غلامرضا جمشیدنژاداول، در گفتگو با خبرنگار مهر رنسانس قرن 14 اروپا را رنسانس سوم در تاریخ معرفت بشری دانست و گفت: متناسب با رنسانس سوم، پایههای رنسانس چهارم نیز در حال شکل گیری است و طلایه این رنسانس را باید در سابمدرنیسم و مقولاتی از این دست جست وجو کرد. رنسانس چهارم طبق سنتی که در گذشته جریان داشته است، به ایران خواهد رسید، چیزهایی به آن اضافه می شود و سپس به سمت شرق پیش می رود. موضوعی که اهمیت دارد این است که در جریان نوسازی های رنسانس باید در بومی سازی یافته ها و اشاعه آنها نیز کوشید.
وی با اشاره به رنسانس هاس سه گانه گفت: در طول تاریخ، تحولات بزرگ در معرفت بشری رخ داده است که هر یک از این تحولات را با عنوان رنسانس تعبیر میکنیم. رنسانس نخستین در یونان در جزیره «کاس» زادگاه بقراط حکیم رخ داد و اگر بخواهم دقیق تر بگویم با نوشتن کتاب «بیماری های مقدس» بقراط درباره صرع در سده ششم قبل از میلاد مسیح جرقههای این رنسانس زده شد. این رنسانس بر محمل تعالیم طبیعی، علوم طبیعی و حکمت الهی به دست بزرگانی مانند جالینوس و امثال او رسید و تا جایی که ممکن بود پیشرفت کرد.
این استاد دانشگاه ظهور آیین اسلام در شرق را زمینه ساز رنسانس دوم دانست و گفت: سپس شاهد ظهور آیین اسلام در شرق هستیم. البته در دوره رنسانس نخستین در یونان نیز ایرانیان و چینیها بیکار نبودند، اما به پیشگامی رنسانس گران یونانی نمیرسیدند. با ظهور آیین مقدس اسلام و شیوع تعالیم قرآنی به ویژه در فراخوانی به حکمت قرآنی، تحولی بزرگ در اندیشه بشر رخ داد که ما از آن به رنسانس دوم تعبیر میکنیم. کتابهای شخصیتهای برجستهای مانند محمدبن زکریای رازی، عمرخیام نیشابوری و دیگر بزرگان ما نشان از آغاز این رنسانس دارد.
وی افزود: این دانشمندان آثار تمام بزرگان یونانی مانند جالینوس، ارشمیدس و اقلیدس را نقد و در آنها تجدیدنظر کردند و به اصلاح نظرات آنان پرداختند. به اعتقاد من در این دوره، رنسانس ایرانی ـ اسلامی رخ داد و من در تاریخ اندیشه بشری از آن به عنوان رنسانس دوم یاد میکنم.
وی سپس به تشریح رنسانس سوم پرداخت و گفت: رنسانس سوم پس از انتقال نویافتههای مسلمانان به اروپا و به ویژه ایتالیا رخ داد. اندیشمندانی مانند لئونادو داوینچی آغازگران رنسانس سوم هستند که نظیر حکمای اسلامی ما جامع بودند، زیرا مستقیم یا غیرمستقیم در مکاتب همین حکیمان مسلمان تحصیل کرده بودند.
جمشیدنژاداول یادآوری کرد: رنسانس پس از عبور از سده شانزدهم به دوره جدید رسید و پیشرفت های علمی و معرفتی وسیع تری در آن پدید آمد، اما این رنسانس در حال حاضر به اصلاحاتی نیاز دارد و هدف آن باید به سعادت دنیوی و اخروی انسان معطوف شود. انسان شریف تر از آن است که جانورانه زندگی کند، به همین دلیل تحول معرفت بشری نباید بر نوعی تنازع بقا شکل بگیرد.
وی با ییان اینکه معتقدم رنسانس چهارمی در راه است که در آن، حکیمان حاکمان دنیایند، گفت: من به ظهور رنسانسی اعتقاد دارم که با شکل گیری آن، عدالت در همه جا سایه میافکند و صالحان حکومتها را به دست خواهند گرفت و به تعبیر افلاطون یا بزرگان خودمان، حکیمان حاکم میشوند.