بهعبارتی کلیتر، آیا حجم جمعیت میتواند تضمینکننده امنیت و قدرت (اعم از قدرت سیاسی، نظامی، قدرت مذهبی و قدرت اقتصادی) باشد؟ جنگها و درگیریها میتوانند نقش تعیینکنندهای در حجم جمعیت و سایر ویژگیهای آن داشته باشند.
بهعنوان مثال، بهرغم این واقعیت کلی که معمولا سطح باروری در میان ملل کاتولیک مذهب در اروپا بسیار پایین است، برخی گروههای کاتولیک مذهب دارای سطح بالای باروری بودهاند. مطالعات و تحقیقات لینکلن دای (1968) نشان داد که آن دسته از جوامع اروپایی کاتولیک مذهب که احساس میکردند از سوی گروههای غیرکاتولیک تحت آزار مذهبی و فشار سیاسی قرار میگیرند، تلاش میکردند تا از طریق افزایش باروری و جمعیت نوعی صیانت و قدرت برای خود فراهم آورند. الگوی کمابیش مشابه با این وضعیت را میتوان میان برخی از جوامع مشاهده کرد که برنامههای جهانی تحدید موالید به عنوان برنامههای فریبکارانه و استعماری در راستای کاهش جمعیت مسلمانان و تضعیف قدرت جهان اسلام برای آنها استفاده میشود. بهعنوان مثال، در ایران پس از انقلاب اسلامی سال1357و سقوط رژیم شاهنشاهی، برنامههای کنترل جمعیت که با حمایت سازمانهای بینالمللی از سال1346در سراسر کشور شروع شده بود ملغی اعلام شد و یکی از دلایل اصلیاش این بود که بهویژه در سالهای اولیه انقلاب نسبت به برنامههای کنترل جمعیت نوعی سوءظن وجود داشت و چنین تصور میشد که هدف اصلی این برنامهها این است که با کاهش جمعیت مسلمانان، قدرت آنان را تضعیف کنند.
در عین حال، میتوان به نمونههای جهانی دیگری اشاره کرد که گروههای مذهبی با جمعیت اندک از قدرت زیادی برخوردار هستند. بهعنوان مثال، گروه اقلیت مذهبی یهودیان تنها سهدرصد جمعیت ایالات متحده را تشکیل میدهند و از کمترین سطح باروری برخوردارند ولی از قدرت و نفوذ اقتصادی و سیاسی زیادی بهرهمند هستند که عمدتا ناشی از این واقعیت است که سطح درآمد، تحصیلات و موقعیت شغلی آنان بالاتر از سایر گروههای مذهبی مانند کاتولیکها و پروتستانها است. برعکس سیاهپوستان بهرغم دارا بودن بیشترین حجم جمعیت از کمترین میزان قدرت و نفوذ اقتصادی و سیاسی در این کشور برخوردارند.
نگرانیهای اقتصادی ناشی از جنگهای بزرگ میتوانند نقش مهمی در حجم جمعیت و سایر ویژگیهای آن داشته باشند. در این خصوص میتوان به تجربه ایالات متحده پس از جنگ دوم جهانی اشاره کرد. سطح باروری در این کشور پس از جنگ دوم جهانی بهطور ناگهانی و چشمگیری افزایش یافت. در تبیین این وضعیت، جمعیتشناسان و اقتصاددانان معتقدند که این خیز ناگهانی در سطح باروری را میتوان تا حدودی یک واکنش سنجیده در برابر پیشبینیهای مربوط به رکود اقتصادی پس از جنگ تلقی کرد زیرا افزایش باروری و جمعیت باعث گسترش و رونق بازار مصرف خواهد شد که تضمینکننده سرمایهگذاری مؤسسات اقتصادی و فعالیت کارخانههای تولیدی است.
درنظریههای جدید جمعیتشناسی، مناسبات جنگ و جمعیت در قلمروی جامعتر و فراتر از چارچوب سنتی (ملاحظات نظامی) مورد توجه قرار میگیرد. بدینمعنا که اولا جنگ در مفهوم عامتری تحت عنوان «قدرت» (اعم از قدرت نظامی، سیاسی و اقتصادی) در عرصههای ملی و بینالمللی مطرح میشود، ثانیا کیفیت جمعیت و قابلیتها و توانمندیهای آن بهمراتب بیش از کمیت و حجم عددی آن حائز اهمیت است. بهعنوان مثال ایران و ژاپن بهدنبال تجربه جنگ در دو مقطع تاریخی متفاوت، بسیج گستردهای را در زمینه کنترل و تعدیل جمعیت و در راستای ارتقای کیفیت زندگی و توسعه اقتصادی و اجتماعی شکل دادند که در مقیاس جهانی نمونههای مثالزدنی محسوب میشوند.جنگ میتواند حجم، ساخت سنی و ترکیب جنسی جمعیت را کمابیش تحتتأثیر قرار دهد. ضمن آنکه این تأثیرات میتواند در آینده اختلالاتی را در سایر ویژگیهای جمعیتی مانند الگوهای ازدواج، تجرد قطعی، باروری و اشتغال و همچنین بروز و گسترش ناهنجاریهای اجتماعی و اخلاقی مانند افزایش چشمگیر میزان ولادتهای نامشروع پدید آورد.
یعقوب فروتن، استادیار گروه اجتماعی دانشگاه مازندران