مسئله مهم این است که بسیاری از مخاطبان بالقوه تئاتر در کشورمان عادت به دیدن نمایش ندارند و ضرورتی نیز در اینباره احساس نمیکنند. طبیعی است عادت به تماشای تئاتر هم مانند هر عادت دیگری میتواند از دوران کودکی در افراد شکل بگیرد و تربیت کودکان علاقهمند به تئاتر به رونق تئاتر و تربیت مخاطب بیشتر برای تئاتر منجر خواهد شد. اما عادت به دیدن تئاتر اتفاقی نیست که بتوان منتظر وقوعش ماند بلکه مانند هر هدف دیگری نیاز به برنامهریزی و زمینهسازی دارد. سه هنرمند تئاتری که در زمینه تئاتر کودک فعال بوده و هستند در اینباره نظراتشان را مطرح کردهاند تا شاید کمکی باشد برای برنامهریزی و ایجاد علاقه به تئاتر در کودکان و نوجوانان.
تئاتر علمی، مخاطب جدی
شهرام کرمی، در مقام نویسنده و کارگردانی که فعالیت تئاتریاش را با حضور در یک تئاتر مخصوص کودکان و نوجوانان آغاز کرده، معتقد است که از همه ظرفیتها و قابلیتهای تئاتر در کشورمان استفاده نشده و به همین سبب کودکان ما به آن اندازه که نیاز هست تئاتر واقعی را نمیشناسند. کرمی درباره اهمیت تئاتر برای کودکان میگوید: نمایش فقط اجراکردن یک داستان نیست؛ خیلی وقتها با استفاده از اشکال و شیوههای نمایشی میتوان روی مخاطب اثر گذاشت. حداقل در یک قرن اخیر ثابت شده، هنرهای نمایشی در تربیت کودک و نوجوان نقش بسیار مؤثری دارد و همین مسئله است که به هنر تئاتر ارزش مضاعف میدهد. امروزه در همه دنیا، نمایش در انواع شیوههای آموزشی و تربیتی نقش جدی و اساسی دارد و معمولا در آموزش از نمایشهایی با سبکها و شیوههای مختلف استفاده میشود.
به اعتقاد دبیر جشنواره تئاتر کودک و نوجوان یکی از مشکلات تئاتر کشور ما این است که از نمایش و شیوههای مختلف نمایشی بهصورت جدی و علمی برای تربیت و آموزش بچهها استفاده نکرده است. او در اینباره میگوید: اگر ما بهصورت درست و علمی از نمایش برای آموزش بهره بگیریم نتیجه این خواهد بود که هم تأثیر نمایش را بر آموزش و تربیت بچهها شاهد خواهیم بود و هم علاقه و میل به دیدن تئاتر در بچهها شکل خواهد گرفت.
در نگاه کرمی عادت به تماشای تئاتر زمانی ایجاد میشود که دیدن تئاتر یک نیاز باشد و برای ایجاد نیاز به دیدن تئاتر در کودکان نباید به شیوههای مرسوم و متداول بسنده کرد. او در اینباره توضیح میدهد: درست است که همین حالا هم در مدارس کشور از تئاتر برای آموزش استفاده میکنند اما نباید به همین بسنده کرد. همانطور که در شیوههای جدید آموزشی از والدین خواسته میشود که با بچهها در انجام برنامههای کمک آموزشی مشارکت داشته باشند، اگر در زمینه هنرهای نمایشی هم والدین را درگیر کنیم و از آنها بخواهیم همراه بچهها تئاتر ببینند یا به آنها برای آموختن بیشتر درباره تئاتر کمک کنند هم بچهها و هم والدین آنها به دیدن تئاتر عادت خواهند کرد. تئاتر فقط اجرای یک نمایش یا روایت یک داستان یا یک شخصیت نیست، تئاتر میتواند روح جمعی و ارتباطی را در بچهها زنده کرده و به آنها برای فکر کردن کمک کند.
حضور گروههای تئاتر در مدارس
حسن دادشکر، پیشکسوت تئاتر کودک و نوجوان و کسی که نخستین گروه تئاتری نوجوانان را در ایران پایهگذاری کرده، ایجاد علاقه و عادت به تماشای تئاتر را وظیفهای میداند که فقط بر دوش مسئولان آموزشی کشور نیست. او هم مانند شهرام کرمی معتقد است که عادت به دیدن تئاتر در دوران مدرسه شکل میگیرد اما معتقد است نهادها و سازمانهای متعددی باید دست بهدست هم بدهند تا کودکان ما به تماشای تئاتر عادت کنند. دادشکر در اینباره میگوید: برنامهریزی در اینباره در هر کشوری متفاوت است. درکشورهایی که در اینباره موفق بودهاند دانشآموزان در اوقات فراغت یا در بخشی از ساعات آموزشی به همراه مربیان آزموده نمایش خلاق را تمرین میکنند و در کنار هم اجرای یک نمایشنامه را به انجام میرسانند. این دانشآموزان از طرف مدرسه به دیدن تئاتر میروند و همه اینها دست بهدست هم میدهد تا زمینه برای ایجاد علاقه در دانشآموزان فراهم شود. در کنار این برنامهها، برخی از دانشآموزان به هنر تئاتر جذب شده و مابقی هم به تماشاگران همیشگی تئاتر بدل میشوند.
دادشکر فعالیتهای تئاتری در مدارس کشورمان را انکار نمیکند اما معتقد است که تئاتر باید بهعنوان یک پدیده فرهنگی به دانشآموزان معرفی شود و نه صرفا یک رویداد سرگرمکننده. او در اینباره میگوید: متأسفانه در کشور ما اگر هم فعالیتی در این زمینه برای دانشآموزان انجام شود، بهصورت مقطعی است و در یک دوره و زمان خاص انجام میشود. این برنامهها اگر مداومت داشته باشد توجه به تئاتر در دانشآموزان نهادینه میشود. باید در تمام دوران تحصیل از ابتدایی تا دانشگاه تئاتر وجود داشته باشد و علاوه بر اینکه دانشآموزان در دوران تحصیل باید در گروههای تئاتری عضویت داشته باشند یا به تماشای تئاتر بروند؛ باید گروههای تئاتری به مدارس دعوت شوند. خوشبختانه گروههایی که در زمینه تئاتر کودک و نوجوان در کشور ما فعالیت میکنند، شرایطی را فراهم کردهاند که بتوانند در مکانهای مختلف، نمایش اجرا کنند؛ حتی از شیوه میدانی و خیابانی هم استفاده میکنند.
دادشکر به راهکارهای عملی حضور گروهها در مدارس اشاره میکند و توضیح میدهد: در هر مدرسه سالنی وجود دارد که از این سالن برای فعالیتهای مختلف استفاده میشود؛ از انواع ورزشها گرفته تا برگزاری نماز. میتوان این مکانها را در زمانهای مناسب در اختیار گروههای تئاتری قرار داد تا آنها برای دانشآموزان تئاتر اجرا کنند. این دست اقدامات در بسیاری از کشورهای دنیا صورت میگیرد و گروههایی که با شهرداریها یا فرمانداریها قرارداد دارند به مدارس مختلف میروند و برای دانشآموزان نمایش اجرا میکنند. ضمن همه اینها در هر شهر تعداد زیادی گروه تئاتری فعالیت میکنند و هر گروه براساس سبک و شیوهای که دارد نمایشی را برای دانشآموزان تدارک میبیند. در نتیجه ارتباط کودکان با تئاتر یک ارتباط دائمی و حرفهای است نه یک ارتباط مقعطی آن هم در فصل تعطیلات یا آغاز سال تحصیلی.
به اعتقاد این هنرمند علاوه بر دیدن و اجرای نمایش، آموزش تئاتر هم میتواند یکی از راهکارهای مفید برای جلب توجه کودکان به تئاتر و تبدیل آنها به مخاطب همیشگی برای این هنر باشد. او در اینباره میگوید: شبکههای تلویزیونی هم باید در این زمینه فعال باشند و علاوه بر اطلاعرسانی، مباحث مختلف هنری را برای بچهها مطرح میکنند اما متأسفانه در کشور ما تلویزیون فقط کاردستی و آشپزی به مخاطبان خود آموزش میدهد. برنامههای کودک در تلویزیون ما تشکیل شده از یک مجری و یک عروسک؛ درحالیکه در دهه 60 و 70 تلویزیون بود که باعث شد نمایش عروسکی در ایران پا بگیرد و مطرح شود.
علاوه بر همه این راهکارها، به اعتقاد دادشکر نقصهایی هم وجود دارد که باید برای اصلاح آنها تلاش کرد؛ متأسفانه این روزها نوعی سادهانگاری و سادهنگری به تئاتر کودک در کشور و بهخصوص در تهران ایجاد شده که تئاتر کودک را ملغمهای از شادی کردن و دست و سوت زدن و موسیقی و آواز تبدیل کرده است. درحالیکه تئاتر کودک این نیست. همین باعث شده که سلیقهای خاص در زمینه تئاتر کودک ایجاد شود؛ مثلا والدین بچهها از ما میپرسند نمایش شما شاد است؟ من یکبار به مادری گفتم اگر قرار باشد فرزند شما بیاید سوت بزند، دست بزند و فقط و فقط شادی کند چرا شما برایش یک موسیقی شاد در خانه نمیگذارید که شادی کند. قرار نیست بچهها تئاتر ببینند که احساساتشان را تخلیه کنند. تئاتر باید آنها را به فکر وادارد و مسائل تازه برایشان مطرح کند.
دادشکر ضمن طرح همه این موارد، تأکید میکند که زمانی دیدن تئاتر به یک عادت بدل میشود که همه فعالیتهای ذکر شده باید تداوم داشته باشد چرا که مردم اگر تئاتر نبینند آن را فراموش میکنند. او درباره راهکارهایی که به آنها اشاره کرده، میگوید: همه این اتفاقات در کشور ما رخ داده اما مداوم نبوده و براساس سلیقه یک مدیر نوسان بسیار زیاد پیدا کرده است. ساعت اجرا، نوبت اجرایی که در اختیار گروهها قرار میدهند و حتی کیفیت نمایشها با سلایق و عملکرد مدیران ارتباط مستقیم داشته است.
درحالیکه تئاتر یک کارگروهی است و همه مراحل آن باید بهصورت علمی، دقیق و هنرمندانه به انجام برسد تا نتیجهبخش باشد.
او در پایان تأکید میکند: اگر عادت به تماشای تئاتر در بچهها ایجاد شود و تداوم داشته باشد آرام آرام برای تئاتر کشورمان مخاطب تربیت خواهد شد. دادشکر معتقد است که این مخاطب از سلیقهای برخوردار خواهد بود که به تماشای هر اثری نخواهد نشست و در نتیجه تئاتر کشور هم ارتقا پیدا خواهد کرد.
نیاز به یک اتاق فکر
عادل بزدوده، طراح عروسکهای معروف تئاتر و تلویزیون، بیش از هر چیز بر تعریف یک جایگاه درست برای تئاتر کودک و نوجوان تأکید میکند و میگوید: زمانی دیدن تئاتر به یک عادت و امر عمومی بدل خواهد شد که معنی و مفهوم تئاتر ابتدا بهصورت تئوری در کتابهای درسی آموزش داده شود و بعد آرام آرام جایگاه تئاتر کودک و نوجوان تعریف شود. وقتی بچهها با تئاتر آشنا شوند حتما والدین خود را به سمت تماشای تئاتر سوق خواهند داد؛ هر چند بضاعت تئاتر ما اندک است اما وقتی مخاطب برای تئاتر کودک و نوجوان تربیت شود این نوع نمایشها هم رونق خواهند گرفت.
بزدوده آموزش تئاتر به کودکان را وظیفهای میداند که بردوش همه نهادهای مرتبط با فرهنگ و هنر و کودکان و نوجوانان میداند. او در اینباره میگوید: الفبای تئاتر را میتوان در مراکزی که در اختیار کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است به کودکان آموزش داد. بعد از این آموزشها تماشاگر برای تئاتر کودک و نوجوان تربیت خواهد شد و نیازها، امکانات و کمبودها هم مشخص خواهد شد. به اعتقاد من برای رسیدن به این مقصود باید اتاقهای فکر ایجاد شود و برای تربیت مخاطب کودک و نوجوان برای تئاتر برنامهریزی کرد.
به اعتقاد این هنرمند، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان میتواند آموزش تئاتر و زمینهسازی برای آشنایی با تئاتر را برعهده بگیرد و بعد نهادهایی مانند آموزش و پرورش، وزارت ارشاد، حوزه هنری، شهرداری و ... وارد میدان شوند تا به این مخاطبان تئاتر ارائه کنند.
بزدوده معتقد است که در حال حاضر تمامی این نهادها بهصورت مستقل و منفک از هم در زمینه تئاتر فعالیت میکنند به همین دلیل تلاش آنها یا مقطعی است و یا موازی با هم، ایجاد یک جریان نیاز به همکاری همه جانبه همه نهادهای مسئول دارد و باید کارشناسان همه این نهادها در یک اتاق فکر سیاستهای کلان و کاملا یکپارچهای را تدوین کنند که تئاتر کودک و نوجوان رونق بگیرد و تمامی نهادها و سازمانهایی که بودجههای فرهنگی دارند در یک مسیر قرار بگیرند و فعالیتهایشان را سامان بدهند.