حجتالاسلام والمسلمین محمد رضایی اصفهانی، مدیر مدرسه عالی قرآن و حدیث مجمتع عالی آموزش عالی امام خمینی(ره) در گفتوگو با خبرگزاری قرآنی ایران(ایکنا)، درباره فقه حقوق بشر بیان کرد: به نظر میرسد که نظام حقوقی که قرآن ارائه میکند در سه جهت تفاوت اساسی با حقوقی بشری مشابه در دوران معاصر دارد؛ یعنی به عبارت دیگر اگر بخواهیم بحث را در مباحث تطبیقی و مقایسهای بین حقوق قرآنی و نظامهای حقوقی دیگر مثل رومی ـ ژرمنی و یا نظام حقوقی کامنلا و هم چنین حقوق کمونیستها در شوروی سابق و ... بررسی کنیم به سه تفاوت عمده بر میخوریم که این نظامهای حقوقی در این سه ناحیه با یکدیگر تفاوت دارند.
تفاوت در منشأ قانونگذاری؛ وجه تمایز نظام حقوقی قرآن و سایر نظامهای حقوقی
وی با اشاره به اینکه یکی از این تفاوتها، در منشأ قانون و قانونگذاری است افزود: در نظامهای حقوقی معاصر، منشأ قانون و قانونگذاری گاهی عرف وگاهی اوقات عقاید فلسفی و ... است؛ یعنی منشأ بر روی اشخاصی مثل مارکس و انگلس که نظام فلسفی را تدوین کردهاند، رفته است؛ یا مثلاً در نظام رومی ـ ژرمنی بر اساس منبع قانونی است که از آن قانون کم کم مباحث دیگر سرچشمه میگیرد؛ حال مباحث حقوقی روم قدیم و تعالیم اخلاقی کلیسا و ...هم وجود دارد، و یا نظام حقوقی انگلیس و آمریکا، کامن لا، بیشتر به عرف توجه میکند؛ ولی قرآن، منشأ قانون و قانونگذاری را خدا و وحی الهی میداند، که در حقیقت این یک تفاوت اساسی را بین حقوق قرآنی و سایر نظامهای حقوقی، ایجاد میکند.
مدیر مدرسه عالی قرآن و حدیث مجمتع عالی آموزش عالی امام خمینی(ره)، تصریح کرد: در نظام کامنلا عرف و بحث رویه قضایی و ... منشأ قانونگذاری است؛ در نظامهایی مثل هند و چین عادات و رسوم قدیمی و گاهی فلسفه چینی و در نظام شوروی سابق بیشتر مباحث عقاید مارکس و انگلس به عنوان منشا قانونگذاری مطرح هستند، در حالی که در نظام حقوقی قرآن شخص دخالت ندارد و آن چیزی که هست مستقیماً از خداوند به پیامبر وحی میشود و ایشان آنها را به ما منتقل میکنند، حتی در این جا ما با نظامهای حقوقی برخاسته از وحی مسیحی و یهودی هم تفاوت داریم چون وحیای که مسیحیان میگویند تجلی خداوند در تاریخ و ... است و با آن تغییرات و تحریفاتی که در آنها صورت گرفته نمیتوان ادعا کرد که آن کلام، کلام خداست که منشأ قانون باشد؛ بسیاری از حقوق جزایی و حقوق فردی و اجتماعی که در قرآن وجود دارد، سخنان مستقیم خداوند است و وحی الهی است، ولی این ادعا را راجع به انجیل یا تورات به این معنا که وحیانی هستند، نمیتوان ارائه کرد.
قرآن مالکیت خصوصی و عمومی را با رعایت حدود محترم میشمارد
عضو هیئت علمی جامعةالمصطفی(ص) العالمیه ادامه داد: دومین تفاوت در قلمرو قوانین است و سومین تفاوت در اجرای قوانین؛ تفاوت اساسی دیگری که بین نظام حقوقی قرآن با نظامهای حقوقی معاصر مثل حقوقی رومی ـ ژرمنی و یا کامن لا و حتی سوسیالیستی وجود دارد در بحث قلمرو قوانین است که این بحث در دو ناحیه عمده خودش را نشان میدهد، یکی در بحث مالکیت و دیگری در بحث آزادی انسان است؛ در بحث مالکیت در حقوق رومی ـ ژرمنی و کامنلا مالکیت خصوصی پذیرفته شده و تقریباً محدودیتی برای آن وجود ندارد، برعکس در نظام حقوقی سوسیالیستی به دنبال گسترش حقوق عمومی هستند و مالکیت عمومی و از طرف دیگر مالکیت خصوصی را یا کاملاً نفی میکنند و یا آن را محدود میکنند، اما در نظام حقوقی قرآن وقتی از مالکیت سخن گفته میشود، هم مالکیت خصوصی محترم شمرده میشود و هم مالکیت عمومی، منتها مالکیت خصوصی را محدود میکنند، البته نه آنگونه که نظامهای رومی ـ ژرمنی مالکیت خصوصی را آزاد میگذارند و نه آنگونه که نظام سوسیالیستی محدود میکند، بلکه راه وسطی را قرآن در پیش گرفته که احترام به مالکیت خصوصی میگذارد.
«وَحَرَّمَ الرِّبَا»؛ اشاره به محدود کردن مالکیت خصوصی در قرآن دارد
مدیر مسئول مجله تخصصی قرآن و علم افزود: قرآن « أُحِلَّ الله کله» میفرماید و در همان حال «وَحَرَّمَ الرِّبَا» بیان میدارد؛ یعنی مالکیت خصوصی را میپذیرد؛ یعنی لوازم بیع و شراب، مالک شدن اموال، به ارث گذاشتن برای دیگران، ولی از آن طرف آنها را محدود میکند؛ مثلاً میفرماید که ربا حرام است، یعنی از طرفی محدود میکند و از طرفی اصل مالکیت خصوصی را میپذیرد؛ در بحث مالکیت عمومی هم همچنین، یعنی مالکیت عمومی را برای جامعه قائل است؛ مثلاً بحث انفال، بحث خمس، بحث زکات؛ بخشی از این اموال از آن خدا است که امروزه به آن اصطلاحاً بیتالمال میگوییم؛ در حقیقت یک سری از اموالی که برای عموم جامعه است و نفعش باید به عموم جامعه برسد، یا یک قشر خاصی مثل سادات جامعه یا غیر سادات در بخش زکات و ... موارد مصرف برای اینها مشخص میشود.
«لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ»؛ شعار اصلی قرآن برای حمایت از آزادی افراد
رضایی اصفهانی عنوان کرد: قرآن از آزادی فرد حمایت میکند و حتی در بعد عقیده و در بعد ازدواج، در بُعد انتخاب مکان زندگی و ابعاد مختلفی که بحثهای آزادی دارد، «لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ» شعار اصلی قرآن است که بر هیچ کسی نمیتوان عقیدهای را تحمیل کرد؛ انسانها باید آزادانه دین را بپذیرند؛ آزادی انسانها محترم است، حتی در صدر اسلام سوره توبه بیان شده که پیامبر اکرم(ص) برخی از افراد را اجازه میداد که تحتالحمایت حکومت سخنان الهی را بشنوند و در سرزمین تحت سیطره اسلام گردش کنند و بحث کنند تا اگر خواستند مسلمان شوند؛ یعنی تا این حد قرآن از آزادی سخن، آزادی مذهب و آزادی پذیریش دین حمایت میکند در ازدواج همچنین؛ منتها همینها را هم محدود میکند، یعنی یک سری محدودیتهایی برای همینها قرار داده است؛ مثلاً در ازدواج، ازدواج با محارم و برخی از افراد را حرام کرده است، یعنی انسان، آزادی مطلق ندارد؛ یا مثلاً در جایی که آزادی جنسی به بیبند و باری و فحشا و منکرات برسد، در اینجا قرآن جلوی آن را گرفته و برای آن محدودیتهایی قرار داده است.
