مجتبی عسگری پس از انقلاب و با شروع ناآرامی‌ها وارد کردستان شد، با شروع جنگ تحمیلی به جبهه رفت و تا آخر جنگ در جبهه‌ها حضور داشت.

دفاع مقدس

وی در جنگ، مدتی به عنوان تخریبچی در کردستان انجام وظیفه می‌کرد و در نهایت مسئولیت گردان بهداری لشکر27 محمدرسول‌الله(ص) را عهده‌دار شد. سردار عسگری هم‌اکنون مسئول مؤسسه حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع‌مقدس سپاه محمد رسول‌الله(ص) تهران بزرگ است. با او درباره اهمیت حفظ خاطرات و آثار جنگ به گفت‌وگو نشستیم.

  • کسانی که در زمان جنگ حضور داشته‌اند هنوز خاطرات را به ذهن دارند یا فراموش کرده‌اند؟

استخراج خاطراتی که در ذهن رزمندگان است کمی مشکل به‌نظر می‌رسد ولی بسیاری از آنها خاطرات را هنوز به یاد دارند و حتی بعضی از آنها این خاطرات را به‌صورت مکتوب تدوین کرده‌اند؛ البته تعداد این افراد خیلی زیاد نیست و شاید 20درصد رزمندگان همه خاطرات را در ذهن داشته باشند.

  • به‌نظر شما اگر این کار زودتر انجام می‌شد بهتر نبود؛ یعنی اگر از سال‌های اول جنگ این اتفاق می‌افتاد بازیابی این خاطرات راحت‌تر نبود؟

متأسفانه از اوایل جنگ این اتفاق نیفتاد و مؤسسات حفظ و نشر آثار دفاع مقدس خیلی دیر (در سطح سپاه) راه‌اندازی شد درحالی‌که باید بلافاصله بعد از جنگ درگیر این مسائل می‌شدیم. حتی این دو کتاب «همپای صاعقه» و «ضربت متقابل» را ما در دهه70 نوشتیم و منتشر شد اما مثل الان به‌صورت گسترده به‌دنبال ثبت و ضبط آثار جنگ نبودیم. البته شاید واقعا کسی به فکر این موضوع نبود و خیلی ضرورتی برای آن احساس نمی‌شد.

  • ظاهرا بسیاری از رزمندگان هم علاقه‌ای به ثبت خاطرات خود نشان نمی‌داده‌اند؛ دلیل این موضوع چه بود؟

این درست است؛ چراکه زمان جنگ معدود افرادی بودند که خاطرات خود را ثبت‌وضبط می‌کردند؛ کسانی هم خاطراتشان را ثبت کردند. مثلا خود من بخشی از خاطراتم را تا سال64 نوشته بودم که متأسفانه این دفتر گم شد. البته ضرورتی نیز برای نوشتن این خاطرات به‌صورت انفرادی احساس نمی‌شد چون بیشتر به فکر دفاع بودیم. ولی یکی از کارهای خوب سپاه ثبت‌وضبط وقایع جنگ به‌صورت ضبط نوار بود که یک راوی کنار هر فرمانده لشکر وقایع مهم را ضبط کرد و این نوارها هنوز موجود است.

  • شما فکر می‌کردید که جنگ چطور تمام خواهد شد؟

طبق قوانینی که در سازمان ملل موجود است هیچ کشوری حق حمله به کشور دیگر را ندارد اما اگر کشوری این قانون را زیر‌ پا گذاشت، کشوری که به آن تجاوز شده این اختیار را دارد که بتواند دشمن متجاوز را از کشور خود بیرون رانده، آن را تعقیب کند، به مرکز آن حکومت متجاوز حمله کند و آن حکومت را سرنگون سازد. ما نیز به‌دنبال سرنگونی حکومت صدام بودیم اما در سال‌های آخر جنگ، صدام با ما جنگ نکرد بلکه به‌وضوح با ورود به جنگ شیمیایی به نوعی «نامردی» کرد. ما اکثر مواقع با اتکا به خدا و نیروی خود، با حمله به مواضع عراقی‌ها آنها را شکست می‌دادیم اما هنگامی که آنها می‌خواستند منطقه را پس بگیرند مردانه نمی‌جنگیدند و با سلاح‌های شیمیایی نیروهای ما را عقب می‌راندند. در فاو ما نزدیک سه‌ماه جنگیدیم اما عراق با نامردی و اتکا به بمب‌های شیمیایی لشکرهای ما را عقب راند. در ذهن ما این بود که به‌طور کامل حکومت صدام را سرنگون کنیم.

  • یعنی شما علاقه داشتید که جنگ ادامه پیدا ‌کند؟

ببینید، جنگ تخریب‌های زیادی داشت. شما هیچ‌گاه نمی‌توانید افردای مثل احمد متوسلیان، حسین خرازی و ابراهیم همت را برای مملکت گیر بیاورید؛ چراکه اینها اسطوره‌هایی بودند؛ البته نه اینکه دیگر کسانی مانند این افراد نباشند. جنگ در کل تخریب‌های زیادی دارد اما گاهی شما مورد هجوم دیگران قرار می‌گیرید و با دفاع خود دفاع‌مقدس را رقم می‌زنید؛ این موضوع شیرین است.

  • ســردار، در حال حاضر موجی ایجاد شده که می‌گویند سال‌های آخر جنگ اعزام‌های مردمی به جبهه‌ها کمتر شده بود؛ آیا این موضوع صحت دارد؟

به‌هیچ‌ عنوان این گفته را قبول ندارم. ببینید یک قشر خاصی بودند که جنگ را اداره می‌کردند و اینطور نبود که همه مردم درگیر جنگ باشند. اعزام‌های مردمی هم که در جنگ اتفاق می‌افتاد اینطور نبود که همه مردم به جنگ بروند اما همه مردم پشتیبانی می‌کردند. شما اعزام‌های 100هزار نفری سپاه محمد رسول‌الله(ص) را (اواخر سال 1365) درنظر بگیرید و این نمونه‌ای است از حضور مردمی در جنگ. در همان اواخر هم که صدام پذیرش قطعنامه را پذیرفت و منافقین را تجهیز کرد برای حمله به خاک ما، کسانی که می‌جنگیدند، بسیج و مردم بودند و بدنه اصلی جنگ ما را نیز مردم اداره کردند.

  • زمان امضــای قطعنامه، شما در جبهه حضور داشتید؟

بله، در آن زمان من در دوکوهه در حال جنگ بودم.

  • خود شـمـا چه احساسی داشتید و سایرین چه احساسی داشتند؟

اگر کسی به غیراز امام(ره) بود و این مطلب را می‌گفت ما قبول نمی‌کردیم. خیلی به ما سخت گذشت وقتی امام(ره) گفتند که من جام زهر را نوشیدم اگر غیر از فرمان ایشان بود کسی قبول نمی‌کرد که جبهه را رها کند و برگردد. خیلی لحظه‌های سختی بود اما به‌واسطه اطاعتی که از حضرت امام(ره) داشتیم، برگشتیم و شیرینی آن اطاعت، شاید از خود جنگ هم برای ما شیرین‌تر بود.

  • چه خاطراتی از دوران دفاع مقدس دارید؟

جنگ سراسر خاطرات تلخ و شیرین است ولی در کل من خودم در جنگ همه‌‌چیز را شیرین دیدم. عمده بچه‌های رزمنده بسیار جوان بودند و شور و شعف داشتند ما به‌عنوان یکسری نیروی رزمی خشن نبودیم بلکه بیشتر در حال خنده و شادی حلال بودیم. عملیات والفجر یک در منطقه فکه آغاز شد. قبل از شروع عملیات، دشمن بعدازظهر‌ها خیلی به ما تک می‌زد و سعی می‌کردیم در آن‌مواقع بیشتر در سنگر بمانیم ولی خب گاهی مجبور می‌شدیم که بیاییم بیرون. من یک‌بار باید 300متر می‌رفتم تا از منبع آب بردارم و بعد 200متر می‌رفتم تا به سرویس بهداشتی برسم. به محض خروج از سنگر با یک آفتابه مواجه شدم و دیدم که کمی آب دارد. با همان آفتابه حرکت کردم ولی گوشم به سوت توپ خمپاره بود. بعد از هفت، هشت قدم، صدای یک سوت بلند شد و من خیز رفتم، ولی خمپاره عمل نکرد. بعد از چندقدم مجدد صدای سوت خمپاره آمد و من خیز رفتم اما باز هم عمل نکرد. دفعه سوم هم باز همین اتفاق افتاد. تصمیم گرفتم که دفعه چهارم اعتنا نکنم. بعد از بلند‌شدن، صدای خنده توجهم را جلب کرد و دیدم که شهید ممقانی، شهید گیوه‌چی و آقای خدامی در حال خندیدن هستند. وقتی علت را جویا شدم گفتند که این صدای سوتی که تو می‌شنوی به‌خاطر پیچیدن صدای باد در لوله آفتابه است نه صدای سوت خمپاره.

