این شعر با عنوان «خطاب به تمامی دست اندرکاران:» درباره دروغهای ویتنام با من صحبت کنید، نماینده یکی از میلیونها صدایی بود که در سراسر جهان به مخالفت با جنگ میپرداختند.
این شعر با این کلمات آغاز میشود:
«آیا یک روز، حقایق مرا زیر گرفتند؟ و از زمان وقوع آن حادثه به بعد اینگونه قدم برداشتهام؟ چرا پاهایم اینقدر محکم در گچ پیچیده شدند؟ درباره دروغهای ویتنام با من سخن بگویید.»
چند سال بعد، پیش از مرگ این شاعر بزرگ (که من هم در مراسم یابود وی در لندن حضور داشتم) وی پاراگراف پایانی شعر را بازنویسی کرد و آن را مخلوط دوباره (ریمیکس) خواند و با این کار، شعر یادشده شهرت جهانی بیشتری کسب کرد.
ایده این شعر از یک آهنگ کودکانه الهام گرفته بود:
«شما بمبافکنهایتان را وارد صحنه و وجدانتان را بیرون میکنید، از انسانها عبور میکنید و همه چیز را به هم میپیچید»
و در ادامه این شعر آمده است: «به من دروغبگویید حالا چه درباره عراق باشد یا برمه یا افغانستان یا سامانههای دفاع هوایی BAE، اسرائیل و یا ایران.»
این شاعر به خوبی فهمیده بود که ایران نیز یکی از کشورهایی است که انگلیس و سایر کشورهای غربی (و رسانههای متملق آنها) دربارهاش دروغپردازی میکنند.
این شعر چند روز پس از آن به ذهنها متبادر شد که اعضای کمیته جایزه نوبل به دلایلی که فقط برای خودشان قابل قبول است تصمیم گرفتند با اعطای جایزه صلح نوبل به اتحادیه اروپا این جایزه را به لجن بکشد؛ اتحادیه اروپایی که با تحمیل تحریمهای سختگیرانه خود بر ضد ایران به یکی از مشوقان اصلی زمینه سازی برای جنگ با جمهوری اسلامی بدل شده است.
اینها همان کسانی بودند که به دلایل کاملا غیر قابل باور به باراک اوباما، رئیس جمهوری امریکا نیز جایزه صلح نوبل اعطا کردند به این امید که وی را در مسیری مسالمت آمیز قرار دهند؛ خواستهای که محقق نشد!
یک روز بعد وقتی که سردرگمی ذهنهای متفکر درباره انتخاب اتحادیه اروپا از سوی کمیته جایزه نوبل هنوز ادامه داشت این اتحادیه (که اجرای برنامههای سختگیرانه ریاضتی در کشورهای عضو آن به اعتراضهای گسترده در این منطقه منجر شده است) گام نخست خود را به عنوان یک نهاد صلح آفرین برداشت.
اتحادیه اروپا توانایی ایران برای برقراری ارتباط با مردم خودش را بلوکه کرد در حالیکه تمامی کسانی که درباره چگونگی ایجاد صلح اطلاعاتی دارند میدانند که برای تحقق این مساله وجود ارتباطات ۲ جانبه ضروری است. تمامی طرفین درگیر به آگاهی از تفکر و جهانبینی طرف مقابل نیازمند هستند.
به رغم این واقعیت که رسانههای غربی در ایران قابل دسترسی هستند و روزنامهنگاران غربی نیز غالبا به پوشش اخبار و یا به عقیده بسیاری از ایرانیان، تحریف اخبار این کشور میپردازند غرب در حال حاضر میخواهد چیزی فراتر از نفت ایران را مسدود کند. آنها میخواهند ایدههای ایرانی را تحریم کنند و مردم خود را از دیدن و شنیدن مطالبی که از نظر شبکههای تلویزیونی ایران اهمیت دارد محروم کنند. به طور خلاصه، آنها میخواهند فقط صدای خودشان به گوش برسد. این از ارکان اصلی سیستم تبلیغات است که با ژست تعهد در قبال مطبوعات آزاد به نمایش درمیآید.
پخش شبکه خبری ایرانی پرس تیوی که به عنوان بیادعاترین شبکه در انگلیس مخاطبانی پیدا کرده بود قبلا هم قطع شده بود و بیتردید حالا هم با اغماض دولت علیا حضرت ملکه انگلیس، دسترسی به این شبکه و سایر شبکههای ایرانی در ماهوارههای اروپایی ممنوع شد.
دستور این ممنوعیت نیز به شرح زیر است:
«شرکت ماهوارهای اروپایی یوتلست میگوید به دستور کمیسیون اروپا دسترسی به چند شبکه ماهوارهای ایرانی را متوقف کرده است. یوتلست به پرس تیوی گفته است که از آرکیوا، شرکت ارائهدهنده خدمات ماهوارهای خواسته است پخش شبکههای ماهوارهای ایرانی را از روز دوشنبه (۲۴ مهر، ۱۵ اکتبر) از فرکانسهای هاتبرد متوقف کند. آرکیوا نیز در یک رایانامه جداگانه که به شبکه پرستیوی فرستاد اعلام کرد این تصمیم از سوی شورای اتحادیه اروپا اتخاذ شده است.
شبکههای ایرانی که پخش آنها متوقف شده است پرس تیوی، العالم، جام جام ۱ و ۲، سحر ۱ و ۲، شبکه خبر جمهوری اسلامی ایران، شبکه قرآن و شبکه عربی زبان الکوثر را شامل میشود. این تصمیم به دنبال ماهها ارسال پارازیت روی امواج شبکههای ایرانی توسط شرکتهای ماهوارهای اروپایی اتخاذ شد. شبکه خبری عربی ایران (العالم) نیز وقتی برنامههایی درباره بحرین پخش میکرد به طور روزانه مورد هجوم پارازیتها قرار میگرفت.
کارشناسان فنی میگویند ارسال این پارازیتها از سوی تکنسینهای انگلیسی صورت میگرفت. به گفته ناظران، ارسال پارازیت و ممنوعیت پخش شبکههای ایرانی در اتحادیه اروپا نشان میدهد این اتحادیه برای آزادی بیان ارزشی قائل نیست و تلاش میکند صدای رسانههای جایگزین را خاموش کند.»
بنابراین وقتی ارسال پارازیت از سوی کشورهایی که وقتی سیگنالهای خودشان بلوکه میشود بیشترین قیل و قال را به پا میکنند کافی به نظر نمیرسد به یک سرکوب تمام عیار متوسل میشوند البته با استفاده از قدرتی که برای فشردن کلید پخش این شبکهها و ممنوع کردن مردمخود از مشاهده این شبکهها در اختیار دارند.
وقتی درباره این بیحرمتی و هتاکی به ارتباطات جهانی میاندیشید به یاد شعر جنگ سروده آدریان میچل میافتید که ابتدای مقاله درباره آن صحبت کردم. در آن روزها هم از پخش «رادیو هانوی» جلوگیری شده بود.
وقتی سال ۱۹۷۴ میلادی در ویتنام بودم با یک گوینده رادیو مصاحبه کردم که به علت دعوت سربازان امریکایی به مقاومت در جنگ، که شاید به دلیل فراگیر بودن این مساله بود، به طور مداوم مورد انتقاد قرار میگرفت و به مسخره «هانوی هانا» خوانده میشود.
وی نیز در عوض با من مصاحبه کرد. ماهواره جاسوسی امریکا این مصاحبه را که درباره مسائل فرهنگی بود رصد و بعدا مرا به سفارت امریکا در «سیاگون» احضار و به علت گفتوگو با «دشمن» به شدت محکوم کرد.
چند سال بعد این، دولت امریکا بود که با دشمن صحبت میکرد و به دنبال صلح میگشت. دست اندرکاران جایزه صلح نوبل نیز این نشان با ارزش را به هنری کسینجر، وزیر خارجه وقت امریکا و لی دوک تو، مذاکره کننده ارشد ویتنام اعطا کردند.
لی دوک تو از برقراری این توازن بین قربانی و قربانی کننده خشمگین شد و از پذیرش این جایزه خودداری کرد! وی پای حقایقی که به آن اعتقاد داشت ایستاد. (من با لی دوک تو هم دیدار کردم!)
امروزه امریکا و ویتنام شرکای تجاری و همپیمانانی مضطرب هستند.
ممنوع کردن پخش پرس تیوی اقدامی جنگطلبانه بر ضد عقاید است، یک گام نابجا که هیچ مشکلی را حل نخواهد کرد و به ترویج صلح یا احترام بیشتر برای ایدههای غرب در زمینه «آزادی بیان و مطبوعات» نخواهد انجامید.
بلکه درست برعکس به چند قطبی شدن و تنش بیشتر و تشدید اتهامها درباره دورویی و ریاکاری غرب منجر میشود.
سوالی که مطرح میشود این است: آیا روزنامهنگاران غربی به من میپیوندند تا این «تحریم» اخیر بر ضد ارزشها را که غرب آن را تایید میکند محکوم کنیم؟
بگذارید آخرین جملات این مقاله را به شاعر فقید، آدریان میچل اختصاص دهیم:
«شما هنگام ارتکاب جنایت کجا بودید؟
آیا بینی مرا از سیر پر میکنید؟ چشمهایم را با کره میپوشانید؟ آیا گوشهایم را از نقره انباشته میکنید؟ آیا پاهایم را گچ میگیرید؟ درباره دروغهای ویتنام با من سخن بگویید.»
و ما میتوانیم این جمله را به شعر بیفزاییم: آیا از دروغپردازیها درباره ایران و خودمان با من صحبت میکنید؟
*درباره نویسنده: دنی شتچر، مفسر خبر و فیلمساز امریکایی است که در وبلاگ newsdissector.net مطلب مینویسد. از جدیدترین کتابهای وی میتوان به «بلاگتون و تصرف: شرحی بر جنبش تصرف وال استریت» اشاره کرد.