تفاوت قلمرو قوانین در قرآن با قلمرو قوانین در نظامهای حقوقی معاصر
نویسنده کتاب«درآمدی بر تفسیر علمی قرآن» تصریح کرد: در بُعد آزادی سخن، آزادی مذهب، در جایی که به سعادت انسانها لطمه بزند یا به آزادی دیگران صدمه بزند در آنجا محدودیتهایی قرار داده شده است؛ بر خلاف حقوق رومی ـ ژمنی و کامنلا که تا حدودی سعی کردهاند که آزادی را مخصوصاً در برخی از این حوزهها به صورت بی حد و حصر بپذیرند؛ مثلاً آزادی جنسی، حتی تا روابط نامشروع را نظام حقوقی رومی ـ ژرمنی میپذیرد؛ یا مثلاً بحثهای مربوط به آزادی دین و آزادی مذهب و آزادی سخن و ... برخی اینها را تا جایی پیش میروند که به بعضی از خط قرمزهایی که قرآن تعیین کرده است برخورد میکند و از آن عبور میکند؛ به عبارت دیگر قلمرو قوانین در قرآن با قلمرو قوانین در نظامهای حقوقی معاصر به ویژه حوزه مالکیت و آزادی متفاوت است.
جامعیت؛ یکی از ویژگیهای نظام حقوقی قرآن
این پژوهشگر حوزه قرآن و تفسیر موضوعی اظهار کرد: یکی از ویژگیهای نظام حقوقی قرآن جامعیت آن است؛ یعنی به تمام ابعاد وجودی انسان توجه دارد، علتش نیز این است که قانونگذار آن خداست؛ خدایی که آگاه به همه اسرار است، چون آگاه به گذشته، آینده، مصالح و مفاسد انسان است، میداند چه چیزی برای انسان خوب و چه چیزی برای او بد است. معمولاً در قوانین بشری و نظامهای حقوقی بشری مثل ژرمنی یا کامن لا یا سوسیالیستی چون دستساز بشر هستند به یک جنبه از وجود انسان توجه میکنند، مثلاً جنبه مادی، یا در همان جنبه مادی به مسائل جسمانی یا اجتماعی یا فردی آن، ولی از جنبه دیگر آن غفلت میکنند، لذا بعد از چند مدتی این نظام باید تغییر کند و قوانینش باید عوض شود و متناسب با نیازهای جدید بشر شده و یا خطاهای آن کشف و روشن میشود؛ مثلاً یک روز میگویند اگر کسی قتل کرد اعدامش نکنید، اعدام کاری غیر انسانی است و صحیح نیست؛ در برخی از کشورها اعدام را ممنوع کردهاند، بعد از مدتی متوجه شدند که این دستوری که ادیان الهی دادهاند که «فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ یَا أُوْلِی الْأَلْبَابِ»؛ قصاص اصلاً زندگی است؛ در حقیقت زمانی که قاتلی قصاص میشود، عده زیادی زنده میشوند؛ جامعه از یک جنایتکار نجات پیدا میکند و دیگران امنیت جانی پیدا میکنند؛ بنابراین بعد از مدتی متوجه شدند که این کار اشتباه بوده است و دوباره بحث اعدام را به عنوان قانون گذراندند و این کار را شروع کردند.
