آنها که اهل پیادهروی بودند و پایی به کوهنوردی داشتند شاید از مسیرهای کوهستانی دیگر و حتی از بالای درکه و پلنگچال راهی زیارت میشدند و آنهایی که پای رفتن نداشتند، از پایین همان کتل خاکی به مقصد امامزاده، قاطر کرایه میکردند.سالهاست که به مقصد امامزاده داوود(ع) جادهای پهن و آسفالت کشیدهاند و الان تا خود امامزاده انواع اتوبوس و سواری بالا میرود ولی هنوز هستند آدمهایی که به عشق مسیر کوهنوردی، از پلنگچال راهی زیارت امامزاده میشوند و غیر از مقصد، مسیر رسیدن به آنجا نیز برایشان مهم است؛ درست مثل آدمهایی که شمال را برای جاده چالوس دوست دارند.
آیا صرفا فیلم دیدن اهمیت دارد یا نحوه تماشای آن نیز مهم است؟ پاسخ به این سوال به سلایق مختلف برمیگردد. شاید عده زیادی ترجیح بدهند بهجای تهیه بلیت 5-4هزارتومانی، هزینه سنگین رفت و برگشت و درکنار آن خرج و برجهای تماشای یک فیلم در سینما همراه با خانواده، صبوری به خرج دهند و چند ماه پس از اکران، سیدی همان فیلم را از نزدیکترین سوپرمارکت به نصف قیمت یک بلیت بخرند و بارها و بارها در خانه آن را با شرایطی راحتتر ببینند.
اما هستند آدمهایی که ترجیح میدهند بهجای تماشای یک فیلم در صفحهای حداکثر 50-40اینچی ولو باصدای شفاف سینمای خانگی، آن را روی پرده عریض نقرهای سینما با صدایی ببینند که پایه صندلیشان را میلرزاند. ولی همین آدمها نیز برای دیدن فیلمی، سینما را در اولویت قرار می دهند و زحمتش را به جان میخرند و هزینه بیشتری صرف میکنند که ارزش آن را داشته باشد. بعید میدانم کسی برای تماشای فیلمهایی که کمتر از یک فیلم تلویزیونی برایش وقت و هزینه صرف کردهاند خودش را برای سینما رفتن آزار دهد، مگر آنکه برای منظوری دیگر سالن سینما را به خیابان و پارک ترجیح دهد که در این صورت خود فیلم هیچ تاثیری در انتخابش نخواهد داشت!
آیا بحران مخاطب سینما جدی است؟ برای یافتن جواب، کنکاش زیادی لازم نیست. خود شما آخرین بار کی سینما رفتهاید؟ و نسبت به قبل چقدر مشتری سینما ماندهاید؟ آمار و ارقام هم خبر از نزول جدی تعداد مخاطبان میدهد. بااینحال سینما جانسختتر از این حرفهاست؛ به این شرط که پوستاندازی کند. این نخستین بار نیست که مردم بیحوصلگیشان را نسبت به پرده نقرهای نشان میدهند و تجربههای پیشین نشان داده با تغییر ماهیت، اقبال مردم به سینما بازگشتنی است اما اگر واقعا ماهیتی تغییر کند. صرف شعار، حرفزدن از تغییر ریل و بازهم تکیه بر سینمایی که با پول نفت چرخ زنگزدهاش را میچرخاند مسلما در بهترین حالت تغییر جل است، نه تغییر ماهیت.
سینماگران نیز در این بین جزو متهمان اصلی هستند. دورهای که مردم هیچ انتخابی غیر از سینما نداشتند گذشته و حالا با ابزارها و رسانههایی در دسترستر میتوانند خیلی ارزانتر از سینما استفاده کنند. باعرض معذرت، دیگر نمیتوان بهراحتی گذشته، کلاه سر مخاطب گذاشت و مأیوس از سالن بیرونش کرد به این امید که بازهم دفعه بعد گول نامها را بخورد و کلاه بعدی نیز سرش برود. کاشتههای گذشته سینماگران اگر تا دیروز تماشاگران را مأیوس میکرد، امروز برای خود اهالی سینما گل یأس بهبار میآورد؛ کما اینکه آنها که دیروز کم فروشی نکردند، امروز حتی از این بازار راکد، دستپر به خانه میروند.در ردیف سوم متهمان باید سینماداران را نشاند. اگر آنها نیز بهجای فکر مدام به تغییر کاربری، دستی بر سر و گوش سینمایشان میکشیدند شاید اکنون مخاطبان با دیدن سالن سینما راهشان را به آن سوی خیابان کج نمیکردند.
باتمام این احوال، سینما با همه جانسختیاش از قاطرهای امامزاده داوود سخت جانتر نیست که عمری از لب پرتگاه گذشتند و جان سالم بهدر بردند اما با تغییر روزگار، دیگر کسی ازشان سراغ نمیگیرد؛ راستی کسی از قاطرهای امامزاده داوود خبری دارد؟