دکتر یحیی یثربی، استاد بازنشسته فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی و از شاگردان علامه طباطبایی در گفتگو با خبرنگار مهر در مورد سبک زندگی علامه طباطبایی گفت: علامه طباطبایی زندگی بسیار سادهای داشت. روشنترین تصویری که از ایشان در ذهن دارم حالتی است که ایشان در یک دست نان سنگک و در دست دیگر پیالهای ماست داشت و به طرف منزل میرفت.
وی با بیان اینکه بنده فرصت کمی برای بهره بردن از محضر این فیلسوف بزرگ داشتم، افزود: در آخرین سالی که ایشان تدریس فلسفه میکرد، در محضر درس ایشان حضور داشتم. آنچه از این دوره کوتاه به یاد دارم این است که ایشان بیش از آنکه معلوماتش بر افراد اثر بگذارد، به وسیله منش و رفتار بر روی افراد تأثیر میگذاشت.
نویسنده تفسیر روز با بیان اینکه علامه طباطبایی از نظر آزاداندیشی و باز بودن فکری بسیار شاخص بود، اظهار داشت: در اثبات این ادعا همین بس که ایشان به مسائل روز و مکتبهای روز میپرداخت.
یثربی با بیان اینکه از منظر فلسفی نیز باید گفت که ایشان اولین کسی بود که نوعی تجدد و نوآوری را در فلسفه اسلامی در دوره معاصر بنا نهاد، بیان کرد: این ابتکار و نوآوری در کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» به خوبی آشکار است. همان گونه که دکارت برای اولین بار رسائل خود را نه به زبان علمی آن روزگار، یعنی لاتین، بلکه به زبان فرانسوی نوشت؛ علامه طباطبایی هم برای اولین بار در دوره معاصر این کتاب فلسفی را نه به زبان عربی، بلکه به زبان فارسی نوشت.
وی با اشاره به اینکه اصول فلسفه و روش رئالیسم نه تنها از نظر زبان، بلکه از حیث طرح مسأله نیز با دیگر کتابهای فلسفی ایشان مانند «بدایة الحکمه» و «نهایة الحکمه» تفاوت دارد، گفت: علامه در این کتاب به مباحث و مسائل معرفت شناسی تقدم بخشیده و بر این اساس به کتاب خود نظم و ترتیب داده است. هر چند که نوآوری و ابتکار علامه طباطبایی زیاد نیست، اما، از این حیث که آغازگر راهی شد که کمتر کسی به آن پرداخته بود دارای اهمیت فراوانی است.
وی در پاسخ به این سؤال که آیا علامه طباطبایی فیلسوفی نوصدرایی است، تأکید کرد: اگر بخواهیم عنوان نوصدرایی را مطرح کنیم باید آنرا بعد از علامه مطرح کنیم. قبل از علامه چیزی به عنوان نوصدرایی نداریم، اما بعد از علامه هم نمیتوانیم این عنوان را زیاد جدی بگیریم، چون خود علامه کاملاً در چارچوب صدرا بود، البته معتقدم ایشان میخواست در این راه قدم بردارد اما اینکه چقدر موفق بوده است به ارزیابی و فرصت بیشتری نیازمند است.
استاد بازنشسته فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی، اذعان کرد: علامه طباطبایی معتقد است چون موضوع فلسفه اعم از موضوعات علوم است، پس همه علوم در ثبوت موضوعشان به فلسفه وابستهاند. خود موضوع فلسفه چون موجود عام است، به صورت بدیهی قابل تصور و تصدیق است. به نظرم اثبات موضوع که در نوشتههای علامه طباطبایی مطرح شده، چندان درست به نظر نمی رسد، بلکه باید همان تعبیر قدیمی بحث و تبیین را به کار ببریم، زیرا اگر رابطه فلسفه با علوم دیگر را با دقت بررسی کنیم، خواهیم دید که جریان تبیین مطرح است نه اثبات.
وی در ادامه سخنانش بیان کرد: آنچه از اظهارات علامه طباطبایی برمیآید، چیزی بیش از این نیست که مثلا یک فیزیکدان اگرچه راجع به ماده و یا کمیت در حد خودش کسب دانش کرده، اما وجود ماده را مسلم فرض کرده و درباره اثبات آن کاری نکرده است و نباید هم کند، زیرا فیلسوف مسئول این کار است. فیلسوف باید ثابت کند که ماده یا کمیت وجود دارد!
یثربی با بیان اینکه علامه طباطبایی وظیفه اصلی فلسفه را بررسی بود و نبود موجودات میداند، تصریح کرد: در صورتی که کار فلسفه این نیست که در مورد باور ما به بود یا نبود اشیاء تحقیق کند، یعنی فلسفه کارش این نیست که به کشف خطاهای ما در بود و نبود اشیاء بپردازد. این کار معرفت شناسی است که عوامل خطاهای داوریهای ما را کشف کند و هشدار دهد.
وی تأکید کرد: بنابراین برخلاف اظهارات علامه طباطبایی کار اصلی فلسفه و هر دانش دیگر، تلاش برای فهم چیستی موجودات است نه هستی عام آن. پس نتیجه میگیریم کار فیلسوف این نیست که به طبیعت شناس بگوید نگران نباش طبیعت وجود دارد! البته اینجا یک نکته دیگر مطرح میشود و آن هم این است که کار اصلی فلسفه در ارتباط با دانشهای دیگر چیست؟