پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۱ - ۱۰:۱۹
۰ نفر

پگاه شفتی: میز شام در آشپزخانه است و همه دور میز نشسته‌­اند غیر از شاهین. مادر اخم‌­هایش را در هم می­‌کشد و می‌گوید:

هفته‌نامه‌ی همشهری دوچرخه شماره‌ی 657

 نخور به‌درک! پدر می‌­گوید: با کی هستی؟ و مادر با اخم‌هایی درهم‌­تر این بار غر می‌­زند که: شاهین‌و می­‌گم، بهش می‌گم بیا شام بخور، می‌گه الویه دوست ندارم، برام شنیتسل درست کن!پدر هم اخمو می­‌شود و می­‌گوید: چه پررو، بذار گرسنه بمونه! اما همین آقاشاهین وقتی می‌­رود خانه اشکان­‌اینا، اگر مادر اشکان خورش‌بامیه که شاهین از آن متنفر است، جلویش بگذارد، می‌­خورد و کلی به­‌به و چه‌­چه هم می­‌کند. 

جنگ مادر و پسر

این­‌ها را مادر شاهین می­‌گوید. او ادامه می‌­دهد: شاهین تازگی‌­ها خیلی بی­‌رحم شده، از همه‌ی غذاهای من ایراد می­‌گیرد، از حرف زدنم، حتی از صدای تنفسم. اما وقتی به خانه دوستانش می­‌رود، بهترین بچه‌ی روی زمین می‌‌شود و مادران دوستانش به من غبطه می‌خورند که چه پسر گلی دارم. اما از خانه‌ی ما خبر ندارند. شاهین دایم در حال مخالفت با ماست. او از همه چیز ایراد می­‌گیرد، از دکور خانه، از سریال­‌هایی که ما می­‌بینیم، از حرف‌هایی که پای تلفن می­‌زنیم... اما در خانه‌ی دوستانش دقیقاً برعکس این است! 

پسر بدجنس 

شاهین دست‌هایش را درهم قفل می‌­کند و کمی چپ چپ به مادرش نگاه می­‌کند و می‌­گوید: قبلاً فکر می‌کردم فقط از آشپزی مادرم بدم می‌­آید، اما الآن از در و دیوار این خانه هم بدم می‌­آید. من که از اول این‌طور نبودم، حتماً دلیلی داشته که چنین حسی پیدا کرده‌­ام...او با دست به مادرش اشاره می­‌کند و ادامه می‌­دهد: از خودشان بپرسید چه بلاهایی به سرم آورده‌­اند که چنین حسی پیدا کرده‌­ام!

خداحافظ خانه

مادر شاهین عصبی می‌­شود و صدایش را بالا می‌­برد و می­‌گوید: بمیرم الهی، نگو دلم کباب شد، صبح تا شب خوردن و خوابیدن و ارد دادن، خدا به سر گرگ بیابان نیاورد...

شاهین حوصله‌ی ادامه‌ی بحث را ندارد، ساعتش را به مچش می‌­بندد و با عصبانیت از خانه بیرون می‌­رود. او حالا 17 سال دارد و دیگر برای بیرون رفتن از خانه اجازه نمی­‌گیرد!

مادرش از پنجره نگاهش می­‌کند و زیرلب می‌­گوید: باز رفت خانه‌ی اشکان.

این اوضاع هر روزه‌ی شاهین و خانواده‌اش است و روز به­‌روز هم بدتر می‌شود. اما چه کسی مقصر است؟ شاهین یا پدر و مادرش؟ چراشاهین از خانه فراری است و گناه آن را به گردن خانواده‌­اش می‌­اندازد؟

  • تقصیر کدام است؟

شاید جواب درست این باشد که هردو! خانواده‌ی شاهین او را به اندازه‌ی کافی درک نکرده‌اند و زمانی را که لازم بوده برایش نگذاشته‌­اند. شاهین این خانه را دوست ندارد چون در آن­‌جا به او بها داده نمی­‌شود و احساس امنیت نمی­‌کند. در جواب، در حق پدر و مادرش بدجنسی می‌‌کند و همه‌ی خوبی‌های وجودش را خرج دوستانش می‌­کند. اما خودش هم مقصر است. او به جای این­‌که خودش را به پدر و مادرش ثابت کند تا آن­‌ها ناخودآگاه به او بها بدهند، برعکس رفتار کرده و راه حل را در فرار از موقعیت‌های دشوار و پناه بردن به حلقه‌ی دوستانش دیده است. هر دو طرف راه را اشتباه رفته­‌اند و روز به روز از هم دورتر شده‌­اند.

