امام در این زمینه بنیان ویژهای را پیریختند که تا به امروز الگویی برجسته و استوار برای دانشمندان و اندیشمندان جهان اسلام بوده است. آنچه از پی میآید گفتوگویی است با دکتر فاطمه جان احمدی درباره سیره علمی آن حضرت.
- نحوه مواجهه فکری امامصادق(ع) با مخالفانشان ازجمله مسائل مهمی است که همواره در تاریخ اسلام درباره آن سخن گفته شده است. چرا امامدر مواجهه با مخالفانشان به جدال احسن و مباحثه میپرداختند؟
پیش درآمد پاسخ به این سؤال توجه به سه نکته است: نخست اینکه وضعیت سیاسی و اجتماعی بهویژه وضعیت فرهنگی عصر امامچگونه بوده است؟ دیگر اینکه اساسا مخالفان امام چه کسانی بودهاند و سوم آنکه چرا با امام از در مخالفت وارد شده و با او مقابله میکردند؟ در پاسخ به سؤال اول باید متذکر شد که عصر امام(ع) دورهگذار از امویان به عباسیان بوده است. بهعبارتی دوره تغییر نظام خلافت امویانی که هرگز نتوانستند مشروعیت خود را اثبات کرده، با تهدیدهای عصر خود مقابله و مبارزه کنند. عصر امامباقر(ع) که تماما در واپسین دههای دوره امویان سپری شد گویای ضعف و فتور خلافت نامشروع امویان بود. اما شعارهای عامهپسند عباسیان که ناشی از خواست اجتماعی جامعه بود آنان را به سوی بهرهگیری از همه فرصتهای اجتماعی سوق داد.
آنان بهزودی با همین دست افزار تبلیغاتی خلافت را تصاحب کردند. بیشترین مقبولیت آنها همان شعار «الرضا من آلمحمد» بود که در بادی امر بهگونهای ظاهری توجه عباسیان به اهلبیت(ع) را به اذهان القا میکرد. هرچند این توجه پس از قدرتگیری معنا و مفهومی متفاوت یافت و در همان ابتدای حکومت نخستین معارضه با علویان آغاز شد. این شعار که از عدل بنیعباس به جور امویان پناه میبردند مؤید ظلم و بیعدالتی عباسیان و عدمپایبندی آنان به شعارهایشان بود. اما ناگفته پیداست که اگر عباسیان شعارهای تبلیغاتیشان سال132 هجری به پیروزی رسیده باشد تنها 15سال از امامت امامصادق(ع) میگذشته است. بنابر قولی شهادت امامباقر(ع) سال 117هجری در عصر هشامبنعبدالملک بوده است و امامت امامصادق(ع) هم که از همان زمان آغاز شده بود تا روی کار آمدن عباسیان حدودا 15سال بهطول میانجامد. همه این دوره در حالی سپری شد که امویان برای بقای سیاسی خود تلاش میکردند و این فرصتی مناسب برای تکاپوهای علمی و فرهنگی امام(ع) بود. ناگفته پیداست که پس از روی کارآمدن عباسیان، مشغله دولت جدید برای از میان بردن بقایای امویان این فرصت را به امام(ع) داد تا در تکمیل اقدامات فرهنگی خود بکوشد و نقشه راه تشیع را تکمیل کند. میدانیم که امامششم(ع) بنابر قولی در سال83هجری دیده به جهان گشودهاند.
پس هنگام شهادت پدر بزرگوارشان حدودا 34سال سن داشتهاند. در تمام این دوره تا ماه شوال سال148 که به دستور منصور، خلیفه وقت عباسی، به شهادت رسیدند تمام عمر مبارکشان در ترویج، تبلیغ و تبیین فقه و نظام فکری و عقیدتی شیعه سپری شد. این دوره بهدلیل آشفتگیهای عصر استقرار دولت نوبنیاد بنیعباسی و دشواریهای عصر تثبیت یکی از بدترین ادوار تاریخی برای شیعه است؛ چرا که انحرافات صورت گرفته در عصر امویان به اوج خودش رسیده بود و شعارهای عامهپسند عباسیان هم برای افزودن بر انحرافات و پاسخ دادن سرابگونه به تقاضاهای فکری شیعیان بر مشکلات افزوده بود. براین اساس دوره امامصادق(ع) دوره پرچالش و حدفاصل اوج فرقهگرایی در جهان اسلام بود. پس اصلیترین وظیفه امام حفظ و صیانت مذهب تشیع از انحرافات احتمالی عصر امویان و عباسیان بود.
