به گزارش همشهریآنلاین این نشست با حضور تهمورس و کیخسرو پورناظری به عنوان آهنگسازان دو آلبوم «برسماع تنبور» و «کنسرت گروه شمس به مناسبت سال مولانا» و فردین خلعتبری در مقام منتقد این آثار و سید ابوالحسن مختاباد به عنوان کارشناس مجری مجموعه برنامههای نقد نغمه در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.
مسیر چگونه شکل گرفت
در ابتدای برنامه سید ابوالحسن مختاباد به عنوان کارشناس مجری برنامه ضمن بیان مقدماتی درباره گروه پورناظریها کیخسرو پورناظری را خطاب قرار دارد و گفت:بررسی کارهای شما نشان میدهد در طول بیش از سی سالی که از فعالیت گروه شمس می گذرد یک دگرگونی و دگردیسی تدریجی و آرام در آثار شما صورت گرفته است . اگر درست گفته باشم از آثار ابتدایی شما با این گروه مثلا از آلبوم" صدای سخن عشق" تا سال های میانی دهه هفتاد ما تنها تنبورنوازی و دف را داریم، اگر چه گروهنوازی در تنبور هم خود ابداعی بوده که از جانب شما صورت گرفت، اما در سالهای دهه هفتاد و به خصوص با حضور تهمورس و سهراب و بزرگ شدن آنها شما به این جمعبندی رسیدید که سازهای دیگری به کارها اضافه شود ؟ این مسیر چگونه شکل گرفت ؟
نگاهی به کنسرت گروه شمس با علیرضا قربانی
32 سال کار مستمر
کیخسرو پورناظری با اشاره به شکلگیری گروه در سال 1359 گفت: شما درست گفتید ما با تنبورنوازی شروع کردیم چندین سال فقط تنبور نوازی بود. بعدها سازهای دیگری اضافه شد . اما این تغییر بر میگشت به سابقه کاری من، تحصیلاتم و توانایی فرزندان و دوستانم که سبب شد تا این فعالیت تا اینجا گسترش پیدا کند.
وقتی شروع به همنوازی تنبور کردیم. کار تازهای بود الان جذابیت و تاثیرش را نشان داده ؛ نه تنها در کشور ما بلکه در حال حاضر تنبور در دنیا ساز شناخته شدهای است و توانسته شنوندههای مختلف را جذب کند. من هم خوشحالم که توانستم آهنگهایی با این ساز بسازم تا این اقبال بوجود آید و سبب شود که تا امروز هم ادامه پیدا کند.
به یاد دارم وقتی شروع کردم بچه ها کوچک بودند، حالا بزرگ شدهاند و بالندگی پیدا کردند و بیشتر کار بر دوش تهمورس و سهراب است . هر سه ما با انرِژی به کارمان ادامه می دهیم، تااین نغمات را به آیندگان منتقل میکنیم.
در ادامه مختاباد از تهمورس پورناظری پرسید که اساسا این تغییرات چگونه بوجود آمد؟ آیا نیازهای مخاطبان و جامعه بود که باعث شد ساختار و سازبندی را عوض کنید یا این که خود شما به این درک و ضرورت در تغییر و دگردیسی رسیدید؟
تهمورس پورناظری در پاسخ به این پرسش به گفتمان موجود در نهاد خانواده خود و ویژگیهای رفتاری پدرش اشاره کرد و گفت: این امکان در خانواده پورناظری وجود داشت و دارد که سازهای دیگری بنوازند. این امکان ویژهای است که بتوانیم از دو گونه متفاوت سازبندی در گروه استفاده کنیم البته شما اسم این را دگردیسی میگذارید اما این رویهای بود که باید انجام میشد، هنر باید با زمان و با حال و هوای روزگار پیش برود تا امکان ماندگار شدن برایش پیش بیاید -حرکت هستی اجازه نمیدهد که یک فرم و ترکیب را حفظ کنی چون همه چیز در حال گذر و تغییر است و این وقتی به موسیقی می رسد در ساز و آواز نمود پیدا می کند و به عنوان یک تجربه و بیان دگرگون در می آید ؛ حالا قضاوتش با جامعه است
در ادامه این نشست مختاباد از فردین خلعتبری خواست که دیدگاه و نظراتش را درباره آثار گروه پورناظری ها بیان کند.
رابطه گروه با مولانا و اشعارش در کار هم حس می شود
فردین خلعتبری با اشاره به این نکته که :من منتقد نیستم و کارم چیز دیگری است و اگر قرار است اینجا گروه شمس را نقد کنم دلیلی جز علاقه من به این گروه ندارد ،به سابقه آشنایی خود با آثار این گروه اشاره کرد وگفت:من این گروه را از خیلی وقت پیش میشناسم .از وقتی سنم کم بود و در دورههای اول جشنواره موسیقی فجر در تالار وحدت اجرا داشتند. همان موقع هم کار این گروه یک اتفاق بود که جامعه را متوجه این نوع موسیقی کرد . نکتهای که در گروه شمس یک ویژگی بزرگ به نظر میرسد و از همان سالهای ابتدایی هم دیده میشد معرفی جوانترها بود. مثلا همان موقع این گروه سید خلیل عالینژاد را که نوازندهای جوان بود معرفی کرد.
البته این ویژگی به سلوک و رفتار پورناظری بزرگ باز میگردد که به عنوان سرپرست گروه کمتر خودش را مطرح کرده است و مدام و به مانند برخی از اهالی موسیقی در پی این نیست که خودش را مطرح کند. برای او کار گروه مطرح بود و یکی از رموز توفیق این گروه هم همین مسئله بود که ایشان در یک حرکت آرام و با طمانینه بخشهایی از کار را به جوانترها سپرد.
خلعتبری ویژگی دیگر این گروه را با نامی که برای گروه انتخاب شده( گروه شمس) هماهنگ دانست.
او گفت: اسم و گرایش گروه به سمت اشعار مولاناست که تکلیف این نوع موسیقی را برای شنونده روشن میکند؛ یک نوع سماع صوفیانه در کارها و آثار گروه شمس به گوش و چشم میآید که در سالهای اخیر با مددگیری از برخی آیینهای به جا مانده از دوره مولانا در قونیه تصویریتر هم بیان شده است تا شنونده بتواند ارتباط بصری هم با اشعار مولانا برقرار کند.
آهنگساز موسیقی سریال مدار صفر درجه به گمان من نوعی سلوک عارفانه در این کارها وجود دارد که میتوان مدعی شد حتی حضور حضور مولانا در این گروه مشهود است.
به گفته این آهنگساز و موزیسین روندی که این گروه طی کرده که از نقطه گروه نوازی تنبور در سال 59 به اجراهای در سال 90 و یا لوح تصویری سال 86 رسیده است با تاثیر گرفتن از موسیقی کردستان آغاز شده و سپس موسیقی ردیفی و در این سالها به اجراهایی چند صدایی(پلی فونیک) رسیده است که البته این اجراهای چند صدایی را بیشتر مدیون جوانترهای گروه هستیم.
آهنگساز مجموعه تلویزیونی شب دهم و مدار صفر درجه افزود:ساز تنبور واخوانی دارد که شروع جریان چند صدایی را تداعی می کند و به نظر من اگر ما از منظر هارمونی چند صدایی و چند سازی این ساز برای تزیین گروه شمس نگاه کنیم به نکاتی خواهیم رسید که قابل اعتناست .
وی افزود :من مبتدای گروه شمس را شعر می دانم این چیزی است که انگیزههای اولیه را در ما ایجاد میکند . شعر شنونده را میکشاند و جریان آهنگ را تحمیل میکند. معمولا آهنگساز باید به ساختار سیستماتیک شعر احترام بگذارد اما من متوجه شدم گروه شمس مسیرش را از این تلفیق عین به عین و رفتارهای ریتمیک شعر بجای جدیدی میرساند به این معنا که آنها تنها به ریتم و افاعیل عروضی ظاهری شعر توجه ندارند ، بلکه در پی مکاشفه و احصاء ریتم درونی اثر هم هستند.
سازی خوش کوک و معضل صدابرداریها
به گفته خلعتبری :تنبور سازی است که خیلی خوش کوک ضبط می شود، یعنی صدایش در ضبط خیلی خوب است و البته من این بختیاری را داشتم که در یکی از اجراهای گروه در تالار وحدت که برق رفته بود، اجرای بدون بلندگوی گروه را بشنوم که واقعا تجربه منحصر به فردی بود و ای کاش شرایط طوری فراهم میشد که ما میتوانستیم برخی از کنسرتهای سنتی را بدون تقویت کنندههای صدا میشنیدیم تا آن حس اصیل و لذتی که از شنیدن یک موسیقی خالص را انتظار داریم ،در خود حس کنیم و به دست آوریم. متاسفانه جدیدا برخی از آثاری که ضبط میشود و میشنویم حتی سازها با هم کوک نیستند.
آهنگساز موسیقی به رنگ ارغوان با اشاره به این که موسیقی شرق موسیقی یک ساعت و دو ساعت نیست ،بلکه موسیقی پنج - شش ساعت است افزود: باید در این نوع موسیقی به معنویت و جذبهای که در فرد تولید میکند توجه کرد این نوع موسیقی ، موسیقی ترانه نیست باید مخاطب را در ساحت قرار داد. در این آلبوم آقای پورناظری 9 دقیقه تکنوازی داشت . متاسفانه به دلیل صدابرداری بد و نیز فقدان فرهنگ کنسرت دیدن در مخاطبان ما ،در کنسرتها اجازه نمیدهیم موسیقی شرقی و ایرانی در مخاطب علاقهمند به این کارها نفوذ کند، بخاطر همین است که شنیدن این نوع موسیقی در آلبوم تاثیر بیشتری میگذارد. این نوع موسیقی نیاز به زمان و مکان خاص دارد این وی آی پیها و سالنهای اینچنینی لطمه بزرگی به موسیقی زده و خیلی راحت بگویم پدر این موسیقی را در آورده است.
وقتی به آلبوم به تنهایی گوش میکنید از دو جنبه می شود کار را بررسی کرد یک ماهیت - صدا - سونوریته و دوم روند هویتی که طبیعی است این دو نه تنها از هم جدا نیستند، بلکه بر هم اثر می گذارند.
در ادامه برنامه قطعه تا عاشقی با صدای علیرضا قربانی از آلبوم بر سماع تنبور پخش شد و خلعتبری در استمرار توضیحات خود به این قطعه و نوع به کار رفتن شعر اشاره کرد و گفت:در همین آلبوم روندی که وجود دارد وفاداری به جریان ریتمیک شعر است .معلوم است که آهنگساز یک سلوک شخصی دارد و می رود و به مکاشفه میرسد انگار در یک لحظه اتفاق میافتد موسیقی را از یک نت خاص شروع میکند مثلا در مصرع " بیا تا عاشقی از سر بگیریم" به اجزا پایبنداست اما کلیت ریتم را باز میکند.این مسئله دو دلیل میتواند داشته باشد یا آهنگساز از وضعیت موجود موسیقی خسته شده و دنبال تغییر است یا مخاطب.
برخی هستند که شعر را می گیرند هر بلایی به سرش می آورند اما آقای پورناظری یک کلمه را می گوید در واقع فرکانس و ساختار جمله را بهم می زند اما مفهوم است و این طور کار کردن مشکل است.اینکه جریان ریتمیک جدید بوجود بیاوریم و زیبایی شناسی هم داشته باشد؛ دشوار است - سخت است که عادتهای سی ساله ی مخاطب را تغییر داد - معمولا مخاطب پس میزند در این مصرع " زمین و کوه و دشت و باغ جان را " ریتم شکسته میشود حتی در جایی موسیقی قطع می شود. پس اگر در موسیقی ایرانی این تغییرات را بدهی و مخاطب پس نزند یعنی اتفاق خوبی افتاده است.
در ادامه کیخسرو پورناظری در توضیح و تایید دیدگاههای خلعتبری گفت : این شعر اصلا ریتمش شش هشتم است ولی ما آن را در دو چهارم اجرا می کنیم. در موسیقی کردی مقامی است با نام حیران ( کلمات را پشت سر هم می آورند در نت مورد نظر ) من در این کار می خواستم از این مقام استفاده کنم بخاطر همین این مصرع (زمین وکوه ودشت وباغ جان را)را با این لحن نوشتم.
خلعتبری گفت:من نمیدانستم این قسمت را از موسیقی کردی الهام گرفته اید به نظر من اتفاق خوبی است چون با اینکه کلمات پشت سر هم است اما به خوبی شنیده میشود.بعد, روند تغییر ملودی است در این حالت بیشتر از تتراکورد استفاده میکنند یعنی یک نت بالا یک نت بالاتر و یک نت پایین و یک نت پایین تر .آقای پورناظری میآید و یکباره یک کلمه را در یک بیت تکرار میکند و بصورت بالارونده استفاده میکند این سکانس ضامن بقای اثر در ذهن مخاطب می شود روند ملودیک به سمت بالاست اگر حرکت تتراکورد ( 4نت)باشد و حرکات پرشی استفاده شود از موسیقی ایرانی فاصله میگیرد. این روند هم در جمله است هم در جمله بندی من معتقدم همین مسئله آثار ایشان را ماندگار میکند.جغرافیای زیستی آقای پورناظری به گونهای است که با اطراف رابطه برقرار می کند و چیز جدید را میپذیرد.
این گروه خارج رفته و بالطبع با موسیقیهای دیگه آشنا میشود من اعتقاد دارم همه چیز جهان در حال نو شدن و عوض شدن و تاثیردهی و تاثیر پذیری است. همانطور که در این آلبوم در یک نگاه یک حرکت ملودیک افغانی در آن می بینیم در بخشی آمریکایی و در جایی با تنبور موسیقی فلامینکو دیده می شود اما این تقلید نیست اصالت شرقی خود را دارد تغییر اساسی شکل نمیگیرد.