اما جنگ خاطرات تلخ هم دارد؛ در عملیات کربلای پنج که یکی از جنگ‌های خیلی سخت ما بود، نزدیک به سه‌ماه با عراقی‌ها درگیری داشتیم. سه‌راهی بود به‌نام «سه‌راه شهادت» که طی عملیات این سه راه بسته شد و نزدیک به 70نفر از مجروح‌های ما آن طرف خط ماندند و هرچقدر تلاش کردیم تا خود را به آنها برسانیم، نشد. شرایط بسیار سخت و دردناک بود؛ وقتی جلوی چشم کسی رفیقش جان دهد بسیار سخت‌تر هم می‌شود. نزدیک‌های صبح که قرار شد من بعد از بررسی جاده به راننده آمبولانس علامت دهم تا مجروح‌ها را با خود بیاورد، وقتی به جاده رسیدم دیدم که سر سه‌راهی شهادت دوتا ماشین و یک موتور منهدم شده‌اند و پشت اینها نزدیک به 59پیکر شهید هست. دیدم که اگر این دوتا ماشین و موتور را از وسط جاده بردارم جاده عملا باز می‌شود. بعد از کنارزدن این وسایل نقلیه که کاملا سوخته بود، قبل از اینکه به راننده آمبولانس علامت بدهم، آمد ولی چون در تیررس عراقی‌ها بودیم سوار آمبولانس شدم و مجبور شدیم که از روی جنازه شهدا عبور کنیم. لحظه‌های بسیار سخت و دلخراشی بود وقتی شما می‌دیدید که این جوان‌ها زیر چرخ‌های آمبولانس می‌روند.

  • برگردیم به بحث اولیه؛ شما در ثبت آثار دفاع‌مقدس دنبال چه هدفی هستید؟

ببینید، ظلمی به این ملت شده که ما از آن به عنوان دفاع‌مقدس یاد می‌کنیم. ماجراهایی در این هشت سال اتفاق افتاده است که قسمتی از تاریخ ما را می‌سازد و آن هم نه در مقابل یک کشور بلکه در مقابل دنیایی که به ما زور می‌گفتند. همه شرق و غرب به عراق متجاوز کمک می‌کردند اما در مقابل، ما با حداقل تجهیزات با آنها مقابله می‌کردیم. حالا ایجاد چنین صحنه‌هایی، خیلی عظیم و بزرگ است. پس ما وظیفه داریم اینها را ثبت کنیم تا بعدها قضاوت کنند که ما چگونه عمل کردیم.

  • شما بین سخنان خود از اسطوره‌های جنگ نام بردید اما امروز هم عده‌ای از همان اسطوره‌ها هستند؛ به‌نظر شما از آنها استفاده مطلوب می‌کنیم یا نه؟

امروز افراد زیادی هستند که در حال خدمت هستند اما متأسفانه من نمی‌دانم که کار ما بوده یا دشمن که از دفاع‌مقدس «غول» ساخته‌اند و آنطور که بایدوشاید از ارزش‌های جنگ در کشور استفاده نشد. من در جاهای مختلف بوده‌ام. هرجا که روحیه، شد روحیه جنگ، کارها به‌خوبی جلو رفت که نمونه آن سد کرخه بود که همه‌‌چیز آن عالی بود و آن هم به‌خاطر نگاه الهی به موضوع بود. من اعتقاد دارم اگر با همان روحیه وارد مسائل مختلف شویم مشکلات حل می‌شود. مملکت ما مشکل پول ندارد اما در مورد برخی مسئولان، آن بار تعهدی که بر دوش خود حس می‌کردند دیگر وجود ندارد درحالی‌که ما بهترین نیرو‌های انسانی را در کنار سرمایه مالی داریم.

کد خبر 186118

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار دفاع-امنیت

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز