بیهیچ اغراقی، ساکنان خیابانهای اطراف این مجموعه از طبیعیترین و نخستین حقوق انسانی هم بیبهره بودند. امنیت و سلامت آنها بهخاطر وجود زندانی در مرکز شهر همواره در معرض خطر بود.
همه این خاطرات تلخ 6-5سالی است که تغییر ماهیت داده و جای آن امید در دل مردمانی زنده شده است که منتظر بهرهبرداری و افتتاح این مجموعه در روزهایی نهچندان دورند. این را میتوان از چشمان پیرمردهایی که روزها در بوستان کوچک مقابل باغموزه مینشینند و با لبخند چشم به در آن میدوزند، خواند.
وجود زندان قصر سالهای سال مشکلات بسیاری را ایجاد کرده بود. هرچند که براساس قانون چنین مراکزی ملزم به خروج از حریم شهرها هستند اما این امر به واسطه مسائلی که عمدتا ریشه سیاسی داشت، محقق نمیشد. غلامحسین کرباسچی، شهردار تهران در دهه70، پیشنهادهای مختلفی را برای انتقال این مجموعه به سازمان زندانها ارائه داد که هیچکدام مورد قبول واقع نشد. «ملکمدنی» و «الویری»، شهرداران بعدی تهران هم نتوانستند کاری از پیش ببرند تا اینکه در زمان «محمدحسین مقیمی» که سرپرستی شهرداری تهران را برعهده داشت، سازمان زندانها آمادگی و موافقت خود را با انتقال زندان به خارج از شهر اعلام کرد. طلسم شکسته شد و در نهایت در تاریخ 22 آبانماه 1382، با پرداخت 10میلیارد تومان، مجموعه زندان قصر به شهرداری تهران واگذار و در مدت چندماه تخلیه شد اما این تازه آغاز ماجرا بود.
این مجموعه در ابتدا به شهرداری منطقه هفت واگذار شد اما به دلایلی ازجمله تخریبهای غیراصولیای که در سالهای 1383تا 1385 در آن اتفاق افتاد، بازسازی و مرمت آن به مرکز توسعه فضاهای فرهنگی شهرداری تهران محول شد و شهرداری تهران خود بهطور مستقیم برعملکرد آن نظارت داشت. هرچند که تلاش بر این بود که این مجموعه یکجا به بهرهبرداری برسد اما زمانبر بودن ترمیم آثار تاریخی شرایط را به شکلی دیگر رقم زد.
مرحله اول، بهرهبرداری از بوستان
سهسالی است که بخش شمالی باغموزه قصر بهعنوان بوستان در اختیار مردم قرار گرفته است؛ بوستانی که زمانی بخشی از محوطه شرقی زندان بوده و با تلاشهای صورت گرفته برج دیدهبانی شرقی و عمارت کلاهفرنگی آن مرمت و حفظ شده است. برج دیدهبانی در قسمت شمالی این بوستان واقع شده است و در طول روز بازدیدکنندگان میتوانند به بالای آن رفته و مجموعه تاریخی «قصر» را تماشا کنند. عمارت کلاهفرنگی هم هرچند که در نخستین ماههای افتتاح امکان ورود به داخل آن وجود داشت اما در حال حاضر دورتادور آن را حوضچهای کوچک گرفته است که امکان ورود را سلب کرده است. گویا این کلاه فرنگی کوچک بخشی از عمارت بزرگتری بوده است.
در قسمت شرقی بوستان قصر زمین بازی و محوطهای برای بازیهای توپی درنظر گرفته شده است. از طرفی سکوهای متعددی برای استقرار خانوادهها و افرادی که قصد اقامتی چند ساعته در بوستان را دارند، در قسمتهای مختلف آن ساخته شده است. در سال 1388 یکی از مجموعه سولههای مدیریت بحران شهر تهران در قسمت غربی این بوستان ساخته و مانند نمونههای مشابه آن، بهعنوان مجموعه ورزشی الزهرا به بهرهبرداری رسید. متأسفانه بهدلیل اختلافنظرهایی که در مورد تعیین محدوده بوستان و زمینهای اطراف آنکه در اختیار نهادهای انتظامی است، این مجموعه واگذار و از دسترس مردم خارج شد. در این تقسیمبندی حتی یکی از برجهای دیدهبانی مجموعه تاریخی زندان قصر هم از دسترس خارج و پشت دیوارهای مقر فرماندهی نیروی انتظامی قرار گرفته است.
