در آنجا سخنرانی کردم و گفتم که با قانون کپیرایت موافق نیستم. آن زمان استدلال من این بود که در کشورهای جهان سوم نیاز به ترجمه آثار ارزشمند بسیار است و از طرف دیگر بنیه مالی این کشورها نیز آنقدر نیست که بتوانند تمام حقوق مؤلفان را پرداخت کنند. سالها از آن اتفاق گذشت و خوشبختانه در کشور خود ما نیز آثار قابل عرضه در جهان فراوان شد. ازجمله تاکنون کتابهای خود من به 13زبان دنیا ترجمه شده است. حالا با خود فکر میکنم اگر دوباره چنین کنگرهای برگزار شود و قرار باشد من هم در آن سخنرانی کنم بدون شک در دفاع از کپیرایت و اجرای آن در ایران سخن خواهم گفت و به نفع آن رأی خواهم داد.
از بارزترین نقاط قوت قانون کپیرایت این است که تألیف در کشور تقویت میشود. امروز بهواسطه اینکه ترجمه از سوی ناشران و مترجمان امری سهلالوصول شده، به تألیف بهای کمی داده میشود و آثار درخشان روزبهروز کمتر دیده میشود. اگر تألیف در کشور تقویت شود مجال برای عرضه آثار ایرانی در جهان ادبیات بیشتر از قبل فراهم میشود و میتوانیم بهتر و قدرتمندتر از فرهنگ کشورمان دفاع کنیم.
از طرف دیگر ما در حوزه قوانین داخلی نیز نیازمند بازنگری هستیم. نزدیک نیمقرن از تصویب قانون موسوم به حمایت از حقوق مؤلفین و مصنفین در کشور میگذرد و این قانون دیگر قابلیت اجرا در کشور ندارد. بنابراین بگذارید بگویم که ما در قانون داخلی هم نیاز به یک «قانونگذاری شدید» هستیم. بهویژه آنکه در دهه اخیر بحث استفاده از نرمافزارهای دیجیتال در حوزه نشر، مانند کتابهای الکترونیک و کتابهای صوتی نیز همهگیر شده است و در کشور ما هم استفاده از آنها رواج دارد. پس در عصری که به عصر رسانهها معروف است نمیتوان با قانون قدیمی و ناکارآمد از حقوق پدیدآورندگان آثار فرهنگی، ادبی و هنری حمایت کرد.