پاسخ کوتاه به پرسشی چنین بنیادین و فراخ دامن که پرسشی است در پیوند با سامانه و ساختار اندیشه مولانا و جهانبینی او، کاری آسان نیست اما اگر من بخواهم، به هرروی و رای، پاسخی به این پرسش بدهم، آنچه میتوانم گفت این است که اندیشه مولانا و شیوه نگرش او به جهان و انسان در این روزگار، از دید من حتی بیش از روزگار مولانا بهکار ایرانیان و در پی آن جهانیان میآید زیرا مولانا با آنکه اندیشمندی است به ژرفی و نابی، بومی و ایرانی و پرورده در دامان فرهنگ و اندیشه و منش نیاکانی، دیدگاه و دریافتی جهانی دارد. شاید بتوانم گفت که بزرگترین، دشوارترین و چالشخیزترین پرسمان آدمی در این روزگار آن است که در منش و فرهنگ بومی باشد، در اندیشه، داوری، ارزیابی همچنان در قلمروی تنگتر در کنش، جهانی رفتار کند.
انسان این روزگار بهناچار میباید در میانه دو ناساز آشتیناپذیر، پیوند و هماهنگی و همسازی پدید بیاورد، در جغرافیا و فرهنگ و تاریخی ویژه و کرانمند بزید اما بینشی فراخ، جهانی، انسانی و حتی در آیندهای نهچندان دور فرازمینی و فراانسانی داشته باشد؛ زیرا اگر نمونهای بخواهم بیاورم هرکدام از ما در خانهای باشندهایم، میزییم که در چشم ما بسیار گرامی است، کانون گرم آرامش و آسودگی است اما این خانه هنگامی خانه است؛ چیستی و معنای خانه را میتواند داشت که خانهای باشد در میان هزاران خانه دیگر، در پیوندی ناگزیر و ساختاری با آن خانهها. این پیوند، در روزگار ما کارکرد و بایستگی و معنایی بسیار ژرفتر یافته است به این معنا که اگر در گذشته کسی میتوانست با رنج و دشواری در خانهای تکافتاده به دور از دیگر خانهها بزید، در جهان کنونی این رفتار و کرداری است که به هیچ روی انجام شدنی نیست. جهان با همه گونهگونیها و رنگارنگیها و نایکسانیهایش، به پدیدهای یگانه درهم تنیده که هر پاره آن با پارههای دیگر پیوندی سرشتین و ساختاری و انداموار یافته دیگرگون شده است.
برپایه آنچه سخت کوتاه گفته آمد، اندیشه و پیام مولانا، چونان بومی ناب جهانیاندیش، ارج و ارزش و کارکردی بنیادین یافته است. اگر جهانیان گوش به پیام و سخن مولانا بدارند که مرزهای نهاده در میانه آدمیان، مردمان، کشورها را خوار میدارد و درهم میشکند، بیآنکه چیستی ناب بومی و ایرانی خود را از دست بدهد، بسیاری از تنگناها، دشواریها، پرسمانهای انسان و جهان کنونی از میان برخواهد خاست. آدمیان خواهند آموخت که در آشتی، آرامش، هماندیشی، همسویی، همرایی و همگرایی با یکدیگر بزیند بیآنکه یکی از آن میان بخواهد درازدست، تیرهدل، تاریکاندیش دیگران را به ستم، به رنگ خود درآورد. میانگارم که برپایه آنچه گفته شد، ما جهانیان این روزگار بیش از هر زمانی دیگر به مولانا و اندیشهها و آموزههای او نیازمندیم.