حسین دهلوی، هنرمند کمال گرا در سال 1306 مصادف با تحولات شدید فرهنگی و سیاسی در ایران متولد شد. پدرش معلم تار و ویولون (به سبک ایرانی) و از شاگردان خوب علی اکبرخان شهنازی بود. ابتدا با تار شروع کرد ولی به دلیل کوچک بودن جثهاش به ناچار ویولون در دست گرفت و دیری نپایید که به جمع شاگردان ابوالحسن صبا پیوست.
شکل گیری شخصیت حسین دهلوی در واقع در این دو محیط او را به چهره اسطوره ای موسیقی ما تبدیل کرده است.حسین دهلوی با فرهنگ غنی خانوادگی و هنرآموزی و همنشینی با استاد صبا که مکتب دیده وزیری بود، از ابتدای ورود به موسیقی، فضای سالم فرهنگی را به صورت تمام و کمال حس کرد و با بهرهگیری از ذوق سرشار هنری خود از 26 سالگی اولین اثر ارکسترال خود را که در واقع اولین قطعه اوست، به سمع اهالی هنر رسانید.
دهلوی به خاطر عشق و علاقه سرشارش به موسیقی و تعامل با اقشار فرهیخته اجتماعی، توانست به خوبی راه خود را در زمینه هنرآموزی طی کند و با استفاده از علوم آهنگسازی بینالمللی موسیقی کلاسیک که آن زمان زیر نظر حسین ناصحی میآموخت، موسیقی ایرانی را وارد مسیری جدی و به روزتر کند.
اولین ساخته دهلوی با نام "سبکبال" زمانی ساخته شد که او در کلاس صبا مشغول یادگیری ویولون بود که ناگهان صبا یک موتیف کوتاه که معنی موسیقایی کاملی هم نداشته را اجرا میکند و ذهن خلاق دهلوی با کمک علمی که از دوره های فرم شناسی و آهنگسازی ناصحی داشته، آن را شکار میکند و تبدیل به یک قطعه بلند، برای ارکستر مجلسی به همراه سازهای ایرانی میشود.
جالب اینجاست که ناصحی به خاطر تفکر معمول آهنگسازان تحصیل کرده در غرب که مخالف استفاده از فواصل موسیقی ایرانی و سازهایش در آثار آهنگسازان بودند، به هنرجوی خود، حسین دهلوی میگوید که با این نوع آهنگسازی مخالف است ولی در عزم دهلوی در به کاربردن این روش آهنگسازی خللی وارد نشده و او بعد از تصنیف این اثر، نام خود را به عنوان اولین آهنگساز ارکستر ملی (این اصطلاح سالها بعد برای این نوع موسیقی به کار برده میشود) در تاریخ موسیقی ایران ثبت میکند؛ هرچند پیش از این هم قطعاتی برای ارکستر ترکیبی سازهای ارکستر سمفونیک با سازهای ایرانی ساخته شده بوده، ولی هیچوقت با یک استاندارد مشخص از نظر ارکستراسیون مطرح نبوده است.
دهلوی در کنار ساخت موسیقی برای ارکستر بزرگ به ساخت قطعاتی برای سازهای ایرانی نیز همت گمارد. یکی از قطعاتی که در آنزمان توسط او ساخته شد و هنوز یکی از مهمترین دئوها در موسیقی ایرانی و مخصوصا ساز سنتور شناخته میشود، دئو سه گاه برای سنتور است که توجه به زمان ساخت این قطعه تحسین هر شنونده ای را بر میانگیزد.
این قطعه زمانی ساخته شده که هنوز سنتور با تکنیک امروزی (که پایه گذار آن فرامرز پایور است) جا نیفتاده بود و اصولا سنتور ساز چندان شناخته شده ای نبود. این قطعه در واقع انقلابی در همنوازی موسیقی ایرانی به حساب میآید که هم از نظر آهنگسازی و هم تکنیک نوازی سنتور حائز اهمیت است.
ابوالحسن صبا، چهره برجسته موسیقی ایرانی که او را پس از کلنل وزیری تاثیر گذارترین مروج موسیقی نوین ایرانی میدانستند، دهلوی را بسیار با استعداد دید و او را برای تنظیم قطعات برای ارکستر تازه تاسیس خود به همکاری دعوت کرد. این ارکستر که با نام ارکستر شماره یک هنرهای زیبا به فعالیت مشغول بود، توسط صبا هدایت میشد و در آن بسیاری از شاگردانش به نوازندگی میپرداختند. همکاری دهلوی در آن زمان با چنین هنرمندی آن هم در چنین نقشی، نشان از تایید استعداد و سلیقه موسیقایی او توسط صبا داشت.
با درگذشت ناگهانی صبا در سال 1336، هدایت ارکستر به دست دهلوی سپرده شد و او به احترام استادش، نام ارکستر را به ارکستر صبا تغییر داد. در سال 1339 دهلوی با ارائه پایاننامه خود در رشته آهنگسازی که قطعهای برای ارکستر سمفونیک بوده در دستگاه نوا، فعالیت خود را به شکل جدیتری پی میگیرد. در این سالها دهلوی هم معلمی میکند، هم آهنگسازی، هم رهبری و هم تحصیل...
پایان تحصیلات دهلوی مانعی برای پایان تحصیل او در زمینه موسیقی نبود و پس از ورود پروفسور کریستین داوید به ایران او به جمع شاگردان او پیوست که بعدا این شاگردی به دوستی عمیقی منجر شد. کریستین داوید یک موسیقیدان با تجربه و کاردان و برآمده از خانواده ای موسیقیدان بود، بارها ارکستر فیلارمونیک برلین را رهبری کرده بود و در اتریش سمت استادی در رشته آهنگسازی را داشت. شاگردی دهلوی در محضر داوید، او را با فرهنگ موسیقی اروپا عمیقا آشنا کرد و نظام مندی فکری اش را دوچندان کرد.
دهلوی که از سال 1336 به دعوت روح الله خالقی در هنرستان ملی به تدریس مشغول شده بود، در سال 1341 با در اختیار گرفتن پست ریاست هنرستان ملی، این موقعیت را پیدا کرد که به صورت بنیادین به تربیت هنرجویان بپردازد. دیری نپایید که شاگردان هنرستان ملی غیر از تسلط بر موسیقی ایرانی، به حدی در موسیقی غربی توانایی پیدا کردند که از همکلاس های خود در هنرستان عالی هم پیشی گرفتند و امروز بسیاری از این هنرمندان در زمینه موسیقی کلاسیک غربی در اقصا نقاط جهان مشغول فعالیت هستند که از جمله این افراد میشود به علی – فرشته و زهره رهبری، ورقا بدیعی، فروغ کریمی، شهداد - اردشیر روحانی، محمد شمس و... اشاره کرد.
دهلوی در مدت 9 سال مدیریتش بر هنرستان موسیقی ملی، نوع نگاه به موسیقی ایرانی را بسیار جدیتر و علمیتر از پیش کرد و موسیقی ایرانی را به نوعی رسمیت بخشید که با تمام تلاشهای کلنل وزیری و شاگردش روح الله خالقی، به این جایگاه نرسیده بود.
دوران طلایی هنرستان با دعوت از اساتید درجه یک موسیقی به هنرستان شروع شد و جمعی از هنرآموزان، با استفاده از سیستم آموزشی دهلوی، خود را برای ورود به جامعه موسیقی آماده میکردند. سازها کم کم با همکاری ابراهیم قنبری مهر، الگوهای استانداردی پیدا میکردند و روش نتنگاری برای سازهای کوبهای برای اولین بار، زیر نظر دهلوی شکل نظاممندی به خود گرفت و اولین کتابهای آموزش تنبک به هنرجویان هنرستان موسیقی ملی آموزش داده شد.
استادان هنرستان همه از هنرمندان تراز اول بودند و شیوه آموزشی مشخصی داشتند، حسین تهرانی آموزگار تنبک بود و به صورت یک واحد عمومی به همه هنرجویان، تنبک درس میداد تا از همان سنین، هنرجویان را ریتم شناسی آشنا شوند، فرامرز پایور، یکی از بزرگترین هنرمندان تاریخ موسیقی ایران که خود مدتی شاگرد دهلوی بود به آموزش نظاممند سنتور مپرداخت،
علی اکبر شهنازی، نوازنده اسطوره ای تار که بسیار مورد عنایت و علاقه دهلوی بود با اینکه از روی نت تدریس نمیکرد به هنرستان آمده بود تا روش تارنوازی قدما را هنرجویان بیاموزند، رحمتالله بدیعی در هنرستان استاد ویولون بود و هم تکنیک ایرانی و هم غربی را با تسلطی مثال زدنی به هنرجویان می آموخت، هوشنگ ظریف، همانجا تار تدریس میکرد و روش نوازندگی موسیقی معروفی و وزیری را به خوبی به هنرجویان آموزش میداد، همین درسهای هوشنگ ظریف بود که سالها بعد تاثیرش در سونوریته و استیل عالی نوازندگان تار ایران شنیده و دیده شد...