  • گفت‌وگو با دکتر قاسم‌زاده، روان‌شناس

وقتی مطلب بالا را می‌خوانی چه فکر می‌کنی؟چه نظری داری؟ ممکن است تو در ابتدا یا میانه‌های این راه باشی؟ شاید هم اصلاً راه درست را انتخاب کرده باشی و در عوض کسانی را بشناسی که در راه غلط هستند. با دکتر فاطمه قاسم‌­زاده، روان‌شناس و مدرس دانشگاه درباره‌ی این­‌گونه مشکلات در دوره‌ی نوجوانی به گفت‌وگو می‌نشینیم:

  • با نوجوان­‌هایی که کم و بیش درگیر چنین مشکلاتی هستند آشنایید، نظرتان چیست؟

همه‌ی نوجوان­‌ها، بسته به خصوصیاتشان، ویژگی‌­های مناسب و ویژگی­‌های نامناسب دارند. هیچ نوجوانی هم نیست که هردوجنبه‌ی ویژگی مثبت و منفی را نداشته باشد. اما باید با کمک والدین و جامعه بر ویژگی‌­های منفی غلبه کند و این دوران بحرانی را پشت سر بگذارد. اما این‌‌گونه رفتارها ناشی از ضعف در خودشناسی است. نوجوان از خصوصیات خودش بی‌­خبر است و خودش را نمی­‌شناسد. نوجوان برای خودشناسی باید سه نکته‌ی کلیدی از خودش بپرسد: 1-کی هست؟ 2- چه چیزی می‌­خواهد و چه هدفی دارد؟3- چگونه باید به هدفش برسد؟ بنابراین یکی از مشکلات نوجوان‌ها عدم واکاوی سه مرحله‌ی هویت‌­یابی است. به همین دلیل است که نوجوان چون شناخت کافی از خودش ندارد و نمی‌داند کیست، جذب گروه­‌های هم‌سالش می‌شود و از آن­‌ها الگو می­‌گیرد. خانواده هم به‌جای این­‌که او را درک کند، او را محدود می‌کند و به نیازهای نوجوان پاسخ نمی‌دهد. در حالی‌که به سادگی می­‌تواند روابط دوستانه‌ی فرزندش را کنترل و نه محدود کند.

  • یعنی محدودیت باعث تشدید این مشکل می‌­شود؟

ما نمی‌­توانیم با طبیعت آدم­‌ها دربیفتیم و آن را نادید بگیریم. فقط باید آن را کنترل کنیم. اما بعضی از خانواده‌­ها این را درک نمی‌­کنند و باعث می­‌شوند نوجوان از خانه فراری شود و در نهایت خانواده را دشمن خود ببیند و با او مانند یک دشمن بی‌­رحم رفتار کند، چرا که نیازش را برآورده نکرده است.

  • چه‌طور می­‌توان از این اتفاق جلوگیری کرد؟ 

آگاهی اولین قدم است. امروزه در سیستم آموزشی و خانوادگی چندان به آموزش‌­های دوران بحرانی بلوغ توجه نمی­‌شود، بنابراین نوجوان باید خودش سعی در کسب آگاهی کند. کتابی به­‌نام «بهداشت بلوغ دختران» و «بهداشت بلوغ پسران» از طرف انجمن تنظیم خانواده تدوین شده که می­‌تواند در این زمینه کمک بسیاری بدون بدآموزی به نوجوان‌ها و خانواده‌های‌شان بکند. بی‌توجهی به مشکلاتی مانند این، در دوران بلوغ می‌تواند در آینده بسیار مشکل‌­ساز باشد: اعتیاد، خشونت،دست‌زدن به رفتارهای پرخطر و... ریشه در نادیده گرفتن چنین بحران‌هایی در دوران بلوغ دارند.

  • چه رفتارهایی باعث دامن زدن به مشکل بی­‌رحمی خانوادگی در میان نوجوانان می­‌شود؟ 

طرد کردن نوجوان از خانه، باعث می‌شود این مشکل حادتر شود. در چنین حالتی نوجوان عادت می‌کند که هرکاری دلش خواست انجام بدهد. اما هر خانواده‌­ای باید قوانین خودش را داشته باشد و نوجوان ملزم به رعایت حد و حدودی حداقلی، مثلاً در مورد رفت وآمدهایش باشد. 

کد خبر 176161
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز