حضرت خدیجه 68 سال قبل از هجرت دیده به جهان گشود و ازدواج مبارک خدیجه با پیامبر (ص) در زمانی بود که آن حضرت 25 سال از عمر شریفشان می گذشت و 40 سال از عمر خدیجه سپری میشد.
آن حضرت در دوران جوانی با تشکیل کاروانهای تجاری به کسب درآمد پرداخت. ایشان با مدیریت و درایتی قوی و به دور از رسم تاجران زمانه که رباخواری را از اصول ثروت اندوزی قرار داده بودند، به تجارت روی آورده بود و تاریخ نگاران، بارها از او با عنوانهایی همچون بانوی دوراندیش و خردمند یاد کردهاند.
خدیجه یکی از ثروتمندترین مردم مکه بود ولی هرگز از یاری فقیران روی برنگرداند و خانهاش همواره کعبه آمال مردم بینوا و پناهگاه نیازمندان بود.
همسر رسول خدا (ص) نخستین زنی بود که به پیامبری حضرت محمد (ص) ایمان آورد و اولین بانویی بود که همراه حضرت علی (ع) با پیامبر به نماز ایستاد و پیشانی بندگی بر خاک سایید.
حضرت خدیجه (س) در سن 65 سالگی در دهم ماه رمضان سال دهم بعثت در خارج ازشعب ابوطالب جان به جان آفرین تسلیم کرد و پیغمبر خدا (ص) خدیجه را غسل داد؛ حنوط کرد و با همان پارچه ای که جبرییل از طرف خدا برای خدیجه آورده بود؛ کفن کرد.
رسول خدا (ص) که پیکر همسر خود را در قبرستان مکه در حجون به خاک می سپرد؛ به درون قبر رفت، سپس خدیجه را در خاک نهاد و آنگاه سنگ لحد را در جای خویش استوار ساخت. آن حضرت بر خدیجه اشک می ریخت، دعا می کرد و برایش آمرزش می طلبید.
حضرت خدیجه (س) سه سال قبل از هجرت بیمار شد. پیغمبر (ص) به آن حضرت فرمود آیا می دانی که خداوند تو را دربهشت نیز همسرم ساخته است؟ آنگاه از خدیجه دل جویی و تفقد کرد؛ به او وعده بهشت داد و درجات عالی بهشت را به شکرانه خدمات او توصیف فرمود.
زمانی که بیماری خدیجه شدت یافت؛ به پیامبر عرض کرد: ای رسول خدا! چند وصیت دارم. من در حق تو کوتاهی کردم؛ مرا عفو کن.
پیامبر (ص) فرمود: هرگز از تو تقصیری ندیدم و نهایت تلاش خود را به کار بردی. در خانه ام بسیار خسته شدی و اموالت را درراه خدا مصرف کردی .
خدیجه به فاطمه زهرا (س) اشاره کرد و به پیامبر (ص) عرض کرد: وصیت دوم من این است که مواظب این دختر باشید. چون او بعد از من یتیم و غریب خواهد شد. پس مبادا کسی از زنان قریش به او آزار برساند. مبادا کسی به صورتش سیلی بزند؛ مبادا کسی بر اوفریاد بکشد؛ مبادا کسی با او برخورد غیرملایم و زننده ای داشته باشد.
همسر پیامبر (ص) در ادامه عرضه داشت: اما از بیان وصیت سوم شرم دارم و آن را به فاطمه عرض می کنم تا او برایت بگوید.
سپس فاطمه را فراخواند و به وی فرمود: نور چشمم! به پدرت رسول خدا (ص) بگو که مادرم می گوید من از قبر در هراسم و از تو می خواهم مرا در لباسی که هنگام نزول وحی به تن داشتی، کفن کنی.
فاطمه زهرا (س) از اتاق بیرون آمد و مطلب را به پیامبر(ص) عرض کرد. پیامبر اکرم (ص) آن پیراهن را برای خدیجه فرستاد و او بسیار خوشحال شد.
هنگام وفات حضرت خدیجه، پیامبراکرم (ص) غسل و کفن وی را به عهده گرفت. ناگهان جبرئیل درحالی که کفن از بهشت همراه داشت، نازل شد و عرض کرد ای رسول خدا، خداوند به تو سلام می رساند و می فرماید ایشان اموالش را در راه ما صرف کرد و ما سزاوارتریم که کفنش را به عهده بگیریم.