قوانین در قرآن حافظ جسم و روح انسان است
نویسنده کتاب«منطق تفسیر قرآن» ادامه داد: در برخی از کشورهای غربی این اتفاق افتاد؛ این مسئله بیانگر این مطلب است که نگاه، نگاه جامعی نیست بلکه نگاهی کوتاهمدت و به برخی از مصالح و احیاناً سلیقهای با آن علم ناقص بشری قانونی را میگذارد و بعد از مدتی متوجه میشود که این قانون خطا است، اما در نظام حقوقی قرآنی این جامعنگری به بهترین شکل دیده میشود زیرا خداوند حکیم این نظام را برقرار کرده و به همه ابعاد وجودی انسان، هم به بُعد جسمانی، و هم به بُعد فردی و اجتماعی و بُعد روحی او توجه داشته، قوانین را طوری قرار داده که همان طور که حافظ جسم و جان انسان است، حافظ قلوب و مرزهای اجتماعی است، روح انسان را هم محافظت کرده و سعادت انسان را تأمین کند.
مطابقت نظام حقوقی قرآن با فطرت بشری
این مدرس حوزه و دانشگاه، تصریح کرد: یکی از بحثهایی که از ویژگیهای نظام حقوقی قرآن است علاوه بر آن بحث جامع بودن که همه ابعاد وجودی انسان را پوشش میدهد، بحث مطابقت نظام حقوقی قرآن با فطرت بشری است؛ اسلام دینی است که مطابق با فطرت است و در آیات متعددی بر این امر اشاره شده و بخشی از این دین مباحث حقوقی، اعم از مباحث جزائی و ... است؛ یکی از مباحثی که در این حوزه مطرح است، بحث حقوق زنان است که گاهی اوقات اشکال میکنند که چرا قرآن میفرماید: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ»، اتفاقاً همین نظامی که قرآن در اینجا ارائه کرده و حقوقی که برای زنان ارائه کرده مطابق فطرت آنهاست؛ یعنی در حقیقت قرآن ساختار وجودی مرد و ساختار وجودی زن را در نظر گرفته و بر اساس آن قوانینی را ارائه کرده است در بحثهای مختلفی که در مورد خانمها ارائه شده و جالب این است که امروزه یکی از دلایلی که خانمها بیشتر به دین اسلام گرایش پیدا میکنند و برخی از کشورها آمارهایی را هم ارائه کردهاند (هم در کشورهای غربی و هم در کشورهای آسیای میانه و بخشهایی از شوروی)، همان حقوقی است که اسلام برای خانمها تعیین کرده است؛ این که مهریه خانم به عهده مرد است، این که نفقه خانم به عهده مرد است و مرد باید هزینه زندگی خانم را تأمین کند و... وقتی که این حقوق با فطرت زن سازگارتر میآید حاضر است کارش را کنار بگذارد و یک فرد مسلمان را به عنوان همسر انتخاب کند تا این حقوقی را که در اسلام برای او قرار داده شده بتواند این حقوق را استیفا کند، بنابراین این مسئله بسیار مهم است که حقوقی که در قرآن هست مطابق غرایز صحیح و فطرت بشری است؛ همان طور که فطرت انسان خداجوست، مطلق طلب و کمالجوست؛ همه این مسایل در اهداف این قوانین دیده شده است؛ نکته دیگر منشأ الهی بودن است که یکی از ویژگیهای مهم نظام حقوقی قرآن است.
نگاه اسلام به نظام حقوقی، تنگنظرانه نیست
این استاد حوزه علمیه بیان کرد: معمولاً نظامهای حقوقی و حقوقهایی که برخاسته از افکار بشری است به برخی از ابعاد بشر نگاه میکند؛ چون علم بشری، علم ناقصی است معمولاً حقوقی را هم که ترسیم میکند حقوق ناقصی است؛ از اینرو آن جامعیت لازم را ندارد؛ نگاه اسلام به نظام حقوقی، تنگنظرانه نیست که فقط مباحث خشک حقوقی را مطرح کند، بلکه مسایلی چون جامعیت، این نظام حقوقی را با یک سری مباحث دیگر، مثل اخلاق، عبادت، و ... پیوند میدهد. نظام حقوقی قرآن یک مبنای اساسی دارد و آن بندگی انسان است؛ یعنی این نظام مبتنی است بر یک بحثی قبلی و پیشینی که انسان را بنده خدا میداند، چون انسان را بنده خدا میداند یک سری عوارض و پیامدهایی از این مسئله در نظام حقوقی خود را نشان میدهد.
وی افزود: یکی از مباحثی که امروزه در نظامهای حقوقی مطرح است، بحث تفکیک قواست که قوه مقننه و قوه مجریه و قوه قضائیه را از هم جدا میکنند؛ در ایران هم این قوا از یکدیگر منفک شدهاند که بحث تفکیک قوا را قرآن هم به نوعی پذیرفته است؛ میتوان سرچشمههایی را از این بحث در قرآن پیدا کنیم که در مباحث قرآنی اگر ما اجرا و مجری را پیامبر اکرم(ص) و ائمه و رهبران الهی بدانیم طبق آیات قرآن که میفرماید: «أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» و قوه قضائیه را آن وجه دوم یا آن جنبه قضایی پیامبر اکرم(ص) را بدانیم که گاهی اوقات در مواردی مثل پیامبر و امام معصوم آن شأن قضاوت هم از شئون الهیه است و در آنها جمع میشود؛ قانونگذاری جنبه سوم است که مخصوص خود خداست که در آیات متعددی به این بحث اشاره شد؛ اگر مثلاً جنبههایی مثل شورا داریم که الآن هم هست آن تفصیلات و اجرائیات و مسائل جزئی آن قوانین الهی را در رابطه با مقام اجرا شورا تعیین میکند و الا اصل قانونگذاری در اسلام حق خداست؛ «إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلّهِ یَقُصُّ الْحَقَّ» (انعام/ 57). و آیات متعدد دیگری از جمله «مَن لَمْ یَحْکُم بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ» که مضمون این آیه که در آیات متعددی هم در قرآن به مضامین مختلفی آمده این است که حکم مخصوص خداست، کسی حق ندارد خلاف حکم خداوند حکمی کند، پس قانون را خدا میگذارد و قانونگذاری حق خداست، اگر در جزئیاتی به امر شوری واگذار شده در مسائل اجرایی جزئی است.
«وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً»؛ مصداق بارز اهمیت حق حیات در قرآن
این پژوهشگر علوم قرآنی بیان کرد: بحث حق حیات را قرآن تا آنجایی به آن اهمیت میدهد که میفرماید: «وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً»، کسی که یک نفر را حیات و نجات بدهد، مثل اینکه همه بشر را نجات داده و مثل این که جان یک نفر را به اندازه جان بشریت اهمیت میدهد و به خاطر همین است که قتل ممنوع شده تا آن جایی که حتی قتل کودک قبل از تولد هم در اسلام ممنوع است؛ در مباحث فقهی ما بحث سقط جنین به صورت عمدی ممنوع است و با آن مبارزه میشود؛ یکی از مسائلی که در فرهنگ قرآن ممنوع است فساد در ارض است که در آیات متعددی آمده و یکی از مسایلی است که با آن در احکام و در مباحث جزایی اسلام برخورد میشود و برای آن کیفر در نظر گرفته شده در حدی که طرف را میتوان اعدام کرد، بحث فساد در زمین است؛ یکی از مصادیق فساد در زمین این است که امنیت دیگران را به خطر بیندازد و جالب این است که قرآن به این اندازه راضی نمیشود، یعنی بحث حق امنیت را بالاتر از اینها مطرح میکند؛ نه فقط امنیت ظاهری، مثل این که انسان در خیابان و بیابان میرود دزدی، قاتلی و کسی او را تهدید نکند؛ این یک لایه از امنیت است؛ نکته دیگر این است که قرآن امنیت را حتی در ذهن طرف مقابل مطرح میکند و میگوید امنیت باید آنقدر برقرار باشد که شخصیت من در نظر شما امن باشد؛ «اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ»، در سوره حجرات آیه 12 میفرماید که از گمانهای زیاد بپرهیزید، که برخی از گمانها گناه است.