- مخالفان امامصادق(ع) چه کسانی بودند و چرا با امام از در مخالفت وارد شده و با او مقابله میکردند؟
بی شک دشمن و مخالف سرسخت امام(ع)،خلفای اموی و عباسی بودند. دوره طولانی امامت امامششم که نسبت به سایر ائمه طولانیتر است همه در مبارزه عملی با ایشان البته با دستافزارهای علمی و تبلیغاتی گذشت. فشارهای تبلیغاتی امویان در جعل حدیث و سختگیری بر شیعیان در انجام مناسک آیینی شیعه همه با تدبیرهای امامنقش بر آب شد. کاربست حدیث و رویکرد تفسیری به آیات، توضیح و تشریح احادیث از اقدامات امام(ع) بود. میدانیم که تلاش امویان مخدوش کردن حدیث و سیره نبوی بود و امامصادق(ع) میراث اسلامیای که به فراموشی سپرده شده بود را از طریق پدرانشان کسب کرده و به فرزندانشان انتقال دادند. امام(ع) بهمنظور تقویت جایگاه فراموش شده قرآنکریم همه اصالت را به کلام الهی دادند و حدیث را ذیل مجموعه قرآن دانستند. ایشان بهمنظور رفع اختلافات متعدد میان قرآن و حدیث که البته ناشی از جعل حدیث بود ملاک درستی و نادرستی احادیث را مطابقت حدیث با قرآن دانستند. در عصر امویان نگارش حدیث ممنوع بود، پس امام بهمنظور حفظ ارکان فرهنگی جامعه اسلامی خواندن قرآن را سرلوحه مبارزه فرهنگی خویش در مقابله با جریان فکری امویان قرار دادند. رویکرد تفسیری و توجه ویژه به حدیث موجب شد تا در عصر عباسیان کتابت حدیث رونق یابد. در این توجه نمیتوان تلاشهای امام را بهعنوان محدث و فقیه اهلبیت نادیده گرفت زیرا اخبار متعددی از علاقه امام به ثبت و نگارش حدیث وجود دارد که موید این مدعاست. بهنظر میرسد خلافت عباسی ناگزیر از رفع محدودیت منع نگارش حدیث بوده است. بیشک نخستین کاتبان حدیث اصحاب اهلبیت بودند.
صرفنظر از عملکردهای علمی امام میتوان به مبارزه منفی ایشان هم توجه کرد. امامصادق(ع) با ابزار کارآمد تقیه به مقابله عملی با فشار بر شیعیان فائق آمدند. در عصرگذار اموی به عباسی در بسیاری از موارد شیعیان به جرمهای مختلف کشته میشدند. شدیدترین اقدامات علیه علویان در دوره سفاح و منصور گزارش شده است. علاوه بر اختناق این عصر، حذف شیعیان از امور سیاسی و اجرایی هم لطمهای به شیعیان وارد میکرد. کاربست واژه رافضی کافی بود تا هرکسی را در مهلکه مرگ قرار دهد. پس امام برای کمکردن فشار بر اهلبیت و شیعیانشان تقیه را تجویز کردند و به صیانت شیعه از گردونه خصم عباسیان نایل آمدند. روایات متعدد امامصادق(ع) بر مرعی داشتن تقیه بهمنظور حفظ جان و پرهیز از بیاحتیاطی در روشهای معمول آیینی، خطر هجوم بر شیعیان را کاهش داد.
مطابق اقوال مورخان امام در هیچ فعالیت سیاسیای مشارکت نکرد. بیپاسخ گذاشتن درخواست ابوسلمه خلال که او را وزیر آلمحمد مینامیدند بر این امر صحه میگذارد. امام در پاسخ به فرستاده وی فرمودند: ابوسلمه، شیعه کس دیگری است. ایشان در پاسخ به نامه وی نوشتند: نه تو از داعیان من هستی و نه زمان من است.
برخورد امام با منصور، دومین خلیفه عباسی هم برخوردی منطقی و کاملا حسابشده بود. اقدامات ایشان عمدتا مخفیانه بود. امام با دعوت اصحاب خود به کتمان و مبارزه منفی عملا بر دامنه نارضایتی علیه عباسیان میافزود. امام قصد حفظ هویت مذهبی تشیع را داشت. تشریح فقه و مبادی فقهی موجب شد تا اساس مذهب تشیع بر فقه جعفری نهاده شود؛ پس امام ناگزیر بود حتی در فعالیتهای ضدعباسیان که سیمایی نظامی و مبارزاتی بهخود میگرفت مشارکت نکند.
چنین گروههایی را میتوان مخالفان سیاسی امام فرض کرد. در کناراین مخالفان شاید دو دسته مخالف فکری نیز قابل بررسی است: یکی غلات که به ظاهر موافق امام هستند اما در اصل امام هرگز بر جریان آنها صحه نگذاشت و دسته دوم مخالفان فکریاند که در قالب جریانهای فکری این عصر حضور یافتند و موجبات خیزش قیام علمی امام(ع) را فراهم آوردند.
- چرا امام در مواجهه با غالیان خیلی سختگیر بودند؟
امام جریان غلات را انحرافی قلمداد کرده و آنان را دشمنان خطرناک اسلام میدانستند. میدانیم که جریان غلو میکوشد از درون، سازههای فکری شیعه را متلاشی کند. این جریان هولناک با رخنه در بدنه تشیع میکوشد تا ضمن ایجاد آشفتگی در عقاید درونی بر میزان بدبینیهای بیرونی هم بیفزاید؛ پس امامبا جدیت در مقابله غلو ایستادگی میکند.امام با تفکیک شیعه اصیل از غالیان منحرف از شیعیان خود میخواهد برگرد غلات نگردند و به طرد آنان مبادرت کنند. عدمهمنشینی با غلات و انکار عقاید آنان در زمره اقدامات امام بود.
- تأثیر این مباحثات و مواجهههای فکری با مخالفان بر فرهنگ جامعه آن زمان چگونه بود؟
بیشک ناجی فرهنگ شیعه امامصادق(ع) هستند. کم کردن انحرافات دینی و مذهبی و خاتمه بخشیدن به برخی جریانات غالیانه در حوزه تشیع و نفی و طرد بدعتهای ریشهدوانده از زمان امویان و کمکردن فاصله میان احادیث جعلی با احادیث صحیح و نیز افزودن رویکرد جامعه اسلامی به قرآن از تلاشهای امامصادق(ع) است. البته تکاپوهای امام را نمیتوان در پویایی و تشریح فقه شیعه نادیده گرفت. بیشک فرهنگ شیعه که تنها با فقهاش شناساست مرهون تلاشهای امامصادق(ع) است. علاوه بر این پاسخگویی به شبهات به شیوه علمی و راهاندازی جریان فکری آموزش محور تنها از خدمات این امامهمام است.
- چرا امامصادق(ع) همت خودشان را به گسترش مباحث علمی و فرهنگی مصروف میداشتند؟
به نظرم ضعف جامعه اسلامی ضعف بنیادین علمی آن بود. اگر جامعه به لحاظ علمی و البته فرهنگی ضعیف نباشد رخنه شبهات و انحرافات محال و البته بسیار ضعیف خواهد بود. چنان که بهنظر میرسد امامین صادقین(ع) متوجه این ضعف بنیادین شده بودند. چیزی که امروزه هم مقام معظم رهبری برآن تأکید کردهاند و آن توانافزایی علمی جامعه بهویژه در حوزه علوم انسانی است. ضعف این حوزه مشکلات فکری پدید میآورد که میتواند بر جامعه لطمات جبرانناپذیری وارد کند. کلاسهای درس چهارهزارنفری امامان باقر و صادق علیهمالسلام و توجه ایشان به پاسخدهی علمی و نیز راهاندازی شبکه آموزشی مستقیم و غیرمستقیم و نیز درانداختن شبکهای از دانش آموختگان مکتبشان همه بهمنظور فراگیر کردن جامعه شیعه و رویآوری به پاسخدهی علمی بوده است. بیگمان امامصادق(ع)راه برونرفت از مسیر انحرافی فرهنگ شیعه را خیزش در جریان علمی میدانستند. علم نافع و علوم انسانی که حوزه تکاپوی امامصادق(ع) بود با دستمایههای قرآنی زیرساخت تغییرات فرهنگی نیز بود.