افزایش سرانههای فضای سبز، فرهنگی و ورزشی
افتتاح این بوستان نخستین قدم در تحقق خواستههای مردم بود. به جای دیوارهای بلند و آجری شرقی این مجموعه که به مرور زمان سیاه شده بودند و سکوت آزاردهندهای که در خیابانهای آن وجود داشت، این روزها سروصدای بازی بچهها و قهقهه خندههایشان شنیده میشود. جنب و جوش و رفتوآمدها به قصر افزایش پیدا کرده است. در این قسمت از مجموعه قصر چندین سوله وجود داشت که در اختیار نیروی انتظامی بود و طی توافقاتی، به شهرداری تهران واگذار شده است. یکی از این سولهها چند ماهی است که تبدیل به بازار میوه و ترهبار شده است که پیش از این در
ضلع جنوبی مجموعه تاریخی باغموزه قرار داشت.سیدمحمدهادی ایازی، معاون فرهنگی و اجتماعی شهرداری و سخنگوی شهردار تهران در بازدیدی که یکماه پیش از این طرح داشت، اعلام کرد باقی سولههایی که در شرق این مجموعه قرار دارد به یک تماشاخانه، شبیه به تماشاخانه ایرانشهر و پارکینگ طبقاتی تبدیل میشود. شاید در این مدت «قصر» تنها یک بوستان محلی بوده و عده کمی از تهرانیها به آن آمدهاند اما در آیندهای نزدیک و با بهرهبرداری از کل مجموعه و پیوستن این بوستان به باغموزه، همهچیز تغییر میکند. سرانههای فضای سبز و ورزشی مرکز تهران با افتتاح این مجموعه افزایش پیدا میکند و بخشی از کمبود نیز جبران میشود؛ چرا که در خیابان شریعتی و محله باغ صبا هم مرکز نمایشهای آیینی مراحل پایانی ساخت را پشتسر میگذارد و در کنار تماشاخانهای که قول آن داده شده است، کمک فراوانی به ارتقای فعالیتهای فرهنگی تهران میکند.
و اما باغموزه...
مجموعه تاریخی باغموزه قصر که بهزودی به بهرهبرداری میرسد شامل زندان مارکوف، زندان سیاسی، آمفی تئاتر، مسجد، زورخانه و کافیشاپ است. زندان مارکوف در حقیقت بنای اصلی این مجموعه است که بهعنوان زندان در زمان پهلوی اول به بهرهبرداری رسید. تعدادی از سلولهای این بنا به شکل سابق خود باقی مانده و با قرار دادن مجسمههایی فلزی در آن، بازسازی شده است. در راهروها و هشتیهای این ساختمان اسناد و مدارکی نصب شده که شامل دستوراتی میشود که برای ساخت زندان یا رفتار با زندانیان داده شده است. سلول فرخی یزدی، شاعر و روزنامهنگار هم با قرار دادن مجسمهای از او و احیای دستنوشتهها و اشعارش بهطور کامل بازسازی شده است. متأسفانه امکان این بازسازی درخصوص همه زندانیان مطرح، بهویژه زندانیان سیاسی نبوده است چراکه این افراد به گفته خودشان در فاصلههای زمانی کوتاه از سلولی به سلول دیگر منتقل میشدند که امکان ارتباط با دیگر زندانیها را نداشته باشند. در هر یک از راهروهای این مجموعه موسیقی دورانهای مختلف پخش میشود؛ از زمان قاجار تا پهلوی اول و دوم و دوران انقلاب اسلامی و پس از آن.
یکی از راهروهای این زندان به آمفیتئاتری با 150نفر ظرفیت تبدیل شده است که امکان برپایی همایشها و نشستها و نمایش فیلم درباره مراحل بازسازی مجموعه را امکانپذیر میکند. زندان سیاسی هم با قرار دادن نمادها و نشانههایی از مقاومت افرادی که در آن حبس بودند تجهیز شده است. هنوز هم در و دیوارهای این زندان ترسناک است. زورخانه این مجموعه که در ساختمان مارکوف قرار دارد محلی برای ورزش زندانیان بوده که بهطور کامل مورد بازسازی قرار گرفته است. داخل مسجد هم دو پروژکتور نصب شده که یکی فیلمی قدیمی از مسابقات زندانیان را نمایش میدهد و دیگری فیلمی است از روزهای آزادی زندانیان سیاسی از زندان قصر و خانوادههایی که گریان و چشمانتظار عزیزانشان هستند. افتتاح این مجموعه بیشک کاری بزرگ و مهم در مجموعه فعالیتهای شهرداری تهران تلقی میشود اما مهمتر از آن، حفظ و نگهداری مجموعهای است که نهتنها بخش مهمی از تاریخ مملکت را در خود جای داده بلکه تلاش بسیاری هم برای حفظ و مرمت آن صورت گرفته است. برنامهریزیهای دقیق و انتخاب کاربریهای مناسب میتواند اینجا را به یکی از پویاترین مراکز فرهنگی و اجتماعی تهران بدل کند.
زندان قصر معماری منحصربهفردی دارد. هرچند بنای کاخ قاجارها چیزی جز گل و خشت نبوده است اما در جریان تبدیل آن به یک زندان، از علائم و نمادهایی استفاده شده که ذوق و سلیقه هم در آن به چشم میخورد. تلاش تیم مرمت این مجموعه بر آن بوده است که این نشانهها را حفظ و به درستی معرفی کند. آنچه در پایین صفحه میخوانید گوشهای از معماری خاص این مجموعه است که برخی ریشههایی ایرانی دارد و برخی از ویژگیهای کار مارکوف است.