آزادی توام با بندگی؛ افتخار نظام حقوقی قرآن
وی ادامه داد: بحث آزادی را قرآن پذیرفته منتها در عین حال بندگی را هم پذیرفته است؛ این مسئله، مسئله بسیار مهمی است که هم قرآن بندگی را پذیرفته، همه انسانها را بنده خدا میداند و اصلاً همین بنده خدا شدن موجب میشود که از بنده دیگران شدن نجات پیدا کند؛ در کلام مولا امیرالمؤمنین(ع) «لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرا» ؛بنده دیگران مباش، در حالی که خدا تو را آزاد آفریده است، به روشنی ماهیت نگاه دین را مطرح میکند؛ از آن طرف انسان نباید بنده دیگران باشد، اما از طرف دیگر بنده خدا بودن جزء افتخارات بشر است؛ یعنی رابطه انسان با خدا بندگی است که البته این نیاز به توضیح دارد که اصلاً پیامبران آمدهاند که انسان را از بندگی و غل و زنجیر دیگران آزاد کنند، در مورد پیامبر اسلام و انبیاء الهی این مطلب آمده که یکی از اهدافشان این است که غل و زنجیرها را از دست و پای بشر باز کنند؛ وقتی که حضرت موسی(ع) نزد فرعون میرود در سوره شعراء آیه 22 به این مطلب اشاره شده است که من آمدهام تا بنی اسرائیل را آزاد کنم در حالی که تو بر سر من منت میگذاری که «عَبَّدتَّ بَنِی إِسْرَائِیلَ». بنی اسرائیل را بنده خود کردهای من آمدهام تا اینها را آزاد کنم، یعنی هدف انبیاء این است که «وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلاَلَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ»، انبیاء آمدهاند تا انسان را از غل و زنجیرهایی که بر دست و پای بشر زده شده آزاد کنند.
محترم شمردن قدرت انتخابگری انسان؛ از وجوه برتری قرآن بر نظامهای حقوقی معاصر
رضایی اصفهانی با اشاره به یکی از وجوه برتری قرآن بر نظامهای حقوقی معاصر افزود: قرآن در آیه ششم سوره توبه میفرماید «وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَیَعْلَمُونَ»؛ مضمون آیه شریفه این است که آن قدر قرآن به آزادی عقیده و انتخاب افراد احترام میگذارد که میفرماید اگر کسی از مشرکان مخالف اسلام خواست به کشور اسلامی بیاید و سخنان الهی را بشنود، قرآن را بشنود، مطالب حق را بشنود، قبول بکند یا نکند فرقی نمیکند به او امنیت بدهید و امنیت را تأمین کند تا به کشور اسلامی بیاید و سخنان را بشنود بعد او را با امنیت به سر جایش خودش برگردانید؛ هیچ کسی حق تعرض به آن را ندارد زیرا او ناآگاه است و میخواهد آگاه شود، حال ممکن است که سخن الهی را بشنود و هدایت شود و ممکن است که هدایت هم نشود ولی به هر حال آنقدر به انتخاب انسان و عقیده انسان و اینکه انسان میتواند انتخابگر باشد احترام میگذارد که میگوید همه زمینهها را برای شنیدن حق فراهم کنید تا آنجایی که دشمن هم حق دارد با امنیت بیاید و بشنود و برگردد؛ این هم مرتبهای بالاتر از بحث امنیت آزادی است که امروزه مطرح است، البته حد و حدود خودش را هم دارد.
این مدرس حوزه علمیه قم، تصریح کرد: حاصل کلام این که قرآن حقوق بشر و حقوق مهم انسان را میپذیرد، بلکه بالاتر از نظامهای حقوق معاصر آن را مطرح میکند، آن هم با امتیازات بیشتری، البته رابطه آن با بحث حقوق بشر امروزی و اعلامیه حقوق بشر چیست مسئلهای است که باید به بحث عمیق پیرامون آن پرداخت.