او امروز جانشین سازمان بسیج مستضعفین است. با سردار فضلی گفتوگوی متفاوتی درباره حال و هوای جنگ و جبهه، موضوعات سیاسی پیرامون جنگ و بسیاری دیگر از موضوعات دفاعمقدس انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
- چقدر در جنگ حضور داشتید؟
سؤال سختی است.
- حدودش را بگویید؟
اگر زمانهای مرخصی و مجروحیت را که از جبهه دور بودم حساب نکنیم همه جنگ را در جبهه بودم.
- الان که 24سال از پایان جنگ میگذرد آیا دفاعمقدس به حاشیه رفته است؟
اگر دفاعمقدس و رزمندگان به حاشیه رفته بودند خنثی کردن فتنه سال 88 و عبور از تهدیدها و تحریمها میسر نمیشد. هنوز آن فرهنگ ایثار و شهادت زنده است، به لطف خدا.
- پس چه شد که روحیه جهاد و جنگ کمرنگ شد؟
ببینید تغییر نگرش دولتها در این موضوع اثر جدی داشته است. اولا تصور و باور ما این نبود جنگ به این شکل به پایان برسد. علت آن این بود که رزمندگان اسلام یک استراتژیای داشتند و آن این بود که امام فرموده بودند که اگر جنگ 20سال طول بکشد ما ایستاده ایم. رزمندگان ما براساس این باور تا پای جانشان ایستاده بودند. اما شاید پذیرش قطعنامه در آن شرایط که باید در جای خودش مورد بررسی قرار گیرد از مهمترین و برجستهترین حوادث بعد از انقلاب است که به نوبه خودش تلخی دارد و البته شیرین هم بود. تلخی آن از این جهت بود که هرگز تصور این را هم نمیکردیم که روزی حضرت امام در جمهوری اسلامی در شرایطی قرار بگیرند که بنا به فرمایش خودشان ناچار شوند که جام زهر را بنوشند.
شیرینیاش این بود که همه ظرفیتها و نیروهای نظام اسلامی در موقع پذیرش قطعنامه یکبار دیگر پای کار آمدند و فداکاری خودشان را به حد اعلا رساندند. ما در مقطعی کاهش نیرو داشتیم اما در زمان قبل از پذیرش قطعنامه مجددا سیل نیروهای مردمی به جبهه گسیل شدند بهطوری که ما در لشکر 10سیدالشهدا قریب به 30هزار رزمنده داشتیم درحالیکه تعداد نیروهای ما اندکی قبل از این زمان شاید به یکپنجم این میزان هم نمیرسید. پس همانهایی که در سایه عشق به امام به جبهه آمده بودند و به عشق امام در جبهه مانده بودند، بعد از اینکه امام و مولایشان قطعنامه را پذیرفتند با طیب خاطر اسلحهها را زمین گذاشتند. این یکی از زیباترین مقاطع تاریخ است؛ نه تاریخ انقلاب بلکه تاریخ اسلام.
- پیروزی ما در جنگ در چه مقطعی رقم خورد؟
تمام هشت سال جنگ ، زمان پیروزی ما در جنگ تحمیلی بود. چرا؟ ما اگر بخواهیم ببینیم در هر روز و هرماه و هر سال جنگ چه اتفاقاتی افتاد تاریخ جنگ پر است از فراز و فرود. اما واقعیت ورای این پیروزیها و شکستهای ظاهری است. ما در جنگ به تکلیف خودمان عمل کردیم و این یعنی پیروزی ما. کسی که به تکلیف خودش عمل میکند چه پیروز بشود و چه شکست بخورد برای او پیروزی است.
- فکر میکنید هنوز هم مردم همین باور را داشته باشند؟
به هر حال بعد از جنگ یک عدهای تلاش کردند جنگ را تحریف کنند و نگاه مردم را به جنگ عوض کنند و حقایق جنگ را وارونه جلوه بدهند. اصلا بعضیها اصل جنگ را زیر سؤال بردند و گفتند چرا جنگ کردید؟ چرا بعد از فتح خرمشهر جنگ را ادامه دادید؟ اینها را کسانی مطرح میکردند و کسانی شبههافکنی میکردند که حتی یک شب هم در جبهه نخوابیده بودند. حالا اینها چطور مدعی جنگ شدهاند؟ اینها ردپایشان در بخشهایی از حاکمیت هم دیده میشود. کسانی که امروز ماهیتشان عوض شده است و ارزشهای دفاعمقدس را زیر سؤال میبرند. با این همه طبیعی است که بسیاری از نسل جوان ما فضای جنگ را درک نکردهاند و آنهایی هم که درک کرده بودند الان سالهاست از آن فضا فاصله گرفتهاند. اما این بهمعنای کمرنگ شدن فرهنگ ایثار و شهادت نیست. شاهد این موضوع هم استقبال بالای جوانان از کاروانهای راهیاننور و بازدید از مناطق جنگی است. آن جاهایی هم که فاصلهای با روحیات و ارزشهای زمان جنگ مشاهده میکنیم به این علت است که دستگاههای فرهنگی ما به تکلیف خودشان عمل نکردند و ارزشها را انتقال ندادند.
- جنگ مهمتر است یا خانواده؟
هر کدام از اینها جایگاه رفیع خودش را دارد و در هیچ کجای دین ما هم نیامده که یکی نسبت به دیگری کم اهمیتتر باشد. همانقدر که مجاهدت در راه خدا و توجه به ارزشها و اعتقادات مهم است، تلاش برای خانواده هم اهمیت دارد. در دین ما تلاش برای تأمین معاش خانواده همطراز مجاهدت در راه خدا ارزش دارد. قرار نیست در هیچ کدام کوتاهی یا غفلت صورت بگیرد. اصلا شما یقین داشته باشید که توفیق مجاهدت در راه خدا و انجام تکلیف بعد از لطف و عنایت خدا، بدون حمایت و همکاری خانوادهها ممکن نمیشد.
- شما زمان جنگ متاهل بودید؟
هر سه فرزند بنده را خداوند در زمان جنگ به بنده عنایت فرمودند.
- کی ازدواج کردید؟
سال 1360
- یعنی همان سال اول جنگ؟ مگر چند سالتان بود؟
من آن زمان مجروح شده بودم. حین مجروحیت مرحوم پدرم که خودش هم رزمنده بود نظرشان این بود که من ازدواج هم بکنم. من قبل از آن تصمیم داشتم که تا پایان جنگ، ازدواج نکنم و همه توان و وقت خودم را برای جنگ بگذارم اما وقتی فهمیدم نظر مرحوم پدرم بر ازدواج من است اطاعت کردم تا هم رضایت خدا و هم رضایت پدر را داشته باشم.
- شما خودتان جانباز هستید و حتما با جانبازان دفاعمقدس در ارتباط هستید. آیا بهنظر شما به جانبازان خوب رسیدگی میشود؟
با هیچ اقدام مادی نمیشود حماسه ارزشمند رزمندگان را جواب داد اما در عین حال وظیفه نظام است که به آنها خدمت کند، آنقدر که من خبر دارم خیلی کارها هم شده است اما کارهای فراوانتری پیشرو است و البته تلاش جامعتر نیاز دارد که هم دولت و هم مجلس باید مساعی جدیتری داشته باشند. در واقع باید با مصوبات قانونی و بهصورت قانون، امکان حمایت بیشتر را از رزمندگان، جانبازان و خانواده معظم شهدا داشته باشیم البته اجر کار اینها نزد خدا محفوظ است اما درخصوص امکانات مادی، بله؛ برخی از این عزیزان در عسر و حرج هستند و برخی کم و بیش مشکلاتی دارند. این هم وظیفه حاکمیت است و من امیدوارم که با توجه به سازوکارهایی که وجوددارد نسبت به این مهم جبران مافات بشود.
- شما خاطراتتان را از جنگ جایی ثبت و ضبط کردهاید؟
ما کمتر فرصت میکنیم به این بخش بپردازیم. البته یک کارهایی برای ثبت و ضبط انجام شده است اما خب متأسفانه بخشی از خاطرات هم ضبط نشده است.
- فکر میکنید چیزی از جنگ هست که ناگفته مانده باشد؟
جنگ ناگفتههای فراوانی دارد، اما نباید در بیان ناگفتهها، ابزاری برخورد شود. اگر بخواهیم ابزاری به جنگ نگاه کنیم همان بهرهبرداری سیاسی از آن میشود. ناگفتههای جنگ بهنظر من ناگفتههایی از معنویات جنگ؛ هنر تاکتیک، جنگآوری، ایثار، مجاهدت و ابتکار رزمندگان در عملیاتهایی است که شاید به ذهن مادی خیلی از انسانها خطور نمیکند. بهعنوان مثال در عبور از رودخانه اروند، هنوز هم نظامیان در سراسر گیتی متحیرند از اینکه چگونه رزمندگان اسلام از این رودخانه (با عرض 300تا 1300متر، خروشان و با جزرو مد) عبور کردند، اینها ناگفته جنگ است. در عملیات«بیتالمقدس دو» سراغ دارم یک لشکر در 16روز که برف و باران توامان لحظهای قطع نمیشد از روی رودخانه قلعه چولان (رودخانهای وحشی و پرآب با دیواره صخرهای) عبور کردند و قریب به 20کیلومتر اهداف را روی ارتفاعات قمیش و قامیش و تنگه دولبشک تصرف کرده و پاتکهای دشمنان را جواب دادند. همه این فداکاری و حماسهها از یک پل به عرض 70سانتیمتر و به طول 144متر صورت گرفت، کاری که شاید الان حتی قابل تصور هم نباشد. فرماندهان و رزمندگان آن عملیاتها و آن حماسهها سالم و زنده هستند و بهراحتی میتوانند آن ناگفتههای واقعی را روایت کنند؛ اینها ناگفتههای جنگ است که باید به استحضار مردم برسد. ناگفتههای جنگ فقط ناگفتههایی نیست که در ابعاد سیاسی و استفاده ابزاری از آن باشد.