وارد زندانه می شوید
ورودی زندان قصر، به شکل هشتیهای سنتی ایرانی ساخته شده است. اتاقی کوچک با هشت ضلع که جز دو ضلع آنکه ورودی و خروجی است، باقی آنها سکویی کوچک برای نشستن نیز دارند. حوض کوچکی هم در وسط این اتاق قرار داشته که با گذشت زمان خراب شده است. بهاحتمال زیاد این مکان، ورودی مخصوص افسران یا محل استراحت آنها بوده است. هر چند که برخی معتقدند، این اتاق محلی برای بردن زندانیان به شکنجهگاههای مخفی بوده است و واژه «زیر هشت» بهخاطر این محل رایج شده است.
گل های هشتی
در هر بخش از طاق هشتی، گلهای کوچکی با آجر شکل گرفته است. گلهای کوچکی که یکی از کارهای مخصوص مارکوف است و آنها را شناسنامه کاری او میدانند. با توجه به هشت ضلعی بودن اتاق، 88 گل کوچک هم در سقف این اتاق قرار داد. سقف این اتاق دایره شکل است و در وسط سقف، یک گل بزرگ قرار داشته است؛ یعنی همه گلهای کوچک رو به سوی سقف و گل خشتی بزرگ دارند. متأسفانه از گل بزرگ سقف، بخش کوچکی باقی مانده است که به شکل جداگانه، در دفتر مدیریت پروژه باغموزه قصر نگهداری میشود. از گلهای کوچک هم تنها دو نمونه حفظ شده است.
آجرهای کج و پنجره های مارکوفی
آجرهای کج بیرون پنجرهها از نشانههای معماری نیکلای مارکوف است که تقریبا در تمامی کارهایش در ایران به چشم میخورد. تزئینات نما، آن هم در 80سال پیش و برای یک زندان، کاری نادر بوده است اما به گفته کارشناسان، معمار گرجی این زندان، سعی داشته تا اصالت کار خود را حفظ کند. از طرفی نمیخواسته که زندانش، مکانی ساده باشد. پنجرههای چوبی سلولهای زندان اصلی هم براساس نمونههای اندکی که باقی مانده بود، مرمت و بازسازی شدهاند. این پنجرهها به نسبت بزرگ هستند. اهمیت آنها در مقایسه با پنجرههای کوچک و سلولهای تاریک و نمور زندان سیاسی مشخص میشود.
حیاط زندان اصلی
زندان قصر به گفته مهندسان این طرح یکی از اصولترین زندانهای جهان است. حیاط بزرگ آن، این اجازه را به زندانیان میداده است که در زمان هواخوری، با یکدیگر ملاقات داشته باشند. این موضوع ناخودآگاه باعث ایجاد رابطه اجتماعی بین آنها بوده است. در بالای چهار مسیر ورودی و خروجی به حیاط زندان، آجرکاریهای رنگی وجود دارد که برای یک زندان عجیب بهنظر میرسد! حیاط در مرکز زندان قرار دارد و هرچند وسیع است اما چون چهار ضلع دارد و در مرکز زندان قرار گرفته است، تنها چهار سرباز برای نگهبانی از آن، که روی سقف مستقر میشدند، کافی بوده است.
زندان سیاسی
پنجرههای کوچک، راهروهای تاریک، نمور و باریک، سلولهای بدون پنجره و درهای سنگین آهنی که هنوز لرزه بر اندام آدمی میاندازند، در ضلع شمال شرقی زندان مارکوف قرار داشتند. این ساختمان نمایی تیرهرنگ و تفاوت زیادی با زندان اصلی دارد. دارای چهار راهروی اصلی و یک راهروی فرعی است. شکل آن و قرار گرفتن سلولها کمی پیچیده است؛ تا زندانیان با ساختمان و ورودی و خروجیهای آن آشنایی پیدا نکنند و فکر فرار به سرشان نزند. بنای این ساختمان، مانند زندان اصلی، چیزی بهعنوان «پی» ندارد و همین موضوع بازسازی آن را با کندی مواجه کرده است.
دینی که ادا شد
زندان قصر به همسایگان خود بدهکار است. آرامش، امنیت و حتی هوای قابل تنفس در سالهایی نهچندان دور برای آنها آرزوهایی دستنیافتنی بهحساب میآمد. اما حالا زندان، به ساختمانی بدل شده است که هر گوشه آن زیبایی خاصی را به نمایش میگذارد. هرچند چیزی تا افتتاح مجموعه باغموزه باقی نمانده است اما هنوز خاطرات تلخ آن روزها در یاد بسیاری از خانوادهها و کسبه محل باقی مانده است. خاطراتی که با دلایلی ملموس عدموجود یک زندان در داخل شهر را توجیه میکند.با افتتاح و بهرهبرداری از این طرح ترافیک و شلوغی در قلب تهران افزایش پیدا میکند اما همه اینها به روزهای سوت و کور تلخ گذشته میارزد.