پس از پیروزی انقلاب ایران، دو کشور به جز چند مورد محدود روابط سیاسی و نظامی، مناسبات رسمی دیگری با یکدیگر نداشتند تا اینکه در هفتخرداد1387 و شروع سه دور گفتوگوهای فرستادگان ایران و آمریکا در بغداد بر سر برقراری صلح در عراق صورت گرفت ، ادامه گفتوگوها بهدلیل اختلافنظرهای شدید دوطرف، ناکام باقی ماند. تصرف سفارت آمریکا نقطه شروع وخامت روابط سیاسی ایران و آمریکا شد و آمریکا به دنبال این حرکت ایران، بهطور کامل تحریمهایی علیه ایران وضع کرد. با تیرهتر شدن روابط طی زمان، کار به برخورد نظامی در خلیجفارس در زمان جنگ ایران و عراق کشید و آمریکاییها در اقدامی غیرانسانی هواپیمای مسافربری پرواز شماره655 ایرانایر را بر فراز آسمان خلیجفارس با موشکی که از ناو جنگی وینسنس آمریکا شلیک شد، سرنگون کردند. اما در همین سالیان تلاشهایی برای برقراری روابط نیز انجام گرفت که با شکست مواجه شد. انقلاب اسلامی ایران را میتوان محور اصلی تحولات سیاسی برای تغییر وضع موجود دانست. طبیعی است که این امر، آثار و پیامدهای خاص خود را دارد. هیچ کشوری همانند ایران نتوانست بر شکل بندیهای قدرت و سیاست امنیتی جهان، تأثیرگذار باشد. این امر را میتوان واقعیت ایدئولوژیک و راهبردی انقلاب اسلامی ایران در برخورد با سیاست بینالملل دانست. در طول این سالها اگرچه دولتهای دمکرات و جمهوریخواه در آمریکا زمام امور را به دست داشتند اما همه آنها سیاست خصمانهای در قبال ایران اسلامی اتخاذ کردند. در این دو صفحه عملکرد رئیس جمهوران آمریکا در 33 سال گذشته درباره ایران خیلی کوتاه بررسی میشود.
جیمی کارتر
(دمکرات/ 1977تا 1981)
دو موضوع بسیار مهمی که در دوران ریاستجمهوری جیمی کارتر اتفاق افتاد، یکی انقلاب شکوهمند اسلامی بود و دیگری حادثه تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در ایران.
کارتر در روزهای منتهی به بهمن57، حمایت بیچونوچرای خود را از شاه اعلام کرد و حتی در 14دیماه1357، ژنرال رابرت هایزر (معاون فرماندهی نیروهای مسلح آمریکا در اروپا) را به تهران فرستاد تا از فروپاشی ارتش شاهنشاهی جلوگیری کند. جیمی کارتر در فصل دوم کتاب خاطرات دوران ریاستجمهوریاش (زمستان سخت) از وقوع انقلاب اسلامی ایران بهعنوان مهمترین حادثه زندگی خود نام میبرد.
کارتر و تیم امنیت ملی وی از الگوی تهاجمی بهره میگرفتند. نشانه این امر را میتوان در سیاست امنیتی برژینسکی نسبت به ایران مورد ملاحظه قرار داد. برژینسکی از سازوکارهای مقابلهجویانه با ایران حمایت میکرد. ازجمله اقدامات وی، میتوان به حمله نظامی نیروهای دلتای آمریکا در قالب عملیات پنجه عقاب اشاره کرد.
جیمی کارتر همچنین پس از حادثه توفان شن در طبس و شکست عملیات نظامی برای نجات کارکنان سفارت خود در تهران گفت: «این شکست، نتیجه غلبه دعای آقایخمینی بر نقشه ما بوده است.» پیشبینی امام خمینی(ره) در مورد عدمانتخاب کارتر در مرتبه دوم کاندیداتوریاش در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، بیش از پیش سیاستمداران آمریکایی را متعجب کرد.
جیمی کارتر در نخستین گام، تلاش کرد تا از وقوع انقلاب اسلامی ایران جلوگیری کند. مهار انقلاب از طریق بهکارگیری الگوها و ابزارهای متنوعی امکان پذیر بود. این فرایند از فوریه سال1979 تا ژانویه سال1981 ادامه یافت.
