فیلم «گاوصندوق» به کارگردانی بواز یاکین کاملا بر مدار کلیشهها حرکت میکند. فیلم برای مخاطبی که با این نوع اکشنها آشنایی دارد، نکتهای برای غافلگیری ندارد و همهچیز همانطور است که در فیلمهای مشابه دیده شده است. سهگروه مافیایی به دنبال به دست آوردن گاوصندوقی هستند که 30میلیوندلار پول در آن وجود دارد و رمز گاو صندوق را هم دختربچهای چینی به نام «می» میداند.
او برای یک تبهکارچینی کار میکند و از سوی دیگر لوکرایت(جیسون استاتهام) را داریم؛ مأمور سابق پلیس که درگیریهایش با گروههای مافیایی به قیمت از دست رفتن خانواده و آشفته شدن زندگی شخصیاش تمام شده است. مواجهه او با «می» به حمایت او از دختربچه چینی میانجامد که مافیاییها به دنبال او هستند.
در فیلم گاو صندوق طرح داستانی و روابط شخصیتها همه بهانهای برای خلق صحنههای زدوخورد هستند، به همین دلیل وقتی پای شخصیتپردازی و تأثیرگذاری حسی پیش میآید فیلم به سرعت از همه چیز گذر میکند تا نوبت به سکانس تازهای از اکشنکاریهای استاتهام برسد و زدوخورد و حادثه چیزی است که ساختار گاو صندوق براساس آن بنا شده است.
شباهت خط داستانی فیلم با لئون، خواهناخواه مخاطب را به مقایسه وادار میکند و هرقدر که فیلم لوکبسون به عمق روابط نزدیک میشود و تنهایی ساموراییوار قهرمانش را در ذهن تماشاگر ثبت میکند و میتواند میان خشونت و لطافت پیوند برقرار کند، گاو صندوق همه چیز را بهانه قرار میدهد تا هنرنماییهای جیسون استاتهام را به رخ بکشد.
90دقیقه هیجان با قهرمانی که گرچه زخم میخورد ولی شکستناپذیر است با دختربچه نابغهای که حضورش بهانهای برای خشونت بیشتر است، گاو صندوق را به یک اکشن هالیوودی صرف مبدل کرده، بدون کمترین نوآوری و خلاقیت و البته برخوردار از سطحی استاندارد در سکانسهای زدوخورد که اگر با میزان خشونتش مشکلی نداشته باشید میتوانید با آن سرگرم شوید.
اگر فیلم لئون پس از گذشت دودهه همچنان در ذهن سینمادوستان مانده، این ویژگی را مدیون حسی است که در سراسر اثر جریان دارد؛ نه کیفیت سکانسهای اکشنش و اگر گاو صندوق درنهایت فیلمی است برای یکبار تماشا و به فراموشی سپردن، این را باید حاصل میزان توقع و توانایی سازندگانش دانست.
قهرمانی که یکتنه با خلافکارهای روس، چینی و آمریکایی در میافتد و انگیزهاش هم حمایت از یک دختربچه است، برای باورپذیر شدن، نیازمند شخصیتپردازیای بوده که فیلمساز از آن دریغ کرده است. نماهایی که به سرعت به یکدیگر برش میخورند، ریتم پرشتابی به گاوصندوق داده ولی این ضرباهنگ تندوتیز و این میزان خشونت و خونریزی جایی برای تأمل و نزدیکشدن به قهرمان را باقی نگذاشته است.
به همین دلیل نه آن آشفتگیهای لوک تأثیری بر قلب مخاطب میگذارد و نه حمایتش از دختربچه چینی حسی از انسانیت را میان انبوه قلدربازیهای فیلم، برمیانگیزاند. درعوض همه انرژی و توانایی سازندگان فیلم صرف ساختن صحنههای اکشنی شده که برخی از آنها به صورت مجرد خوشساخت از کار درآمدهاند و گاو صندوق 90دقیقه اکشن است و دیگر هیچ!