چهارم آبانماه سالجاری مأموران کلانتری 140تهران هنگام گشتزنی به سرنشینان یک خودروی پراید سفیدرنگ مشکوک شدند. با کشف وسایل استعمال موادمخدر شیشه، دو چاقو و شمشیر، یک شوکر برقی و چندین گوشی تلفن همراه، شکی باقی نماند که سرنشینان خودرو دزدان زورگیر هستند و هر سه نفر آنها به پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران منتقل شدند. آنها در بازجوییها به سرقتهای سریالی اعتراف کردند و یکی از متهمان گفت:
در زمان سرقت من روی صندلی عقب مینشستم و مینا همدستم روی صندلی جلوی تا کسی مینشست تا به ما شک نکنند. سومین عضو باند هم پشت فرمان قرار میگرفت و راهی خیابانها میشدیم. وی ادامه داد: بعد از سوارکردن مسافران، با تهدید قمه و چاقو دست به زورگیری از آنها میزدیم و درصورتیکه آنها مقاومت میکردند از شوکر برقی استفاده میکردیم. پس از اعترافات متهمان، صاحبان گوشیهای کشف شده در خودروی دزدان شناسایی و به اداره آگاهی دعوت شدند. یکی از مالباختگان پس از شناسایی متهمان گفت: ساعت 23:00سوم آبانماه هنگام بازگشت به خانهام از میدان حقشناس سوار خودروی متهمان شدم. روی صندلی جلو یک زن جوان و روی صندلی عقب نیز یک مرد جوان نشسته بود و من با دیدن زن جوان مطمئن شدم که خودرو، مسافربر شخصی است.
بین راه وقتی وارد تونل شدیم ناگهان مردی که کنارم بود با تهدید قمه سرم را زیر صندلی ماشین برد. در همین هنگام زن جوانی که روی صندلی جلو نشسته بود به طرف من برگشت و مرا به باد کتک گرفت. او خواست که رمز عابر بانکم را در اختیارش قرار دهم و من هم این کار را انجام دادم. پس از آن سارقان مرا در اتوبان به بیرون از ماشین پرتاب کردند و پا به فرار گذاشتند. سرهنگ مهرداد یگانه، رئیس پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران با اعلام این خبر گفت: از شاکیان احتمالی دعوت میشود برای شناسایی متهمان به پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران مراجعه کنند.
گفتوگو با زن شیشهای
یکی از اعضای باند زن جوانی است که 19سال بیشتر ندارد و به مخدر شیشه اعتیاد دارد. او که مینا نام دارد انگیزه خود را از سرقت تأمین هزینه خرید مخدر شیشه عنوان کرده است.
چند وقت است که به شیشه اعتیاد داری؟
از حدود شش سال پیش، زمانیکه از مدرسه فرارکردم. در آن زمان نزد پدرم زندگی میکردم.
مگر پدر و مادرت از یکدیگر جدا شدهاند؟
هشت سال پیش بود که از هم جدا شدند و من نیز یک سالی را با پدرم زندگی کردم اما ناگهان پدرم ناپدید شد و من مجبور شدم نزد مادر و خواهرم بروم تا اینکه پس از ازدواج مادرم تصمیم گرفتم از آنها جدا شوم. در این مدت نزد دوستانم که خانههای مجردی دارند زندگی میکردم و گاهی به دیدن مادر و خواهرم میرفتم.
چگونه با همدستانت یعنی مجید و حسین آشنا شدی؟
دو هفته قبل از اینکه دستگیر شوم با مجید در خانه یکی از دوستانم که در کار خرید و فروش شیشه بود آشنا شدم. مجید به تازگی از زندان آزاد شده بود و قصد داشت برای تأمین هزینه مواد دست به سرقت بزند. برای همین به من پیشنهاد داد تا با او و دوستش در این دزدیها شرکت کنم. مجید و حسین با یکدیگر در زندان دوست شده بودند و هردویشان بچه محل بودند.
چی شد که به شیشه معتاد شدی؟
اولش فقط کنجکاوی بود. میخواستم تأثیر مواد را تجربه کنم اما اشتباه کردم. خودم مقصر اصلی تمامی این اشتباهات هستم.
تا حالا از چند نفر سرقت کردهاید؟
مجید و حسین از خیلی وقت قبلتر سرقت میکردند اما من فقط چند هفته بود که با آنها همراه شده بودم. زمانی که من با آنها بودم سرقتهای زیادی انجام ندادیم و این کار را فقط برای خوشگذرانی و بهدست آوردن پول خرید مواد انجام میدادیم.