گروه حوادث: مرد شیشه‌ای وقتی فکر سرقت به سرش زد نمی‌دانست راننده نیسان او را تعقیب کرده و در یخچال زندانی‌اش می‌کند.

متهم

سحرگاه چهارشنبه 25مرداد‌ماه سال‌جاری، مأموران کلانتری آزادی در جریان دستگیری سارق گردنبندقاپی در حوالی میدان آزادی قرار گرفتند و راهی آنجا شدند. آنها وقتی به محل رسیدند، با وانت یخچال‌داری روبه‌رو شدند که مردی قوی هیکل کنار آن ایستاده و مدعی بود که دزد گردنبندش را دستگیر و در یخچال ماشین زندانی کرده است.ماموران بعد از بازداشت سارق جوان او را به همراه شاکی پرونده به کلانتری منتقل کردند و به تحقیق از آنها پرداختند.

هدیه تولد

مرد سارق که چاره‌ای جز بیان حقیقت نداشت در همان بازجویی‌های اولیه به سرقت اعتراف کرد و به شعبه پنجم دادسرای جنایی تهران انتقال یافت. او زمانی که مقابل دادیار موسوی قرار گرفت درباره انگیزه‌اش از سرقت گفت: چند‌ماه پیش برخلاف میل همسرم برای کار از شهرستان به تهران آمدم.

همه هدفم پیدا کردن یک کار مناسب در پایتخت و تأمین هزینه زندگی همسر و فرزندم در شهرستان بود. وی ادامه داد: در این مدت با کارگری خرج خودم و خانواده‌ام را تأمین می‌کردم و به همراه یکی از دوستانم که به شیشه اعتیاد دارد در یک خانه اجاره‌ای زندگی می‌کردیم. من هرماه برای خانواده‌ام که در شهرستان هستند پول می‌فرستادم تا اینکه با وسوسه دوستم و اصرار او شروع به مصرف مواد کردم و خیلی زود در دام اعتیاد گرفتار شدم.

تأمین مخارج خودم و هزینه خرید مواد از یک طرف و خرج خانواده‌ام از طرف دیگر حسابی فکرم را درگیر کرده بود. چند روز قبل از حادثه، همسرم با من تماس گرفت و گفت می‌خواهد برای خودش و پسرمان که روز تولدشان یکی است، جشن بگیرد. برای گرفتن جشن تولد باید به شهرستان می‌رفتم و برای اینکه به همسرم ثابت کنم که از پس مخارج زندگی برمی‌آیم باید یک هدیه مناسب برای او و پسرم می‌خریدم. روز حادثه در حوالی میدان آزادی قدم می‌زدم و غرق در افکار خودم بودم که ناگهان یک راننده نیسان را دیدم.

او پشت فرمان ماشینش خواب بود و وقتی چشم‌ام به گردنبند طلایش افتاد فکر سرقت به سرم زد. حسابی وسوسه شده بودم و فکر می‌کردم که با سرقت گردنبند می‌توانم برای همسر و فرزندم هدیه تولد بخرم. آهسته به ماشین نزدیک شدم و در یک چشم بر هم زدن گردنبندش را قاپیدم و پا به فرار گذاشتم. لحظاتی بعد متوجه شدم که راننده نیسان در تعقیب من است.

وقتی پشت سرم را نگاه کردم، مرد قوی هیکلی را دیدم که با سرعت زیاد به طرف من می‌دوید. شوکه شده بودم و هر چه تلاش کردم، نتوانستم از دستش فرار کنم. او خیلی سریع مرا دستگیر کرد و با مشت و لگد به جانم افتاد و گردنبندش را که در جیبم پنهان کرده بودم از من گرفت. سپس مرا به داخل یخچال وانت انداخت و در را قفل کرد. دقایقی در آنجا زندانی بودم تا اینکه پلیس رسید و دستگیر شدم. من واقعا پشیمانم و اصلا فکر نمی‌کردم که روزی دستم به سرقت آلوده شود. من تا به حال دزدی نکرده‌ام و اگر خانواده‌ام متوجه شوند آبرویم می‌رود.بعد از اعترافات این دزد شیشه‌ای، قاضی موسوی دستور بازداشت وی را صادر کرد و تحقیقات تکمیلی در این پرونده ادامه دارد.

کد خبر 181768
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز