برای نمونه نظریهای که فقر و بیکاری را علت سرقت و جرائم مالی عنوان میکند در پاسخگویی به اختلاسهای میلیاردی افراد یقهسفید محکوم به سکوت میشود و... در رویکردهای دینی به سر منشأ جرم و جنایت که «گناه» است توجه ویژهای شده است و ریشه گناه را نیز در «حب دنیا» و «ضعف باور به آخرت» جستوجو میکنند. با نگاهی به مجموعه گناهان و کبائر ممنوعه در ادیان الهی خصوصا دین مبین اسلام میتوان گرایش به گناه را در سه کلمه «جهل» «غضب و شهوت» و «عصیان» یافت.
جهل بهعنوان امالمعاصی یا مادر گناهان مقام اول در بین این علل را به خود اختصاص میدهد. پس در این مقام نخستین وظیفه زمامداران جامعه دینی باید تلاش در راستای آگاهی بخشی واقعی و سلطنت «تعقل» یا «عاقلپروری» بر دیگر شئون زندگی باشد. بعد از جهل میتوان مقام بعدی در تولید گناهان منجر به جرم و جنایت را به «غضب» اعطا کرد. در احادیث از غضب بهعنوان «کلید هر بدی» نام برده شده است.
امروز نگاهی اجمالی به آمار زندانیان متهم به قتل و در بند نشانگر این است که بسیاری از گرفتارشدگان قصد قبلی در ارتکاب جرم و جنایت را نداشتهاند و بهعلت جهل و قضاوت عجولانه و نداشتن مهارتهای حل مسئله از راه منطقی و قانونی از خود واکنش نسنجیدهای ابراز کردهاند که اثر آن نتیجهای غیر از خواسته آنها شده است.ما میدانیم که عصبانیت یا ملایمت تا حدودی تحت کنترل عوامل وراثتی و ژنتیک است ولی زمامداران آموزشی باید در تمام مراحل تربیتی نحوه کنترل خشم و مهارتهای حل مسئله را وارد آموزش و پرورش کنند و آنرا به اخلاق اجتماعی تبدیل و سایر مسئولان و مردم نیز باید برطرف کردن عوامل تشدیدکننده عصبانیت در اجتماع را مانند تحقیر ارباب رجوع و یا کندی ترافیک، در اولویت خدماترسانیها و برنامهریزیها قرار دهند.
عصیان نیز بهعنوان یکی دیگر از علل مولد گناه، که درصورت عدم جلوگیری میتواند منجر به تشدید فرایند جرم و جنایت و یا تخلفات شود، در جامعهشناسی جنایی از منظر ادیان الهی بسیار مورد توجه است. پیامبر اعظم(ص) در مجموعه پندهای خود به عبدالله ابن مسعود میفرماید: «از مستی گناه پرهیز کن. بهدرستی که برای گناه مستی است مانند مستی شراب بلکه شدیدتر از آن.» اگر تکرار گناه تبدیل به سیره و سیاق یک فرد شد دیگر قبح آن از بین رفته و فطرت الهی انسان، محجوب و عقل عاقبتاندیش زایل میشود و اضطراب و کراهت گناه تبدیل به اعتیاد و لذت شده و به قول قرآن کریم بر دلها و چشمها و گوشهای آنان مهر زده و نعمت فهم ودرک از آنها گرفته میشود.
در این مورد برخلاف دو دلیل قبلی که برای مقابله با آنها به روشهای نرم تأکید میشود باید روشهای قاطع را در پیش گرفت و از تعارفات قانونی کاست و بر مبلغ مجازات افزود. برای نمونه آیا مماشات با کسانی که برای چند دهمین بار به جرم قاچاق موادمخدر (حتی اندک)دستگیر شدهاند و یا سارقان زورگیر که تجاوز به امنیت عمومی را کسب وکار خود قرار دادهاند و زندانها را اشغال کرده و بهعلت سوابق قبلی در حد و اندازه یک مشاور حقوق جزا اطلاعات تجربی برای فرار از دست قانون و اخذ رضایت شکات (از طریق تطمیع یا تهدید) بهدست آوردهاند، رعایت حقوق بشر میکنیم؟ یا ناخواسته تضییع حقوق عمومی؛ بههرحال بهنظر میرسد ترویج خویشتنداری بهعلاوه توسعه رفاه و آموزش عمومی و قاطعیت در اجرای عدالت میتواند ما را به جامعهای متعالیتر رهنمون شود.
* عضو هیات علمی دانشگاه علوم انتظامی و کارشناس رسمی دادگستری