آنچه در پی می آید خلاصه ای از مباحث برنامه روز پنجشنبه 30/6/91 است.
قرآن میگوید: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ» مشکل دنیا این است که «اقْرَأْ» هست، «بِاسْمِ رَبِّکَ» نیست؛ یعنی تحصیلات در خط الهی نیست.علم انحصاری نیست. «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَهٌ عَلَی کُلِّ مُسْلِم» بعضی روایات «مُسلِمه» هم دارد. آموزش علم لازم است بر هر مسلمانی، چه زن و چه مرد.کتمان علم ممنوع است. اسلام میگوید: «زَکَاهُ الْعِلْمِ نَشْرُه» هرچه بلد هستی به دیگران هم بیاموز؛ خیر و برکتش به این است. اگر این نوشته مرا یک طلبه دیگر در یک جلسه بخواند، این برای قیامت من میماند؛ چون آنجا دیگر قرائتی مطرح نیست. حضرت امیر صورتش را میپوشاند، به فقرا کمک میکرد تا شکم آنها سیر شود و علی هم شناخته نشود. غصه نخورید که خدمت کردیم، اسم ما را ننوشتند. افرادی که اصرار دارند اسمشان باشد، خدا پاک میکند.
هرجا خودمان را ندیدیم خدا میبیند.کتمان حق ممنوع است. علمای یهود و مسیحیت، پیغمبر را میشناختند، چون قرآن میفرماید: «یَجِدُونَه مَکْتُوبا فِی التَّوْراهِ وَ الْإِنْجیل»؛ نام و مشخصات پیغمبر را یافتند در تورات و انجیل. آیه دیگر میفرماید: «یَعْرِفُونَه کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُم»؛ پیغمبر را مثل بچهشان میشناختند. ولی اینها کتمان کردند و نگفتند. الآن هرچه یهودی و مسیحی هست، گناهش گردن کسانی است که کتمان کردند.با شما مشورت میکنند این دختر چطور است؟ پسر چطور است؟ کتمان نکن. نگو میترسم عیبش را بگویم، بختش بسته شود. در مشورت غیبت جایز است. شما خواسته باشی غیبت نکنی، یک عمر مردم در چاله میافتند.معلمی شغل خداست. «الرَّحْمَانُ عَلَّمَ الْقُرْءَانَ» معلمی شغل انبیاست. «یُعَلِّمُهُم» حیف است که نیت ما پول باشد. نیت ما باید والاتر باشد. مهندسین ممکن است پولشان بیش از یک معلم باشد، ولی مهندس روی جماد کار میکند، تو روی آدم کار میکنی.
این سالن را خیلی خوب بسازند، یک قرن سالن است. شما اگر یک آدم تربیت کنی تا قیامت این خیرش را میبیند.ما در اسلام، فارغالتحصیل نداریم. خدا به پیغمبرش هم میگوید: «قُلْ رَبِّ زِدْنی عِلْماً». اخیرا حدیثی دیدم:« اطلبوا العلم و لو من المجانین»؛ از دیوانه هم چیز یاد بگیرید. من خودم از یک دیوانه چیز یاد گرفتم. یک دیوانه مسجد آمد. هرچه فحش داد خندیدند. رفت در محراب و گفت: حضرت آقا به تو بودم! آمد صف اول گفت: به تو بودم. به تو بودم. تا گفت به تو بودم این دیوانه را بغل کردند و بیرون انداختند. و من از این دیوانه یاد گرفتم که گاهی سخنرانی عمومی فایده ندارد. باید گفت به تو بودم.علم، مکان، زمان و مرز ندارد: «اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّینِ». پیغمبر که فرمود: چین بروید. مگر مردم چین در صدر اسلام، مسلمان بودند. علم زمان ندارد. از گهواره تا گور.
مکان ندارد، «ولو بالثریا». منتها هر علمی ارزش ندارد. آنچه میخوانیم باید یا واجب باشد، یا مستحب! یا مشکل فرد را حل کند، یا مشکل جامعه را! با این خط کش، شما وارد کتابها بشوید، ببینید چقدر حرفهایی هست که دانستنش نه واجب است، نه مستحب است، نه مشکل من را حل کرد و نه مشکل جامعه را؟ قرآن میگوید: «وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ»؛ یاد میگیرند چیزهایی را که ضرر دارد.تحقیق باید راهش باز باشد، ولو در وسط جنگ! قرآن میگوید: در وسط جنگ اگر کسی گفت میخواهم درباره اسلام تحقیق کنم، بگویید: بیا تحقیق کن! «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکین اسْتَجارَک فَأَجِرْهُ. . . ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ» شخصی به نام صفوان نامه نوشت به پیغمبر که دوماه به من فرصت بده درباره اسلام تحقیق کنم. فرمود: چرا دو ماه؟ چهار ماه! در مقام تحقیق، حتی اگر بالاترین مقام علمی هم هستی، با مخاطبت تواضع کن. پیغمبر با مشرکین که حرف میزند، میگوید: یکی از ما یا شما، بر هدایت یا ضلالت است، بنشینیم گفتوگو کنیم؛ «إِنَّا أَوْ إِیَّاکُمْ لَعَلی هُدی أَوْ فی ضَلالٍ مُبین».