سفر خانم نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا در راس هیاتی از نمایندگان دو حزب دموکرات و جمهوریخواه آمریکا به دمشق بسیار مورد توجه محافل سیاسی قرار گرفت.
قبل از آن نیز هیأتی مرکب از سه سناتور کنگره آمریکا به ریاست فرانک وولف از حزب جمهوریخواه به دمشق رفته بودند. بعد از خانم پلوسی نیز سناتور جمهوریخواه، داریل عیسی، لبنانیالاصل و عضو کمیسیون اطلاعات در مجلس نمایندگان آمریکا وارد دمشق شد و با دکتر بشاراسد، رئیس جمهوری سوریه ملاقات کرد. همه این میهمانان بخصوص خانم پلوسی، از نقش سوریه در استقرار صلح در منطقه تعریف و تمجید کردند.
جالب اینجاست که در هیأت همراه خانم پلوسی، شخصی مانند تام لانتوس که به دشمنی با سوریه معروف است نیز حضور داشته و اینک این سئوال پیش میآید که چه اتفاقی افتاده که سوریه که تا دیروز مایه خشم آمریکاییها بود اینک چنین مورد توجه قرار گرفته است.
البته سخنگویان دولت جورج بوش و دیکچنی ساکت ننشستهاند و بطور مرتب از این سفرها انتقاد کرده و آن را مغایر با سیاست آمریکا درجهت منزویکردن سوریه خواندهاند. اما اگر این دیدارها تنها منحصر به نمایندگان و سناتورهای دموکرات بود میتوانستیم آن را در چارچوب اختلاف نظر دو حزب پیرامون سیاست آمریکا درخاورمیانه تفسیر کنیم.
اما حضور جمهوریخواهان در هیاتهای بازدیدکننده از دمشق نشان میدهد که مسئله فراتر از رقابت حزبی است و بیشتر جنبه ملی دارد و اعتراض سخنگویان بوش و چنی نیز به جایی نمیرسد و چه بسا که لازم است آنها این اعتراض را داشته باشند تا وانمود نشود که دولت آمریکا در سیاست خاورمیانهای خود شکست خورده و سکوت در قبال این تحولات دلیل پذیرش شکست است.
واقع امر این است که دولت جورجبوش در سراسر خاورمیانه، چه در فلسطین یا لبنان و چه در عراق و حتی در سومالی شکست خورده اما بخصوص در عراق که قرار بود سکوی خیزش آمریکا به سوی دیگر کشورهای خاورمیانه باشد شرایط برای آمریکا طاقتفرسا شده و نیاز به طراحی یک سناریو برای بیرونکشیدن آبرومندانه آمریکا از باتلاق عراق، با حداقل خسارت ممکنه، در محافل آمریکا احساس شده است.
از مجموع تحولات یکی دو ماه اخیر چنین به نظر میرسد که عنوان اعلامنشده تحرک در خاورمیانه همانا نجات آمریکا از باتلاق عراق است و درست به همین دلیل است که کنفرانس سران عرب ناگهان از شرمالشیخ مصر به ریاض، پایتخت عربستان سعودی منتقل میشود و نقش منطقهای مصر به کشور عربستان اعطا میگردد چرا که مرکز ثقل دیگر فلسطین نیست، بلکه عراق است. اما عربستان به تنهایی قادر به اجرای سناریو نیست و آمریکا بدون کمک ایران و سوریه نمیتواند خود را از بحرانهایی که دولت بوش – چنی در منطقه ایجاد کرده برهاند.
البته موضوع کمک ایران با توجه به پیچیدگیهایی که در پروندههای بین ایران و آمریکا وجود دارد مطرح نیست و برای واشنگتن همین کافی است که ایران چوب لای چرخ پیشبرد سناریوی مورد نظر نگذارد و آرام بماند. بنابراین آمریکا در این شرایط نه فقط به طبل جنگ نمیکوبد، بلکه حتی از احتمال ملاقات خانم رایس با آقای متکی در اجلاس آینده کنفرانس بینالمللی برای عراق نیز سخن میگوید و ادمیرال ویلیام فالون، فرمانده نیروهای مرکزی آمریکا اظهار میدارد که واشنگتن قصدزدن ضربه نظامی به ایران را ندارد و «ما به اندازه کافی مشکلات اساسی در عراق داریم که نمیتوانیم به عملیات نظامی دیگری دست بزنیم».
اکنون باید دید که سوریها چه میکنند و آمریکا از آنها چه میخواهد و آنها از آمریکا چه خواهند خواست.