از جمله دیگر اقدامات دولت کارتر در برخورد با ایران، میتوان به حمایت از عراق برای جنگ و عملیات نظامی علیه ایران اشاره داشت. همکاری آمریکا و عراق در شرایطی آغاز شد که کارتر مبادرت به قطع روابط دیپلماتیک با ایران کرد. این اقدام کارتر، منجر به تداوم الگوهای تعارضی در روابط متقابل ایران - آمریکا شد. اگرچه ادموند ماسکی، وزیر امور خارجه آمریکا به همراه آندره گرومیکو در زمان شروع جنگ تحمیلی، اعلام بیطرفی کردند اما حمایتهای همه جانبه آمریکا از عراق نشان داد که دولت کارتر مبادرت به انجام «جنگ نیابتی» علیه ایران کرده است.
رونالد ریگان
(جمهوریخواه/ 1981تا 1989)
یکی از مهمترین مسائل در انتخابات سال1980، سرنوشت کارمندان گروگان گرفته شده سفارت آمریکا در ایران بود. دمکراتها امید داشتند که با آزادسازی گروگانها قبل از انتخابات (سورپرایز اکتبر) بتوانند اعتبار کارتر را بالا ببرند اما ایران، گروگانها را پس از انتخابات و 20دقیقه پس از سخنرانی ریگان در مراسم تحلیف ریاستجمهوریاش آزاد کرد. در طول دوران ریاستجمهوری ریگان، گاهی قدمهایی برای بهبود روابط دوطرف برداشته شدکه به دلایلی بینتیجه ماند. ریگان سهماه پس از ورود به کاخ سفید مورد سوءقصد قرار گرفت اما جان سالم به در برد. جرأت و جسارت وی در مواجهه با این واقعه زمینه محبوبیت بیشتر وی در میان افکار عمومی آمریکا را پدید آورد اما محبوبیت ریگان پس از رسوایی مکفارلین در سال1986 تنزل یافت. در 30دی سال1362، ریگان نام ایران را در فهرست «کشورهای طرفدار تروریسم» گنجانید و در 23بهمن سال بعد، ایران را در صدر این فهرست قرار داد! دولت ریگان در سالهای حکومت، از یکسو از شبکههای کودتا و براندازی در داخل ایران حمایت میکرد و بعضا در طراحی آنها دخالت داشت و از جانب دیگر ارتباطهای آشکاری با سران سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در آمریکا برقرار ساخت. در دوران حکومت ریگان حمایت نمایندگان کنگره و سناتورهای آمریکایی از منافقین علنیتر شد. یکی از رسواییهای سیاسی عمده حکومت رونالد ریگان ماجرای موسوم به «ایران گیت» است. ریگان در خرداد1365 رابرت مکفارلین، مشاور امنیت ملی کاخسفید را با گذرنامه جعلی همراه با مقادیری جنگافزار به تهران فرستاد تا به قول منابع خبری آمریکا «مذاکراتی آشتیجویانه با رهبران ایران» داشته باشد. مشاور امنیت ملی کاخ سفید، به نشانه آشتی، کیکی به شکل کلید، یک سلاح کمری و انجیلی با امضای رونالد ریگان با خود آورده بود. مقامات ایرانی به دستور امام خمینی ملاقات با هیأت آمریکایی را نپذیرفتند و آنان را همراه هدایا از کشور اخراج کردند. از آنجایی که روی محموله نظامی جملههایی به خط عبری دیده میشد، آن محموله نیز برگردانده شد.رونالد ریگان در بهمن1365 در سخنانی تصریح کرد: «ماجرای مکفارلین، بزرگترین شکست دوران ریاستجمهوری من بود و من مسئولیت کامل پیامدهای آن را بر عهده میگیرم.»ریگان در آبان1366 دستور تحریم تمامی واردات از ایران و اعمال محدودیت شدید بر صادرات آمریکا به ایران را صادر کرد.با این همه نقطه اوج جنایات دولت ریگان در جنگ تحمیلی حمله موشکی آن کشور به هواپیمای ایرباس جمهوری اسلامی ایران بر فراز خلیجفارس بود که در 12تیر1367 صورت گرفت و جان 298 مسافر ایران را گرفت.
جورج واکربوش
(جمهوریخواه/ 1989تا 1993)
بوش پدر هم در دوران زمامداریاش، روابطی خصمانه با ایران داشت. او، چهلویکمین رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا از حزب جمهوریخواه ایالات متحده آمریکا بود.
یکی از گافهای بزرگ زمان ریاستجمهوری بوش اول، ماجرای تماس اشتباهی وی با ایران و صحبتهایش با رئیسجمهور وقت ایران بود. در این ماجرا، شخصی خود را به جای آیتالله هاشمی رفسنجانی، جا زده و بهدست انداختن جورج بوش پدر، پرداخته بود!
خبر این تماس را رادیو آمریکا با شوقی فراوان، پخش و اعلام کرد که کاخ سفید رسما اعلام کرده که جورج واکر بوش یکماه پیش تلاش کرده تا با رئیسجمهور ایران گفتوگو کند.
مهمترین رویداد در دوران بوش پدر اما، مسئله تجاوز عراق به کویت و واکنش آمریکا در لوای سازمان ملل متحد بود. ایران در آن زمان این تجاوز را محکوم کرد اما در اقدامات سازمان ملل در ارتباط با عراق اعلام بیطرفی کرد. خلع سلاح عراق و ایجاد مناطق امن در شمال و جنوب ازجمله دستاوردهای آمریکا در مورد عراق بود. البته بوش پدر برای حفظ موازنه منطقهای در قبال ایران از ورود آمریکاییان به خاک عراق خودداری کرد. او همچنین دستور داد که عراق از هواپیماهای خود علیه جنبش شمال عراق توسط کردها و جنبش جنوب آن از سوی شیعیان استفاده کند. این اقدام موجب کشتار زیادی شد و واکنشهای بینالمللی فراوانی داشت. بهدنبال این امر در شمال و جنوب عراق مناطق امن ایجاد شد و عراق از ورود نظامی به این مناطق منع شد. طرح نظم نوین جهانی درست پس از شکست عراق، فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد بود. اصول این نظم از سوی بوش پدر اینگونه اعلام شد: اول تجدید نظر در ساختار نظام اقتصاد بینالمللی که البته تنها فرایند این پیشنهاد دور اروگوئه بود که در سال 1955 گات تبدیل به سازمان تجارت جهانی شد. این تغییر بیشتر به نفع کشورهای صنعتی بود،دوم تقویت سازمان ملل، سوم جلوگیری از گسترش سلاحهای کشتارجمعی و چهارم مبارزه علیه تروریسم بینالمللی بود که البته در آن تاریخ تروریسم بهمعنای سنتی آن مطرح بود. در کارنامه سیاسی جورج بوش پدر، تجاربی چون سفیر آمریکا در سازمان ملل در دوران نیکسون (1973-1971)، یازدهمین رئیس سیا (1977-1976) و معاون ریگان (1989-1981) به چشم میخورد. درست است که او در سال1989 وارد کاخ سفید شد اما چهار سال بعد در سال1993 با وجود پیروزی در جنگ خلیجفارس بهعلت اقتصاد در حال افول آمریکا قافیه را به بیل کلینتون باخت.
بیل کلینتون
(دمکرات/ 1993تا 2001)
در دوران کلینتون، شکل دیگری از سیاست فشار و محدودسازی علیه ایران بهکار گرفته شد. گروههای «صهیونیست محور» در سیاست خارجی دولت کلینتون، نقش اساسی داشتند. این امر در دوره اول ریاستجمهوری دولت دمکرات در دهه 1990 بسیار مشهود بود. افرادی همانند وارن کریستوفر، مارتین ایندایک و پاتریک کلاوسون را میتوان محور اصلی مقابله گرایی حزب دمکرات با جمهوری اسلامی ایران دانست. آنان از سیاست فشار علیه ایران بهره میگرفتند. نشانه آن را میتوان در شکلگیری «سیاست مهار دو جانبه» مشاهده کرد.در سال 1999، مادلین آلبرایت وزیر امورخارجه آمریکا بابت شرکت این کشور در کودتای 28مرداد علیه دولت محمد مصدق ابراز تأسف کرد و پیشقدم بهبودی روابط شد. تحریم ایران به بهانه حمایت از تروریسم از سوی ایالات متحده آمریکا در دوره ریاستجمهوری بیل کلینتون مانند دورههای رونالدریگان و جورج واکر بوش، دنبال شد. سیاست کلینتون در برابر ایران « استراتژی مهار» نامیده میشد و بیشتر انزوای سیاسی و اقتصادی جمهوری اسلامی ایران را دنبال میکرد.
درباره سیاست خارجی دولت بیل کلینتون نسبت به ایران بررسی قانون «داما تو» از اهمیت ویژهای برخوردار است.
در بیستوپنجم اکتبر 1993 آلفونسو داماتو، سناتور جمهوریخواه، لایحهای را برای تحریم فراگیر جمهوری اسلامی ایران پیشنهاد کرد. لایحه داماتو در کمیسیون امور بانکداری مجلس سنای آمریکا متوقف ماند ولی سرانجام پس از گذشت دوماه در پایان بهار1996 در مجلس نمایندگان به تصویب رسید و یکماه بعد به تصویب مجلس سنا نیز درآمد. پس از این مراحل، بیل کلینتون، رئیسجمهور آمریکا در مراسم ویژهای که بهطور زنده از شبکههای C.N.N، S.C.B، A.B.C و N.B.C، پخش میشد در حضور مقامات بلند پایه دولت آمریکا این قانون را امضا و تصویب کرد. قانون داماتو در روابط سیاسی و بینالمللی آمریکا نقطهعطفی بهشمار میآید زیرا بر پایه این قانون حتی شرکتهای غیرآمریکایی که سالانه بیش از 40میلیون دلار در صنایع نفتی ایران سرمایهگذاری کنند از سوی دولت آمریکا تحریم میشوند.
قانون داماتو در برگیرنده این مواد بود:
1 - تحریم خرید نفت و هرگونه معامله پولی ومالی با ایران
2 - ممنوعیت انتقال اعتبارات و مبادله ارز
3 - ممنوعیت نقلوانتقال هر نوع دارایی متعلق به ایران و ایرانیان.
جورج دبلیو بوش
(جمهوریخواه/ 2001تا 2009)
در دوران جورج بوش پسر، پس از حمله نظامی آمریکا به عراق، گزارشهای زیادی درباره امکان حمله نظامی آمریکا به ایران و بمباران ایران منتشرشد. همچنین بوش دوم، در این زمان همواره ایران را به حمایت و ارائه پشتیبانی تسلیحاتی از گروههای مسلح مخالف حضور نظامی آمریکا در عراق متهم میکرد.
درآگوست 2006، کمیته دائمی منتخب مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا در گزارشی به کنگره آمریکا با استناد به گفتار رئیسجمهور ایران، ایران و احمدینژاد را یک «تهدید علیه امنیت ملی آمریکا» دانسته و «موضع خصمانه ایران علیه آمریکا» را دلیل محکمی برای لزوم پیشگیری از دستیابی ایران به فناوری هستهای دانست.
جورج بوش یکبار در مصاحبهای با رادیو فردا ادعا کرد که حکومت ایران علنا در پی دستیابی به سلاحهای اتمی است تا برخی ملتها را با آن نابود کند!
نقطه عطف دوران ریاستجمهوری جورج بوش، حادثه 11سپتامبر بود که بعد از آن او اعلام کرد که جنگی جهانی علیه تروریسم آغاز شده است.
در واقع با وقوع حوادث 11سپتامبر2001، جورج بوش ایران را محور شرارت نامید.
دو سال بعد هم که ایران برنامه هستهای صلحآمیز خود را به دنیا اعلام کرد، فشارهای آمریکا به ایران برای اثربخش کردن تحریمها برمبنای اصول زیرافزایش یافت: 1 - کسب همراهی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای تحریم ایران 2 - افزایش فشار بر شرکتهایی که با ایران کار میکردند. 3 - برطرف کردن محدودیتهای حقوقی برای مصادره داراییهای خارجی ایران 4 - نفوذ اجتماعی و سیاسی در ایران.
جورج بوش پسر دستور داد تا محورهای تحریم درخصوص مسائلی چون ممنوعیت دسترسی ایران به فناوریهای هستهای، مسدود شدن اموال و داراییهای اشخاص و شرکتهای مظنون به ارتباط با برنامه هستهای ایران، تحریم بانکهای سپه و صادرات، نظارت بر بانکهای ایرانی، بازرسی کشتیها و هواپیماهای ایرانی و نظارت بر تحرکات افراد مظنون در برنامههای هستهای ایران صورت گیرد. جورجبوش همچنین با اعلام جنگ و لشکرکشی به افغانستان و عراق سعی داشت از نفوذ روزافزون ایران در خاورمیانه جلوگیری کند. در نهایت جنگهای دوگانه بوش نهتنها به ضرر آمریکاییها تمام شد بلکه بیش از پیش تسلط ایران در منطقه را ارتقا بخشید و راهبردهای سیاست خارجی ایران را بیشتر از گذشته، موفقتر کرد.
باراک اوباما
(دمکرات/ 2009تاکنون)
با روی کار آمدن باراک اوباما، وی تلاش کرد درحالیکه از شیوه برخورد دولت جورج دبلیو بوش فاصله میگیرد اما کماکان همان سیاستهای رفتاری را دنبال کند. چگونگی رابطه با ایران در صدر دستور کارهای سیاست خارجی آمریکا در زمان دولت اوباما قرار داشت. طرح استقرار سپر دفاع موشکی آمریکا در شرق اروپا در همین راستا و برای کنترل توان موشکی و هستهای ایران است.
دولت اوباما توانایی اتمی ایران را یک خطر بالقوه برای خود میداند. به همین منظور از راههای مختلف سعی کرده ایران را بر سر میز مذاکره مستقیم با آمریکا و متحدانش بنشاند. ایجاد تحریمها علیه ایران و مذاکرات گروه 1 + 5 با ایران از این دست رفتارهای متفاوت است.
سیاست خارجی آمریکا در دوران باراک اوباما مبتنی بر نشانههایی از اقدامات نرمافزاری در برخورد با ایران بوده است. اوباما تلاش کرد تا جلوههایی از همکاری چندجانبه علیه ایران را سازماندهی کند. هیلاری کلینتون، وزیر خارجه اوباما در چنین فرایندی نقش محوری ایفا کرده است. همکاری کلینتون با کشورهای عربی در برخورد با ایران را میتوان نشانه تداوم سیاست فشار علیه جمهوری اسلامی ایران دانست. جنگ سرد ایران- آمریکا به میزان قابل توجهی در این دوران افزایش یافته است. اگر چه در روزهای اولیه ریاستجمهوری اوباما، عدهای بر این اعتقاد بودند که شرایط بهکارگیری «سیاست تغییر» در حوزه سیاست خارجی آمریکا نسبت به ایران فراهم شده است اما شواهد نشان میدهد که سیاست عملی آمریکا در زمان محدودی معطوف به اتخاذ الگوهای تعارضی در برخورد با ایران شد. نشانههای تعارض و سیاست فشار را میتوان در ارتباط با سیاست عملی و اعلامی آمریکا مشاهده کرد. رویکرد جدید آمریکا در برخورد با ایران براساس ادراکات و دستاوردهای «شورای اطلاعات ملی» آمریکا را میتوان در قالب کنترلگرایی و محدودیت استراتژیک مورد توجه قرار داد. آنان بر این اعتقادند که «اقدامات آمریکا علیه ایران» در این دوران میتواند از طریق ابزارهای دیپلماتیک و تبلیغاتی پیگیری شود و به همین دلیل است که آن را اقدامات نرم علیه ایران نامیدهاند.
باراک اوباما درصدد برآمد تا الگوی رفتار دیپلماتیک آمریکا در برخورد با ایران را براساس شاخصها و نشانههای قدرت نرم و دیپلماسی عمومی سازماندهی کند. باید منتظر بود و دید که آیا اوباما میتواند در انتخابات آخر سال2012، دوران ریاست جمهوریاش را تمدید کند یا خیر؟ و اگر دوباره انتخاب شود، چه سیاستی در قبال ایران در پیش میگیرد؟