ولی سؤال این است که به راستی ارزش یک قلاده گرگ در طبیعت تحت فشار ایران چقدر است. آیا اگر مبادرت به فروش پروانه ویژه شکار گرگ برای هر قلاده 500 دلار را صادر کنیم، سود بردهایم و یا زیان؟
حقیقت آن است که از زمانی که برادران حضرت یوسف(ع) گرگ را مسئول قتل برادر عزیزشان عنوان کردند، و احتمالاً حتی قبل از آن، گرگ جزو حیواناتی بود که در اذهان مردم جایگاهی ترسناک داشت و عناوینی مانند خونآشام، درنده، و نماد خشونت و ظلم (به خصوص در مقایسه با بره) و رفتار ناجوانمردانه (مانند گرگصفت) را یدک میکشند، چنین طرز برداشتی از گرگ، جنبه جهانی داشته و در سراسر عالم، هر جا که گرگ وجود دارد، در ترس و وحشت دائمی از این جانور بودند و ضربالمثلها و القاب یا داستانهای فولکلوریک، همه جا گرگ را مظهر درندگی و مضر به حال سایر جانداران حتی انسان تلقی میکنند.
در اروپا وقتی که ماه کامل میشود در میان بیشهها موجوداتی حد واسط گرگ و انسان به وجود میآیند که در تاریکی شب دست به جنایت میزنند... و تا همین قرن حاضر، برخی اعتقاد راسخ به وجود این موجود یعنی انسان گرگنما داشته و شاید چنین اعتقاداتی موجب انقراض نسل گرگ در کشور انگلستان شد. در این مملکت آخرین گرگ در سال 1760 شکار شد و نسل آن به کل منقرض شد.
به راستی علم جدید در مورد گرگ چه میاندیشد؟ گرگ چگونه موجودی است؟ خونخواری بیتفاوت و مضر به حال محیط طبیعی؟ حقیقت آن است که، گرگ، همان گونه که از اولین و مهمترین اتهام خود(دریدن حضرت یوسف(ع)) تبرئه شد، از کلیه اتهامات دیگر مانند دشمن حیوانات و انسان و یا مخرب محیطزیست طبیعی و... نیز با پیشرفت علوم و انجام تحقیقات مفصل کاملاً مبری شده و اهمیت خود را به عنوان متعادلکننده محیطزیست طبیعی به اثبات رسانیده است. «گرگ دهنآلوده و یوسف ندریده»...
در نقاطی که دست جهل و نادانی انسان موجب انقراض و یا کاهش شدید جمعیت این جانور شده، چنان تعادل اکولوژیک منطقه مختل شد که ارزش گرگ به عنوان یک مبصر مقتدر در کلاس درس شلوغ و درهم برهم در تأمین نظم بلافاصله مشخص شد.
گرگ به عنوان یک درنده موفق در رأس هرم غذایی، در بین جانداران خشکیزی قرار گرفته است. همتای او در دریاهای عالم کوسهها هستند با این تفاوت که گرگها از زندگی اجتماعی فوقالعاده پیچیده برخوردارند و کوسهها تکزی هستند و از نظر هوش، فراست، نظم گروهی و انضباط بین افراد داخل گروه خانوادگی، گرگها تقریباً در جهان درندگان، به جز خانواده سگها، بیهمتا میباشند.
کلیه افراد گروه، که به ندرت از 10 قلاده تجاوز میکند، از قویترین گرگ «رهبر» اطاعت میکنند. به کرات و به هر مناسبتی افراد گروه مراتب اطاعت خود را نسبت به «رهبر» آشکار میکنند.
این عمل با ژستهای بخصوص مانند مالیدن چانه به خاک، قراردادن سر بین دو دست روی زمین، روی زمین غلتخوردن و بیرون دادن اصوات بخصوص صورت میگیرد.
شکار، در فصل فراوانی طعمههای بزرگ مانند گوزن، به صورت دستهجمعی صورت میگیرد. هر گرگ در هنگام شکار دستهجمعی موقعیت خود را میداند و وظیفهاش مشخص است. رئیس گله یک طعمه را انتخاب میکند.
طعمه معمولاً بزرگ و سنگین، پیر، مریض و یا خیلی جوان و کند است. پس از انتخاب طعمه، گله به حرکت درمیآید. گرگها به صورت درهم و به ظاهر بدون برنامه به حرکت درمیآیند. هدف پراکنده و هراسان کردن گله طعمه است. چه بسا یک گوزن از کنار آنان میگذرد و توجهی به او ندارند چون هدف مشخص است.
استراتژی نهایی منزویکردن هدف است و حرکتهایی که گله انجام میدهد همگی در راستای همین هدف است. گاه تعقیب و گریز ساعتها به طول میانجامد و گاه پس از چند دقیقه نتیجه حاصل میآید.
به محض جدا شدن طعمه از گله، افراد قبیله گرگها همگی گرداگرد طعمه جمع میشوند و با به دندان گرفتن نقاط حساس مانند بیضه، پستانها، پوست زیر شکم، پوزه و لب طعمه(مثلا گوزن) او را به زیر میآورند.
در جنوب کانادا، گوزنها بسیار بزرگتر از گرگها هستند ولی معالوصف گرگها به راحتی آنان را شکار میکنند. مطالعه روش شکار آنها نشان میدهد که پیوسته از یک روش استفاده نمیکنند، بلکه بر حسب موقعیت طعمه و شرایط محیطی، نقشه خود را طراحی میکنند.
میتوان سیستم شکاری آنان را به حمله تیم فوتبال تشبیه کرد و یا حرکت لشکریان در گذشته که قلب سپاه و جناحهای راست و چپ و با حمله گازانبری اصول کار را تشکیل میداد.