حسین دهلوی یک هنرمند کمالگرا بود و با هر ساده انگاری به شدت برخورد میکرد. همین اخلاق دهلوی بود که هیچ وقت به سازهای سه تار، نی و کمانچه مجال ورود به هنرستان موسیقی ملی را نداد و او بهره گیری از این سازها را منوط به رعایت کردن اصول اولیه اکوستیک در ساخت آنها میدانست. این تیزبینی و سختگیری دهلوی تا حدی بود که حتی ساز پیشنهادی خودش یعنی سنتور کروماتیک را هم ساز مورد تاییدش نمیدانست و فقط جهت رفع کمبود در ارکستر به کار میبرد. این خصوصیت دهلوی، موقعیت را برای منتقدان واپسگرایش فراهم میکرد که او را با عنوان "هنرمند غربگرا" یا حتی "غرب زده" معرفی کرده و تمام خدمات او را زیر سئوال ببرند. در حالی که دهلوی غیر از اینکه ساز را یک وسیله برای تولید موسیقی میدانست، از مدعیان "بازگشت به سنت" (جهت شناسایی هنر اصیل) نیز موسیقی قدما را بهتر میشناخت، چرا که در مکتب ردیف نوازی شهنازی و صبا رشد کرده بود و با زیبایی شناسی آن عمیقا آشنا بود. در واقع این خصوصیت دهلوی که در ابتدای مطلب هم به آن اشاره شد، معرفتی بود که او را از انحرافات موسیقیدانان سنت گرا و یا غربگرای آن روزگار نجات داد و با وجود مخالفتهای این گروه ها، هیچوقت از مسیر خود خارج نشد و امروز هم آرای او به عنوان یک هنرمند هنر محور و منصف مورد توجه است.
پس از پایان دوره مدیریت او بر هنرستان موسیقی ملی او عازم سفری دو ساله به اتریش و آلمان برای شناخت بیشتر موسیقی کلاسیک غرب شد. در زمان حضورش در اتریش، باز از محضر داوید که استاد آکادمی موسیقی وین بود، بهره میبرد. دهلوی در سال 1354 یکی از مهمترین آثار موسیقی سمفونیک ایران را با نام "باله بیژن و منیژه" تصنیف کرد که اثری عظیم و با شکوه برای ارکستر سمفونیک بود. این اثر بعدا به صورت یک سوئیت پنج قسمتی زهی نیز تنظیم شد که بارها به اجرا در آمد. "بیژن و منیژه" هنوز هم یکی از قله های آهنگسازی در موسیقی سمفونیک ایران محسوب میشود و نشان از توانایی بی حد و حصر آهنگساز در تکنیکهای آهنگسازی و ارکستراسیون و همچنین تسلط او بر موسیقی اوایل قرن بیستم و ترکیب هوشمندانه آن با موسیقی ایرانی دارد.
دهلوی در کنار فعالیت های بی شمار خود اقدام به چاپ پارتیتور آثار خود و همچنین دیگر آهنگسازان ایرانی کرد که این اقدام او نه تنها اولین قدم در راه انتشار پارتیتور در موسیقی ایرانی به حساب می آید، از جهت تلاش برای معرفی آثار دیگر آهنگسازان ایرانی، حرکتی قابل تحسین و انسانی است. یکسال پیش از وقوع انقلاب، دهلوی که رهبری ارکستر بزرگی را با ترکیبی از سازهای غربی و ایرانی به عهده داشت، دست به ساخت اپرایی برای کودکان زد که این قطعه پس از سه سال به اتمام رسید ولی دیگر مجال اجرا و ضبط نیافت. درگیری کشور در گرداب جنگ و مشکلات سیاسی کشور و از طرف دیگر روی کار آمدن گروه سنت گرای مخالف خط فکری دهلوی، دیگر مجالی برای پرداختن به هنر ناب دهلوی را نمیداد. ولی دهلوی از پای ننشست و باز مشغول به کار سامان دهی انتشار پارتیتور های خود و همینطور جمع آوری و باز نویسی جزو تلفیق شعر و موسیقی خود شد که بعدا این آثار یکی پس از دیگری به بازار آمد.
فعالیت موسیقایی دهلوی با انتشار یک اثر که بعد از انقلاب ضبط شد ادامه پیدا کرد و در سال 1372 به اجرای صحنه ای هم رسید. باز یکی از تزهای دهلوی شکل عملی به خود گرفت، ارکستری بزرگ از سازهای ایرانی که تا حد زیادی مورد تایید او بود به روی صحنه رفت و بخشی از آرمان های او را جامه عمل پوشانید. متاسفانه شرایط غیر هنری و فشاریهای گروه های مخالف، باز دهلوی را خانه نشین کردند؛ فشار های عصبی از رنج به اجرا نرسیدن بزرگترین اثرش "اپرای مانا و مانی" به حدی او را افسرده کرد که کم کم دچار بیماری فراموشی شد و به جز تدریس کتاب "پیوند شعر و موسیقی" که حالا پس از دریافت جایزه کتاب سال به عنوان واحدی درسی در دانشگاه های موسیقی تدریس میشد، کاری نمیکرد. امروز بدون شک حسین دهلوی پرافتخارترین و بزرگترین هنرمند زنده در موسیقی ایران به شمار میرود که پرداختن به راه و هنر ارزشمند او میتواند سرآغاز پیشرفتهای بزرگی در هنر موسیقی ایران زمین باشد. هنرمندی که با یک رشد ارگانیک، از چشمه موسیقی غربی و ایرانی سیراب شد و راهی را باز کرد که امروز رهروان بسیاری دارد.
*سجاد پورقناد-نوازنده سهتار و دبیر اولین و دومین دوره جشنواره وبلاگها و سایتهای موسیقی