درکی مهندسانه از زیبایی حاکم شده است گفت: زیبایی، به همان اندازه که قرار باشد چیزی تبعی و افزودنی باشد، وصله ای غیرهمرنگ بر جامه ای مندرس خواهد بود.
شهر زیبا خواهد بود، اگر و تنها اگر، زیبایی در آن امری طبیعی باشد. شهر زیبا خواهد بود، اگر مردم آن زیبا زندگی کنند و اگر فرهنگ آن، زیبایی را اصل بداند. پس اگر زیبایی امری مهندسانه باشد و پدیده ای باشد که از بالا بخواهد به شهر تحمیل شود، هر چقدر هم زیبا باشد، نتیجه ای زیبا به دنبال نخواهد داشت. تلاش های تحمیلی مدیریت شهری، استراتژی فرهنگ بالا خواهد شد که فضاهای زیبایی را خواهد ساخت اما محتوای آن ها را فرهنگ عامه پسند بشکلی دیگر رقم خواهد زد.
نشست "زیبایی و شهر" 15 اسفند ماه در خانه هنرمندان برگزار شد. خلاصه مقالات این نشست را در این قسمت بخوانید.
هدف مرکز مطالعات همشهری در برگزاری این نشست ها طرح اندیشه ها و اقداماتی است که قصد آنها ایجاد انسجامی نو در زندگی شهری و برقراری پیوندی محکم ترمیان علم و هنر، طبیعت ، شکل ، عملکرد ومعنی زندگی جمعی است. پیش از این نشستی با همین موضوع برگزار شده است.[سابقه موضوع]