در حین حمله زوزهها راهنمای رهبر گله برای صدور دستورات است. رهبر در قلب سپاه قرار دارد و بازوهای راست و چپ را به جلو میفرستد، یا به عقب فرامیخواند. جانوری که در فصول بهار و تابستان در جنوب کانادا با گوزنهای 450 کیلویی فراوان گرسنگی را برطرف میکند، با فرارسیدن زمستان و مهاجرت گوزنها به جنوب(شمال ایالات متحده) در محل مانده در منطقه پوشیده از برف با تغذیه از خرگوش و موش روزگار میگذراند.
در ایران، در هنگام کمبود طعمه، گرگها گیاهخوار میشوند و به هندوانه روی میآورند. گرگها جزو حیوانات پرطاقت هستند که یک روز کامل را میتوانند به طور پیوسته بدوند و طعمه را تعقیب کنند.
سگهای امروزی از گرگها ی زمان گذشته رام شدهاند. انسان خصوصیات اصلی گرگها را پسندید و آنها را به اسارت درآورد تا پس از 7هزار سال سگهای کنونی حافظ مال و جان او باشند.
صفت وفاداری که در سگها مشاهده میشود، ابتدا در گرگها دیده شد، دید بسیار قوی، حس شامه تا حدود 10 تا 70 برابر انسان، طاقت در مقابل سرما و گرما(40- تا50+ درجه سانتیگراد)، توانایی تولید مثل (در هر بار 10 توله میزاید) و قدرت جفتگیری با گرگ و شغال و سگ و در نتیجه توانایی تولید بچههای فراوان دورگه و بالاخره توانایی کنترل جمعیت جوندگان مانند موشهای صحرایی، خرگوشها، تولههای شغال و روباه و... گرگ را جانوری قابل احترام در بین دوستداران حیات وحش قلمداد نموده است.
از کشفیات مهم جدید در مورد تواناییهای گرگ، قدرت خارقالعاده ارتباط این جانور با همنوعان خود است. اثبات شده که گرگها از مسافات دور، بدون آن که همدیگر را ببینند، قادرند تقریباً آنچه میبینند با یکدیگر در میان بگذارند و انتقال دهند. مثلاً اگر در منطقهای یک گرگ به دو قوچ کوهی برخورد نماید و نیاز به نیروی کمکی داشته باشد، به راحتی با زوزه کشیدن، همنوعان خود را از اطراف فرا میخواند و آنچه را که میبیند برای گرگهای دیگر شرح میدهد.
در دشتهای فراخ جنوب دریاچه ارومیه با شکاربان خلیلی مشغول بررسی پرندگان مهاجر بودیم. غروب نزدیک شد که متوجه شدیم یک گرگ به تعقیب ما پرداخته. فاصله او با ما حدود 60 متر بود. تا ما راه میرفتیم او آهسته و با صبر ما را تعقیب میکرد.
وقتی میایستادیم او هم میایستاد و هر بار پس از توقف چند متری به ما نزدیک میشد. یک نهر آب که هر آن عریضتر میشد، مانع از رفتن ما به طرف دیگر که دهکده قرار داشت، شده بود.
پای شکسته من مانع از قدرت رفتن از نهر میشد. شکاربان خلیلی نگران من بود و من نگران تاریکی. نهر عمیق بود و در آن زمستان سرد، عبور از آن ممکن نبود. پس از آخرین توقف، گرگ تنها 30 متر از ما فاصله داشت.
وقتی ما حرکت کردیم او در جای خود ایستاد، سر خود را به طرف تپهها برگردانید و یک زوزه طولانی با دندانههای زیاد، از خود سر داد و سپس به تعقیب ما پرداخت. بعد از چهار پنج دقیقه شکاربان خلیلی تپه را به من نشان داد که از رأس آن چیزی با جهشهای بلند به طرف پایین سرازیر بود.
پس از چند دقیقه این گرگ نیز به رفیق خود پیوست و هر دو ما را تعقیب کردند. با همان صبر و آهستگی و تداوم. پس از چند دقیقه مجدداً گرگ اول در جای خود ایستاد و زوزه را سر داد. این بار از جهت دیگر، گرگ سوم از تپه سرازیر شد و به زودی در کنار آن دو قرار گرفت.
بعدها فهمیدم که زوزهها معنی دارد. آنها به احتمال فراوان موقعیت نه چندان جالب ما را گزارش داده و درخواست نیروی کمکی کرده بودند...
امروزه ما میدانیم که گرگ جانوری زیرک، هوشیار با مغز پیشرفته و تکامل یافته است که نه تنها دشمن ما نیست، بلکه از جهات گوناگون، مستقیم یا غیرمستقیم دوست طبیعت و انسانها به حساب میآید.به راستی چه کسی ممکن است حاضر شود که 500دلار بپردازد و یک گرگ را شکار کند؟
آیا در شکار یک گرگ که تا 200 متری شما پیش میآید و کنجکاوانه به شما مینگرد، هیجانی نهفته است؟ چه لذتی در شکار یک گرگ ممکن است نهفته مانده که از دید شکاربانان قدیمی پنهان مانده.
من تصور میکنم آنها که حاضرند 450 هزار تومان بابت شکار یک گرگ بپردازند، بهتر است آن پول را هزینه درمان ذهن علیل و بیمار خود کنند.
به راستی با این همه زیبایی، وقار، فایده، هوش و وظیفهای که خداوند به عهده گرگها نهاده است، گرگهای ما چند میارزند؟ حیف نیست آنها را با پول معاوضه کنیم و آیا واقعاً ما به این پولها نیاز داریم؟