سپس تهمورس پورناظری در باره سخنان خلعتبری که به موسیقی دیگر کشورها و تاثیرش در موسیقی گروه شمس اشاره داشت گفت :آقای خلعتبری به نکته جالبی اشاره کردند. من در خانوادهای بزرگ شدم که پدرم سنتی بوده نه در موسیقی بلکه در زندگی. در خانواده ما تعصبی روی گوش دادن موسیقی وجود نداشته بلکه در کیفیت و نوع موسیقی گزینش وجود داشت و دارد.
فرم های مختلف موسیقی درجه یک و دو را از هر کشوری می شنویم. جاز، فلامینکو و بلوز. موسیقی انواع مختلف دارد به نظر من ما نمیتوانیم بگوییم موسیقی سنتی یعنی ردیف یا موسیقی اصیل - موسیقی خانقاه و موسیقی که در کلاپ اجرا میشود، هر کدام اصالت خود را دارد یعنی زمان و مکان تعیین کننده اصالت است نه نوع موسیقی به خودی خود. اگر موسیقی خانقاه را در یک کنسرتی با شنوندگان موسیقی موسیقی راک اجرا کنم یقینا این موسیقی بیاصالت خواهد بود. در اینکه موسیقی من در« برسماع تنبور» از رنگ و بوی موسیقی های دیگر تاثیر گرفته امری بایسته بوده است. چرا که موسیقی فلامینکو خیلی به تنبورنوازی نزدیک است و حتی در نقاطی نزدیک تر از موسیقی سنتی و ردیفی ما.پس بعید نیست که کارهای ما گاهی نزدیک به موسیقی فلامینکو یا موسیقی بلوز باشد.
خلعتبری در ادامه این بحث گفت : بحث من این نیست که چرا تاثیر گرفته مطمئنا ساز شما هم راه داده که این تاثیر گرفته شده برای خود من هم جالب است هر جایش را می شنوم یک حال خاصی دارد این روند تتراکورد ها(چهارتاریی).شنونده را به جایی دیگر می برد و دهلیز جدیدی به ذهن می گشاید به نظر من هیچ اشکالی ندارد آهنگ تنه به موسیقی های دیگر بزند مخصوصا وقتی در بافت جای می گیرد نه در تزیین - اتفاقا سونوریته خیلی قوی است زخمه ی اول آدم را دگرگون می کند اینکه آیا قرار است موسیقی فلامینکو بر شما تاثیر بگذارد را الان نمی توان گفت این بعدا و به مرور زمان مشخص می شود.
حالا سئوالی که اینجا مطرح است این است که با اینکه این در بافت مطرح شده آیا قرار است ما به یک تلفیق جدید برسیم ؟ اینجا یک ریتم هایی داریم که متاثر از شعر است گاهی ریتمی استفاده می شود که نمی دانیم با شعر نسبتی دارد یا نه من فکر می کنم قضاوت با زمان است در روند این جور کارها یا می چسبد یا نمی چسبد یا می ماند یا نمی ماند. من معتقدم چیزی می ماند که چفتش قوی باشد جوابهای قسمت باکلام را که در این کار بررسی می کنیم می بینیم ارکستر دارد و با شعر و حالت جواب هم نسبت ملودیک و ریتمیک دارد.
تهمورس پورناظری پورناظری هم در پایان گفت این بی انصافی است که سهم نوآورانه بیشتری برای من قائل باشید چون همیشه وزن کار پدر سنگین تر بوده. من نمی خوام فرم درست کنم و مرید دور خودم جمع کنم بله اگر بخواهیم اثر آنی را نقد کنیم من اثرگذارترم اما اگر آثار را طی 15 سال بررسی کنیم آنوقت مطمئنا وزن کار پدر سنگین تر است
- حاشیه:
برنامه با نیم ساعت تاخیر آغاز شد.
- در خبرها آمده بود که سهراب پورناظری هم در نشست حضور دارد که کارشناس مجری در ابتدای برنامه توضیح داد سهراب پورناظری به دلیل سفر ناخواسته کرمانشاه در برنامه نیست.
- پخش اجرای تصویری گروه پورناظری در کنسرت سعد آباد و چند قطعه از آلبوم بر سماع تنبور از جمله موارد ابتکاری و جذاب این نشست بود.
- ناظمی، معاون هنری سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران و سید عباس سجادی، شاعر و ترانه سرا از جمله حاضران در این نشست بودند.
- در انتهای برنامه هم چند پرسش از سوی حاضران مطرح شد.