- چرا امامصادق(ع) برضرورت گسترش علم در جامعه اسلامی و مابین شیعیان اهتمام زیاد داشتند؟
بیشک روش علممدارانه امام در پاسخگویی به نیاز جامعه عصرشان حکایت از توجه بیشائبه ایشان به علم دارد. میدانیم که جایگاه علم اساسا در اسلام بسیار والا و برجسته است. قرآن کریم بشر را به سوی تعلیم و تعلم سوق میدهد. برتری اهل علم و درجات ایشان نزد خداوند تبارک و تعالی بر کسی پوشیده نیست. روش علمی و آموزشی امامصادق(ع) هم بر علممحوری جامعه تأکید دارد. پرورش بسیاری از فضلا و دانشمندان در محضر علمی امام موید این مدعاست. توسعه علمی به انحای مختلف رشد مکاتب درسی و نیز درانداختن شیوههای آموزشی نوین در مکتب امامصادق(ع) شکل گرفته است.
- این روش امام در علمآموزی چه تأثیری بر پیشرفت جامعه اسلامی و بالندگی شیعیان گذاشت؟
اگر قرار باشد از ممیزات عصر عباسیان یاد کنیم یکی از وجوه ممیزه ایشان نهضت ترجمه است. بهنظر بنده تلاشهای امامصادق (ع) در راهاندازی نهضت علمی جهان اسلام بیبدیل است. رشد علوم عقلی با رویکردهای قرآن و نیز توجه به تفسیر و تشریح مباحث فقهی و نیز حدیثنگاری و بالاخره تفقه در دین موجبات این خیزش علمی را فراهم کرده است. نقشههای مخالفان امام،زمانی از میان رفت که امام با تثبیت مواضع تشیع در تبیین مسئله امامت از یکسو و ساماندهی به فقه و کلام شیعه، تشیع را از سایر جریانهای فکری همعرض خود جدا کردند. ناگفته پیداست تنها مخالفان اماماز جریانهای فکری درون اسلامی نبودند. امام در مواضع روشنگرانه و در مقام پاسخ به مطالبات جامعه آن روز، نسبت به سایر ادیان نیز بیتفاوت نبود. همین روش و سلوک مناظراتی امام موجبات شکلگیری گونهای گفتوگوی مسالمتآمیز میان ادیان را فراهم آورد. در ضمن تلاشهای امام و معارضهشان با فرهنگ غلط اموی و عباسی که مسیر انحرافی جامعه اسلامی را گشوده بود مجموعهای از فرهنگ و آداب و رسوم شیعه را پدید آورد. ادعیه امامصادق(ع) و شیوههای بجاآوری آداب و رسوم شیعه اثنیعشری از میراثهای گرانبهای آن اماماست که نمیتوان آنها را نادیده انگاشت.
- بهنظر شما اهمیت سیره علمی امامصادق(ع) برای ما و در کل برای انسان معاصر در چیست و چگونه میتوان امروزه از آن برای اعتلای جامعه اسلامی بهره برد؟
بهنظرم آنچه بهعنوان میراث علمی امامصادق فراروی ماست میتواند راهگشای بسیاری از مشکلات امروزه جهان اسلام باشد. مسالمت همه فرق و مذاهب در مجلس درس امام برای فراگیری و نیز یافتن پاسخهای علمیشان، حکایت از وسعت نظر امامو حلم ایشان در گردآوردن همه مخالفان بر خوان اهلبیت دارد. از مکتب امامصادق میتوان آموخت موضوع تحول علوم انسانی بیتوجه به قرآن ره بهجایی نمیبرد. کانون توجه امام قرآن و سیره و احادیث نبوی است. میتوان با مرور در شیوههای آموزشی امامیکبار دیگر متدهای آموزشی را در همه سطوح مورد بازنگری قراردارد. شیوه توصیفی- تحلیلی و تبیینی امام در طراحی نظام مهندسی فرهنگی تشیع بسیار مؤثر بود و بهنظر میرسد جامعه اسلامی بیتمسک به سیره ائمه نمیتواند بر تغییر مبادی فرهنگی نایل آید. آبشخور فرهنگ تشیع صرفنظر از قرآن و سیره نبوی، سیره ائمه اطهار است.